احمد شیرزاد، نماینده سابق مجلس و عضو جبهه مشارکت که بارها از سوی گروههای فشار مورد حمله قرار گرفته در مصاحبه با روز می گوید که گروههای فشار سازماندهی و فرماندهی شده هستند و یک جریان سیاسی متشکل تمام عیار پشت سر این جریان ها است که در بسیاری از نهادهای کشور نفوذ دارند.
او معتقد است که حمله و تهاجم این گروهها و برهم زدن جلسات سخنرانی اصلاح طلبان به هیچ عنوان به ضرر اصلاح طلبان نیست. آقای شیرزاد در عین حال می گوید که حسن روحانی باید وزارت کشور را مکلف به برخورد با این گروهها بکند و ساتانداران و فرمانداران باید این افراد را شناسایی و معرفی کنند و از دستگاه قضایی بخواهند که با این جریان برخورد کند.
بانزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی و همچنین مجلس خبرگان همزمان با افزایش تحرکات و جلسات انتخاباتی از سوی طیف های مختلف سیاسی در کشور، گروههای فشار هم فعال تر از سابق به صحنه بازگشته اند. تنها در دو هفته گذشته سه جلسه سخنرانی چهره های اصلاح طلب با هجوم گروههای فشار مواجه شد و چند جلسه سخنرانی دیگر نیز در شهرهای مختلف به دلیل تهدیدهای گروههای فشار لغو شد. اما این گروهها که هرچند در ۸ ساله دولت سیدمحمد خاتمی و جریان اصلاحات به شدت فعال بودند بار دیگر درحالی به صحنه سیاسی و اجتماعی کشور بازگشته اند که در دوره محمود احمدی نژاد فعالیت چندانی نداشتند.
مصاحبه روز با احمد شیرزاد در پی می آید.
آقای شیرزاد، با نزدیک تر شدن به انتخابات به نظر می رسد گروههای فشار هم تهاجمی تر عمل می کنند و نسبت به گذشته فعال تر شده اند اینها چه کسانی هستند؟
ما با جماعتی روبرو هستیم که به لحاظ ایدئولوژیک خودشان را اگر خدا ندانند پیغمبر می دانند. واقعا تصورشان بر این است که تمام حقیقت را یکجا در اختیار دارند و انچه از جهان خارج درک می کنند عین حقیقت و یک باور قدسی است. و به نوعی منافع خودشان و گروه خودشان را با مقدسات عالم گره زده اند درست شبیه تفکری که داعشی ها دارند. شاید به دلیل اینکه یک دستی در قدرت دارند دست به ترور نمی زنند ولی متاسفانه تفکر همان است هرچند که در ایران خطرآفرینی کمتری دارند. می گویند اگر به حرف ما گوش ندهید با چماق می زنیم توی سرتان.
بگذارید من خاطره ای تعریف کنم ما هیات تحقیق و تفحص مجلس ششم در قضیه خرم آباد بودیم و به اتفاق چند تن از دوستان از جمله اقای شکوری راد که رئیس هیات بود و چند تا از نماینده های مجلس برای بررسی حاذثه خرم اباد رفتیم. این حادثه بهار سال ۸۱ در جریان اجلاس دفتر تحکیم وحدت افتاد که از جمله خود من هم جزو سخنران ها بودم. فوق العاده فضای وحشتناکی بود. من نماینده مجلس بودم و مسولان استانداری ما را از این ساختمان به آن ساختمان فراری می دادند یعنی شهر در تسخیر گروههای فشار بود و هیچ کسی هم جرات نمی کرد با اینها برخوردی بکند. بعد از مدتی که ما برگشتیم تهران و مقداری فضا آرام تر شد هیات تحقیق و تفحصی برای بررسی ماجرا تشکیل شد. من هم عضو این هیات بودم. با مسولان مختلف شهر صحبت کردیم از جمله مسولان نیروی انتظامی و وقتی پرسیدیم که اینها چند نفر بودند و شما چند مامور داشتید و چرا نمی توانستید برخورد بکنید؟ جوابی دادند که من الان تمام آن را متاسفانه نمی توانم نقل بکنم. ولی مضمون اش این بود که کسانی میان این جماعت بودند که ما نمی توانستیم برخورد کنیم. برداشتی که می شد این بود که کسانی از رده های مسولیتی قرار میان گروههای فشار بودند. بعضی از کسانی که جزو سردسته های این گروههای فشار بودند دوره های بعدی نماینده مجلس شدند. مثلا آقایی که سردسته گروه فشاری بود که در جریان یک سخنرانی در یزد قرار بود به بنده حمله بکنند از اتفاق آن سخنرانی را من نتوانستم بروم و اقای میردامادی به جای بنده رفت و کتک مفصلی هم به جای من خورد. سرش شکست و کسانی که او را کتک می زدند به اسم شیرزاد او را می زدند و اصلا نمی دانستند شیرزاد چه قیافه ای دارد و چه شکلی است فقط می دانستند آن آدمی که آنجا آمده باید بزنند.چنین وضعی بود.
