قدرت معترضان در بوته آزمایش

نویسنده

» مقاله واشنگتن پست در نقد جنبش سبز ایران

توماس اردبرینک

پنج ماه پس از آنکه انتخابات بحث انگیز ریاست جمهوری ایران، بزرگترین تظاهرات ضددولتی ظرف سه دهه گذشته را در کشور به وجود آورد، به نظر می رسد جنبش مخالفان ایران از کنترل خارج شده و دچار انشعاباتی هم شده است. این درحالی است که به تدریج بر مخالفت معترضان در مقابل اصرار رهبران خود برای حفظ نظام کشور و دولت مذهبی افزوده می شود.

به گفته تعدادی از معترضان، بسیاری از ساکنان تهران که مخالف محمود احمدی نژاد هستند، موضع محکمی علیه رهبر کشور اتخاذ کرده اند و خواستار کنار زدن وی از  قدرت اند. عده دیگری از مردم در جنبش اعتراضی نیز، طرفدار ایجاد تغییرات تدریجی هستند و نسبت به درخواست های افراطی هشدار می دهند.   

هرچند معیاری برای سنجش وزن هرکدام از این دو گروه در اختیار نیست، اما ایرانی های حاضر در جنبش می گویند تعداد تظاهرکنندگانی که حاضر به سازش با هرم قدرت کشور نیستند در حال افزایش است. در ایران، حاکمیت سیاسی و دینی مبتنی بر مذهب شیعه در جریان انقلاب سال 1357 استقرار یافت و به سلطنت 2500 ساله آن کشور پایان داد.

میرحسین موسوی نخست وزیر سابق و مهدی کروبی روحانی شیعه، دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری  هستند که احمدی نژاد را به ایجاد شرایطی برای انتخاب مجدد خود از طریق توسل به تقلب گسترده متهم کرده اند. به گفته معترضان، این دو نفر اکنون نقش نمادین رهبری را برای جنبش عظیم و پرنفوذ مخالفان برعهده دارند. هیچکس خواهان تعویض آنها نشده است و همین مسأله، جنبش را در گرداب سرکوب سنگین دولتی بی امان رها کرده است، آن هم درحالیکه تظاهرکنندگان به کمک تبلیغات جسته و گریخته و با اهدافی متفاوت سازماندهی می شوند.    

موسوی 67 ساله و کروبی 72 ساله، انتخاب مجدد احمدی نژاد را نتیجه یک کودتای انتخاباتی توسط دولت، سپاه پاسداران و روحانیون تندرو خوانده اند و از تظاهرکنندگان خواسته اند تا مانع از تبدیل  جمهوری اسلامی به یک دیکتاتوری شوند.

با این حال به گفته بیش از ده ها تن از معترضان که با آنها مصاحبه شده است، بسیاری از مخالفان پا را فراتر از مسأله تقلب در انتخابات گذاشته اند. مصاحبه شونده ها به دلیل تبعات احتمالی، تنها خواستند از نام کوچک شان استفاده شود.

رضا، مهندس 28 ساله ایرانی، می گوید: “من نمی خواهم جمهوری اسلامی را حفظ کنم. من خواهان یک تغییر کامل، چیزی نزدیک به یک انقلاب هستم.” سایر مصاحبه شونده ها نیز نظر مشابهی داشتند و اعلام کردند سرکوب شدید دولت علیه معترضان، سبب تندتر شدن دیدگاه آنها علیه رهبران کشورشان شده است.

محمد، کارشناس رایانه که به دلیل حمایت از اعتراضات از کارش اخراج شده است، می گوید: “آنها تغییر نخواهند کرد. ما هیچ راه دیگری به جز کنار زدن آنها از قدرت نداریم. اما واقعاً نمی دانم چطور باید این کار را بکنیم.”

معترضان در جدیدترین تظاهرات خیابانی خود در 13 آبان، با سردادن شعارهائی علیه رهبران ارشد ایران به جای شعارهای معمول حمایت از موسوی، راه افراطی تری را انتخاب کردند. ویدئوکلیپ های ثبت شده توسط تلفن همراه که در اینترنت قرار داده شده، مردم را در حال پائین کشیدن و پاره کردن پوستر آیت الله خامنه ای رهبر عالی ایران نشان می دهد.

خامنه ای به عنوان وارث آیت الله روح الله خمینی- بنیانگذار جمهوری اسلامی -  صاحب قدرت سیاسی و دینی مطلقه در ایران است و از جایگاه مهمی برخوردار است.

