ایران زیر صفر

نویسنده
مهرداد شیبانی

مهرداد شیبانی

هوا بس ناجوانمردانه سرداست. ایران زیر صفر است و تا 17 درجه هم به اعماق زمهریر فرو می رود. ‏سرمائی که در نیم قرن گذشته بی سابقه بوده است. کم و بیش 50 سال پیش بود که شعر مهدی اخوان ثالث ‏در قلب استبدادی دیگر مثل حادثه ای منفجر شد: “زمستان است.” و اکنون که شاعران بزرگ ما رفته اند، ‏طبیعت به فریاد در آمده است.‏

گاز وارداتی ترکمنستان هنوز قطع است که سراسر ایران با افت گاز روبرو می شود و لوله ها از بردن ‏گاز به ترکیه باز می مانند. دولت که این هفته درنامه تکان دهنده جوانی که در18 تیر دستگیر شده و از ‏‏”دالان وحشت کماندوها” گذشته، لقب “دولت وحشت” را می گیرد، پاسخ همه مسائل را با شعار و دعا و ‏تزویر و “عملیات طالبانی” می دهد: بریدن دست وپای مخالفان رسما شروع واعلام می شود. در شیراز ‏قرار است دو مردابه شیوه اعراب بدوی، یعنی “پرتاب از بلندی” مجازات شوند، درحالیکه جهان مجازات ‏اعدام را کنار می گذارد.‏

‏”گروه فعالان حقوق بشر در ایران” گزارش هولناکی در باره شکنجه دستیرشدگان ادارات آگاهی- ‏سارقان و قاتلان و…- منتشر می کند. سازمان گزارشگران بدون مرز در بررسی سال 2007، یکی از ‏افتخارات جمهوری اسلامی را به ثبت تاریخ می دهد: “ایران از جمله کشورهای سرکوبگر در عرصه ‏سیاست مسدود سازی اینترنت است.” ‏

عبدالرضا مصری، وزیر رفاه و تامین اجتماعی که از توزیع بن کالا بین “9 میلیون نیازمند شهری ‏وروستائی” ـ البته تاکنون- خبر می دهد و قیمت این بن ها را 32 هزار تومان اعلام می کند. یعنی دستکم ‏‏9 میلیون نفر در ایران به 32 هزارتومان محتاجند که بتوانند به زندگی ادامه بدهند.‏

دولتی که قرار بود پول نفت را بر سر سفره های مردم ببرد، رسما این سیستم گداپروری راکه شایسته ‏عقب مانده ترین کشورهای جهان هم نیست، بهترین روش مبارزه با تورم می داند.‏

شاید این جوابی غیر مستقبم به علی مزروعی باشد که می پرسد: “دولت با درآمد 150 میلیارد دلاری چه ‏می کند؟” پاسخی که می توان آن را در گزارش خبرگزاری مهر از سفر رهبر جهوری اسلامی به یزد ‏یافت. سفری که یک سایت ایرانی ان را” شاهانه” می خواند و شامل این اقلام است: “تشکیل ستاد دریافت ‏نامه‌های مردمی با سیصد نفر نیرو. تأمین و هماهنگی درباره استقرار تیم‌های پزشکی و درمانی در راه ‏استقبال و سطح جاده‌های مواصلاتی، آمادگی کامل بیمارستان‌های یزد، تأمین بیش از دویست دستگاه ‏خودرو سبک، تأمین بیش از پانصد دستگاه اتوبوس، تأمین پنج قطار برای اعزام زایران از شهرستان‌های ‏بافق، میبد، اردکان و طبس و تأمین بیش از هشتاد کانتینر جهت برگزاری مراسم.اسکان چهار هزار نفر ‏از میهمانان شرکت کننده در مراسم استقبال. هماهنگی و تأمین غذای مورد نیاز، تأمین بیش از ده هزار ‏پلاک مورد نیاز برای دریافت اشیا و وسایل مردم، تأمین ده هزار تخته پتو، ایجاد چندین چادر و ایستگاه ‏برای کمک به گمشدگان، بیمه کردن افراد شرکت کننده و کادر اجرایی، تهیه بیش از صد هزار بسته کیک ‏و شیر استریل برای پخش در ایستگاه‌های صلواتی، تهیه بیش از یک هزار متر مربع برزنت برای نصب ‏در جایگاه‌های بازرسی و… تامین سوخت مورد نیاز خودروهای مرتبط با برنامه‌های این سفر، همچنین ‏برق اضطراری محل‌های برگزاری مراسم، نصب داربست‌های فلزی مورد نیاز، ایجاد جایگاه‌های مربوط ‏به سخنرانی و رفع موانع فیزیکی موجود در مسیر استقبال و…“‏