بعدها ما شنیدیم یکی از نماینده ای که در مجلس هفتم خیلی سر و صدا داشت و شبیه نماینده های دلواپس همین مجلس بود سردسته همان گروه فشار بود، بعضی از اینها دوره احمدی نژاد فرماندار شدند. وضع خیلی عجیبی است. که کسانی دست به این کارها می زنند که اتفاقا نفوذ سیاسی دارند نفوذ حکومتی دارند ولی ترجیح می دهند که با چماق کار کنند و کاملا هم با لباس مبدل می آیند یعنی لباس های معمول می پوشند گاهی حتی کلاه هایی سرشان می گذارند که چهره شان دیده نشود و…
پدیده عجیب و غریبی است. چندسالی بود که دیگر این شکل نداشتیم. در دوره دولت احمدی نژاد نبودند چون نیازی به انها نبود و دیگر گروهشان تشکیل نمی شد جز حملات محدود به شماری دفاتر احزاب ولی در دانشگاهها چندان خبری نبود و برای فعالیت دانشجویان مجوز داده نمی شد بنابراین گروههای فشار هم خیلی کاری نداشتند ظاهرا رفته بودند مرخصی و خیلی های شان هم پست گرفته بودند. اخیرا دوباره با تشکیل دولت روحانی مثل اینکه در دستور کار قرار گرفته اند لکن خیلی فضا عوض شده و اتفاقات متفاوتی که در این مدت افتاده یکی این است که بعضا برخی از اصولگرایان هم در آماج حملات گروههای فشار قرار گرفته اند از جمله حمله ای که به اقای مطهری در شیراز انجام شد و ایشان با سماجت کامل پی گیر ان ماجرا است، حمله ای که به آقای لاریجانی در قم انجام شد و در زمان اقای احمدی نژاد بود، حمله ای که به آقای ناطق نوری انجام شد. به تدریج زیاد شد چنین مسائلی. در واقع می توانم عرض کنم اتفاق نظری که در سطح گروهای اصولگرا بود که در برابر حملات گروههای فشار یک نوع تایید ضمنی از خودشان نشان دهند، الان به هیچ وجه چنین وضعیتی نیست و برخی از اصولگراها نگران هستند که فردا نوبت خودشان بشود.. یادمان نرود با همین
روههای فشار اینها با مراجع تقلید هم برخورد می کنند یعنی در خانه مراجع تقلید می روند و شعار می دهند. همین اخیرا جلسه سخنرانی آقای جوادی آملی را به هم زدند و فضای تهدیدی به وجود آوردند ایشان بعد از سالها کلاس درسی که هیچ وقت تعطیلی نداشت را تعطیل کردند
این اتفاقات، اتفاقات ویژه ای است و حاکی از این است که گروههای افراطی و تندرو مجددا استفاده از چماق داران و حربه چماق را در دستور کار خود قرار داده اند.
