سیمون تیسدال
چهره های مذهبی حاکم و سیاستمدارن ایران از اوضاع نابسامان مالی در غرب لذت می برند. بحران مالی توانسته توجهات را از مشکلات درونی و انزوای بین المللی شدت یافته آن کشور منحرف کند. همزمان با زمینه چینی تبلیغات برای انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه آینده در ایران، مشقت های نظام سرمایه داری در نمایش برتری نظام بی همتای جمهوری اسلامی به کار گرفته شده است.
آیت الله احمد خاتمی امام جمعه هفته پیش تهران اعلام کرد دموکراسی مورد حمایت آمریکا زیر بار تناقضات اخلاقی، در حال فروپاشی است. او گفت: “این ماجرا با یک سقوط اخلاقی آغاز شد و اکنون به شکست اقتصادی منجر شده است… ببینید چه مصیبت غم انگیزی است! حتی مرده شور هم گریه می کند. آنها تلاش کردند برای ما (از طریق تحریم های سازمان ملل) بحران درست کنند، اما خدا خودشان را دچار بحران کرد.“
به نظر نمی رسد چنین سرور و شادمانی در جمعیتی که با تورم 30 درصدی ، بیکاری و خلف وعده احمدی نژاد در تقسیم درآمد نفتی و افزایش درآمد خانواده ها دست و پنجه نرم می کند، دوام چندانی بیاورد یا حتی مورد استقبال واقع شود. احمدی نژاد در سال 2005 برنده انتخابات شد و انتظار می رود برای بار دوم هم نامزد شود. اما مخالفت با سیاست های هسته ای وی، انکار هولوکاست و تهدیداتی که علیه اسرائیل به عمل می آورد، به سایر دلایلی اضافه می شوند که احتمال انتخاب نشدن او را زیاد می کندد.
اخیراً رویدادهایی اتفاق افتاده است که بر ضعف این رژیم دلالت می کند. یکی از آنها مربوط به رأی گیری در مجمع عمومی سازمان ملل است که با نتیجه تحقیر آمیز 148 رأی مخالف در برابر 32 رأی موافق، مانع از کسب کرسی دو ساله عضویت غیردائم در شورای امنیت برای ایران شد. تهران نیز صهیونیست ها را مسؤول «بی عدالتی محض» قلمداد کرد. اما خلاصه ماجرا این است: بیش از سه چهارم کشورهای دنیا به انجام رفتار درست از سوی ایران تحت حکومت فعلی اعتماد ندارند.
از سوی دیگر دولت احمدی نژاد مجبور شد پس از اعتراضات گسترده بر سر ماجرای مالیات سه درصدی بر فروش در داخل کشور، دست به عقب نشینی بزند. پر واضح است که کاهش بهای نفت در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران، به درآمدهای خارجی، نیاز وافر به سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز و نیز سر و سامان دادن به اوضاع اقتصاد داخلی، لطمه خواهد زد.
البته محبوب نبودن ریاست جمهور لزوماً به معنی شکست وی نیست. وی از حمایت علی خامنه ای رهبر عالی ایران، سپاه پاسداران انقلاب و شبه نظامیان بسیج برخوردار است. او طرفداران قدرتمندی میان افراد کمتر تحصیلکرده، و روستانشینان فقیر دارد. گروه های متنوع موسوم به “اصلاح طلبان”، افراد و احزاب رقیب متعددی را شامل می شوند که به طور فاحشی دچار چنددستگی هستند و از فقدان یکپارچگی رنج می برند.
محمد خاتمی که دو دوره به عنوان رئیس جمهور خدمت کرده و به دلیل رفتار محتاطانه خود در دوران ریاست، بسیاری از طرفدارانش را آزرده خاطر کرده است، به هرحال محتمل ترین نامزد اصلاح طلب محسوب می شود. خبرگزاری مهر این هفته گزارش کرد خاتمی تصمیم گرفته نامزد نشود و نخست وزیر سابق ایران- میر حسین موسوی- را به جای خود پیشنهاد کرده است. اما تصمیم او همچنان نامشخص باقی مانده است.
تا کنون تنها رقیب شاخص و اعلام شده برای پست آقای احمدی نژاد، مهدی کروبی است. او رئیس سابق مجلس است و پیشینه میانه رویی دارد. وی هفته گذشته نامزدی خود را اعلام کرد. کروبی رویکرد انعطاف پذیرتری را درمورد مذاکرات هسته ای پیشنهاد کرده و گفته است ایران “به اندازه کافی” بهای موضع هولوکاستی احمدی نژاد را پرداخته است. ضمناً او اعلام کرده در صورت موافقت اصلاح طلبان برای اتحاد در پشت سر خاتمی، از نامزدی کنار خواهد رفت.
در واقع برای اصلاح طلبان، اختلاف میان مخالفان (دولت فعلی) و حزب گرائی مشکل بزرگتری نسبت به ”اصولگرایان” راست مذهبی محسوب خواهد شد. جهانبخش خانجانی- عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران- اخیراً هشدار داد اصلاح طلبان تنها درصورت تجمیع در یک ائتلاف می توانند برنده شوند. او به روزنامه مردم سالاری گفت: ”همگرائی، اتحاد و یکدلی بدون شک تأثیرات مثبتی بر اصلاح طلبان خواهد گذاشت و زمینه را برای پیروزی آنها فراهم می کند.“
البته ممکن است احمدی نژاد هنوز از سوی چهره های محافظه کار میانه رو نظیر علی لاریجانی- مذاکره کننده اصلی سابق هسته ای ایران که تحت فشار او از شورای امنیت ملی کشور خارج شد – یا محمد باقر قالیباف- شهردار تهران که به عنوان مدرن گرا شناخته می شود- با چالش روبرو شود. درحال حاضر لاریجانی رئیس مجلس است و گفته می شود گوش شنوای رهبرانقلاب است. مرد پشت صحنه همیشگی هم هاشمی رفسنجانی- رئیس جمهور اسبق و قدرت بازمانده محافظه کاران- است که او نیز در انتخابات سال 2005 به عنوان نامزد حضور داشت.
در حالیکه ایرانی ها همچنان به انتظار تغییر داوطلبانه رژیم در انتخابات ماه ژوئن هستند، تمام نامزدها در یک ویژگی شبیه هم هستند: آشنا بودن شان. بزرگترین مانع دربرابر تغییر، عدم احساس نزدیکی به انتخاب کنندگان است که اکثریت آنها را افراد زیر 35 سال تشکیل می دهند. خیلی از رأی دهندگان جوان ممکن است فکر کنند ایران برای یکبار هم که شده باید گزینه ای غیر از آنچه در کتاب شیطان بزرگ آمده، انتخاب کند و “چهره تحول دهنده ای” را جستجو کند، نه اینکه یکی دیگر از مهره های رژیم را دوباره پیش روی خود ببیند.
هیچ نیازی به اقدام نظامی آمریکا یا اسرائیل نیست: اگر غرب کمی منتظر بماند، احمدی نژاد بالقوه مستعد کنار رفتن از طریق صلح آمیز و بدست مردم خودش است. اما شاید پیش از آن ایرانی ها باید نمونه باراک اوبامای ایرانی خود را پیدا کنند.
منبع: گاردین- 20 اکتبر