خبرگزاری سوپر دست راستی “مهر” این اطلاعات را که قاعدتا نوک کوه یخ استقبال خود جوش ‏‏”زائران” است به نقل از “رئیس کمیته پشتیبانی و تدارکات سفر رهبر معظم انقلاب” منتشر کرده است.‏

‏ در این سفر است که رهبر جمهوری اسلامی تکلیف رابطه باامریکا را روشن می کند: “روزی که لازم ‏باشد فرمان مناسبات با امریکا را می دهم.علیرغم کاهش خطر حمله، باید هوشیار بود.” ومصاحبه صادق ‏خرازی را به یاد می آورد که همین ماه پیش گفته بود رابطه باآمریکا فقط و فقط از طریق رهبر جمهوری ‏اسلامی ممکن می شودو بس.‏

‏ ودرست در همین اوضاع و احوال جرج بوش روانه خاورمیانه می شود.این سفر قرار است 8 روز ادامه ‏یابد و طی آن بوش علاوه بر اسرائیل و برخی کشورهای خاورمیانه مانند مصر، به همه کشورها و شیخ ‏نشین های خلیج فارس سفر خواهد کرد.‏

بوش قبل از حرکت به طرف خاورمیانه طی سخنانی که اشاره اش به ایران است، می گوید: “تروریست ‏ها در پی سلاح ها و عملیات جدیدی هستند که‏‎ ‎بتوانند به آمریکا دوباره حمله کنند، حکومت ها را در ‏خاورمیانه سرنگون کنند‎ ‎و نظرات پر از نفرت خود را به میلیون ها نفر تحمیل کنند.“‏

و رئیس جمهور آمریکا هنوزحرکت کرده بود که قایق های تند روی سپاه پاسداران تا استانه ایجاد یک ‏بحران جدید پیش رفتند. به ناوهای آمریکائی مستقر درتنگه هرمز نزدیک شدندو بعد ازتهدید به انفجار ‏گریختند. درست همان چیزی که بوش به آن نیاز داشت. او این اقدام را “تحریک آمیز” توصیف کرد و ‏گفت: “شرایط خطرناکی است، آنها نباید چنین می کردند، از این صریحتر و ساده تر نمی توانم بگویم.” ‏

رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا نیز از مقامات ایرانی خواست که تصریح کنند رفتار قایقهای نیروی ‏دریایی سپاه خودسرانه بوده و بر اساس دستور آنها انجام نگرفته است، او گفت: “این اتفاق یادآور این ‏موضوع است که وضعیت در خلیج [فارس] چقدر خطرناک است و زمانی که ایرانیها اینگونه ‏پرخاشگرانه عمل می کنند، شرایطی ایجاد می کنند که می تواند خیلی خطرناک باشد.“‏

سفر سومی هم از سردترشدن زمستان خبر آورد. محمد البرادعی درآستانه سفر به ایران گفت: “معتقدم ‏که‎ ‎یکی دو ماه آینده بسیار سرنوشت‌ساز است؛ چرا که ایران اخیرا تصمیم‎ ‎گرفته که در یک طرح کاری ‏برای توضیح همه این مسایل با ما همکاری کند. اگر بتوانیم‎ ‎توضیح این مسایل را در طول دو ماه آینده ‏داشته باشیم می‌توانیم بگوییم که برنامه‎ ‎ایران در گذشته و حال تحت نظارت آژانس بوده و برای اهداف ‏مسالمت‌آمیز است. این بخشی از مساله است. اما بخش دیگر آن نگرانی و ترس جهان غرب و بسیاری از ‏ناظران است‎. ‎ترس از اینکه اگر ایران به تکنولوژی ویژه‏‎ ‎غنی‌سازی اورانیوم دست یابد، از آن در آینده ‏برای خارج شدن از سیستم منع گسترش سلاح‏‎ ‎هسته‌یی و ساخت سلاح هسته‌یی استفاده کند و به این ‏ترتیب استراتژی حمله در‏‎ ‎منطقه خلیج [فارس] و خاورمیانه آغاز شود.“‏