از دیدگاه دولت، اعتراضات مردمی مهرتأییدی بر شائبه سرنگونی نظام سیاسی ایران تحت حرکتی است که آنرا توطئه مورد پشتیبانی غرب می خوانند. به بیش از 100 سیاستمدار، مخالف و دانشجو اتهاماتی وارد شده است و برخی از آنها، به سازماندهی و اجرای چنین توطئه ای محکوم شده اند.

به هین دلیل، بعضی از معترضان نسبت به شعله ور ساختن این شائبه ها و مقابله به مثل مقامات در برابر تشدید اقدامات افراطی هشدار می دهند.

علی، مهندس معمار 29 ساله، می گوید: “ما باید این راه را قدم به قدم طی کنیم. اگر افراطی شویم، بسیاری از طرفداران خود را دچار انحراف می کنیم.”

مهدی، وبلاگنویسی که در تظاهرات 13 آبان حضور داشت، می گوید: “ما علیه دولت متحد هستیم اما درباره اینکه تا کجا باید پیش برویم، اختلاف نظر داریم. پاره کردن عکس رهبر در این جامعه کمی زیادی به نظر می رسد، نظام اسلامی خوبی هائی هم دارد… مخالفان ما امیدوارند تا ما اقدامات افراطی کنیم و آنها هم به ما برچسب ضد انقلاب بزنند.”

بقیه با این نظر مخالف بودند و گفتند باید اجازه هرگونه تظاهرات صلح جویانه ای داده شود.

پریا، کارشناس زبان شناسی 28 ساله، که در تمامی تظاهرات مخالفان حضور داشته، می گوید: “ما باید نشان بدهیم از کسی نمی ترسیم و به اطلاع رسانی به مردم درباره آنچه در کشور رخ می دهد، ادامه دهیم.”

جنبش سبز که نام خود را از رنگ همایش انتخاباتی موسوی گرفته، جنبش گسترده ای است ولی انسجام ضعیفی دارد چرا که از اتحاد گروه هائی نظیر روحانیون، سیاسیون، خانواده های ناراضی طبقه متوسط و جوانان بوجود آمده است. برخی وابستگان جنبش، سکولار و برخی مذهبی هستند. بسیاری از جوانان به دلیل از دست رفتن آزادی های نیم بند خود همزمان با تلاش دولت جدید در کنترل زندگی خصوصی افراد، تحت فشار سنگینی هستند.

آنها از اینترنت، شعارنویسی، شب نامه و شبکه دوستان و آشنایان خود برای سازماندهی تظاهرات استفاده می کنند؛ روش هائی که نیروهای امنیتی موفق به مهار آن نشده اند.

با این حال، فقدان رهبری و اهداف مشخص به همراه مواضع مبهم نامزدهای شکست خورده انتخاباتی در قبال نظام سیاسی کشور و نیز ناممکن بودن حل و فصل مناقشات سیاسی از طریق مناظرات عمومی، سبب شده حرکت  های جنبش بسیار غیرقابل پیش بینی باشد.

پریا می گوید: “جنبش ما مانند یک پیکره بدون سر است. باید رهبران واقعی از آن سر برآورند. درغیر اینصورت، ما در آینده یا به سوی بهشت می رویم ویا جهنم.”

علی هم گفت برای آینده ایران نگران است. او گفت در جریان تظاهرات 13 آبان و همزمان با هجوم پلیس ضدشورش، میان او همسرش در خیابان ولی عصر فاصله افتاد. او درحالیکه درهاله گازهای اشک آور و زیر ضربه باتون نیروهای امنیتی و درمیان مردمی که به این سو و آن سو می گریختند، ناامیدانه به دنبال همسرش می گشت، سرانجام همسرش را درحالی یافت که در گوشه ای به محاصره پلیس درآمده است. البته درنهایت به همسرش اجازه دادند برود. این جریان باعث شده او نتیجه گیری های تلخی بکند.

وی گفت: “این باعث شد بفهمم در از دست دادن جان خودم یا همسرم برای جنبشی که اهدافش تعریف نشده، تردیدهائی دارم.”

علی گفت: “هیچکس نمی داند چه اتفاقی رخ خواهد داد. ما همگی رهبران این جنبش هستیم، اما نمیدانیم آن را به کدام سو می بریم.”

 

منبع: واشنگتن پست- 15 نوامبر