‏ ودر سرمائی که شعر اخوان هم پیشش کم می آورد، کلید انتخابات مجلس زده شد و “شیخ اصلاحات” که ‏با دور زدن متحدان دیروز خود می کوشد راه را برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری هموارکند، در ‏جست وجوی “گرمای فرح‌بخش در زمستانی سرد” است که تیتر سر مقاله روزنامه اعتماد ملی می ‏شود. رهبر جمهوری اسلامی هم در همان سفر بی خرج یزد می گوید: “با وجود انتخابات آزاد و حضور ‏گرایش مختلف در آن، عده ای هنوز از نبودن دمکراسی درایران سخن می گویند!“‏

و سرو کله نمایندگان سرشناس برای ثبت نام در فضائی که هنوز خیلی سرد است یکی یکی پیدا می شود. ‏آیت اله توسلی ومهدوی کنی از دو جناح می آیند که تنها کرسی خالی و مهم مجلس خبرگان را پر کنند. ‏انتخاب مهدوی کنی ریاست هاشمی رفسنجانی رابه چالش خواهد کشاند. وانتخاب آیت اله توسلی، رئیس ‏دفتر آیت اله خمینی را به تعداد اندک اصلاح طلبان مجلس خبرگان رهبری خواهد افزود.‏

چهره های سرشناس اقتدارگرایان هم پیدایشان می شود. در شرایطی که حسین شریعتمداری انجام وظایف ‏امنیتی را به حضور درمجلس ترجیح می دهد و بشریت را از وجود یک نماینده “حقیقی مردم “محروم ‏می کند، سید کمال سجادی ـ سخنگوی خط پیروان رهبری- هنگام ثبت نام می فرماید: “نباید اجازه داد ‏ساختار ستیز‌ها به مجلس هشتم وارد شوند.“‏

بیهوده نیست که مصطفی تاج زاده می گوید: “اقتدارگراها با دولت آمریکا کنار می‌آیند، اما با دموکراسی ‏کنار نمی آیند. چند روز دیگرمعلوم می‌شود که آیا حاضرند رقبای ایرانی و مسلمان خود را تحمل کنند؟”‏

بهزاد نبوی هم انتخابات دوم خرداد را بیاد می آورد و در پرده، از کودتائی می گوید که قرار بود ‏بادستگیری دو، سه هزار نفر، انتخابات را باطل و ناطق نوری را برنده اعلام کند، اما “به دلایلی” به ‏فرجام نرسید.‏

زمهریری است که اخبار سخت داغ را هم منجمد می کند و مصاحبه دکترابراهیم یزدی انعکاس چندانی ‏نمی یابد که درست در روز تشکیل جلسه معروف گوادلوپ ـ 16 دی 1357- رازی تاریخی را سرگشود. ‏مشاور و دست راست آیت اله خمینی در نوفل لاشاتو، وزیر خارجه دولت موقت و دبیرکل کنونی نهضت ‏آزادی در این مصاحبه گفت که سران کشورهای بزرگ دنیا قبل از تشکیل جلسه از طریق دولت فرانسه ‏از آیت اله خمینی پرسیدند که آیا او در صورت پیروزی جریان نفت راقطع خواهدکرد یانه؟ و بعد از ‏جواب کتبی مبنی بر ادامه جریان نفت، تصمیم قدرت های جهانی اتخاذ می شود: “رفتن شاه- آمدن امام.“‏

زمستان بی مانند ادامه دارد. سرکوب وسیع جامعه مدنی ایران که در رفتن شاه نقش مهمی داشت؛ بی امان ‏دنبال می شود تا آنجا که نمایش افرای بهرام بیضایی در تهران حادثه ای است.‏

در آن سرما اخوان از زمستان وپایان گفت؛ در این زمستان بهرام بیضایی تنها درخت افرا را در فصل ‏سرد بر خاک می نشاند.‏

‎ ‎