شما معتقد هستید که این گروهها سازماندهی می شوند. از سوی چه کسانی؟ و چطور هیچ برخوردی با این جریان نمی شود؟
به طور خیلی واضح و روشن ما یک حزب نانوشته ای در ایران داریم که خیلی هم متشکل و سازماندهی شده است. ظاهرا خیلی از هواداران این جریان خود را ضد تحزب و ضد حزب نشان می دهند ولی واقعیت این است که یک جریان کاملا متشکل، کاملا فرماندهی شده و کاملا دارای جهت گیری سیاسی مشخص و ایدئولوژی خاص مذهبی و سازماندهی آهنینی و کاملا تثبیت شده. در عین بی نظمی و درهم ریختگی ولی یک انسجام خاصی بین اینها وجود دارد. اینها در بسیاری از دستگاههای مختلف کشور حضور دارند.
یک جریان تمام سیاسی متشکل تمام عیار پشت سر این جریان ها است که در بسیاری از نهادهای کشور نفوذ دارند. شاید نتوان به یک دستگاه و یک نهاد منتسب کرد اما کسانی که در این گروههای فشار هستند در دستگاههای کشوری نفوذ دارند بین مقامات کشوری نفوذ دارند و یک ابهت پوشالین بسیار بزرگی از خودشان بروز می دهند.
من البته می خواهم عرض کنم که بعضی وقت ها اگر گول این ابهت پوشالی را نخوریم و مسولان دولتی لااقل دولت منتخب مردم شهامت به خرج بدهند و با اینها برخورد بکنند لااقل خیلی از مسائل شکل دیگری به خودش می گیرد. به خاطر دارم سالهایی که ما در مجلس بودیم یک گروهی در اصفهان بودند با اسم یک شخص که خیلی معروف بودند و..
کمیل کاوه؟
بله یک گروه مشخص که همه اصفهانی ها می شناند اینها کارشان این بود که در خیابان ها به زنان و دختران مردم توهین بکنند به بهانه حجاب. هرکجایی که دلشان می خواست مثلا در مناطق توریستی، نماز جمعات خاص خودشان را برگزار کنند که بیشتر جنبه ریا داشت و سواستفاده از نماز بود برای تخطئه دیگران و به راحتی حمله می کردند کتک می زدند در فرودگاهها، در محل های اجتماع مردم. همه هم فکر می کردند کسی نمی تواند متعرض اینها شود به دلیلی اینکه برخی از اینها عضو نهادهای انقلابی بودند. ولی من به خاطر دارم که همان دوران با دوستانی که در دولت اصلاحات بودند صحبت شد، استانداری مجدانه پشت سر شکایت از اینها ایستاد و مسولین دولتی پی گیری کردند و نهایتا پرونده به قضات نسبتا مستقلی سپرده شد و اینها محکومیت گرفتند، هرچند که محکومیت ها خیلی بزرگ نبود ولی جالب این بود که اصولگرایان آن زمان که معمولا در مقابل جریان های فشار ساکت بودند و تایید ضمنی داشتند هیچ کدام جرات نکردند از اینها دفاع بکنند. الان هم من واقعا فکر می کنم اگر فرمانداران و استاندارانی که هستند محکم و استوار و باصلابت بایستند و افشا بکنند، نام اینها را بگویند و عکس شان را منتشر بکنند و روی افکار عمومی کار بکنند و از اینها شکایت شود به مراجع دادگستری، تا حد زیادی این غائله ختم می شود. متاسفانه وزارت کشور آقای روحانی بسیار ضعیف است و ترسو عمل می کند. وگرنه مسولیت قطعی اینها با وزارت کشور است و من مطمئن هستم وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی تک تک اینها را می شناسد با اسم و رسم تمام سردمداران اینها را می شناسد، شگردهای اینها را می داند، وزارت کشور کمابیش به اینها واقف است. اعضای شورای امنیت کشور که زیر نظر وزارت کشور است اینها را می شناسند و اگر بخواهند برخورد بکنند می توانند. نکته ای که است اینکه یک تصوری وجود دارد که نمی شود متعرض اینها شد یا اگر شکایتی بشود این شکایت ها به جایی نخواهد رسید. من فکر می کنم ممکن است شکایت یک فرد مثل بنده به جایی نرسد ولی قطعا اگر مسولین استانداری ها و فرمانداری ها قاطعانه بایستند می توانند جلوی این برنامه ها را بگیرند. الان خبرهایی از به هم زدن جلساتی که مجوز را از وزارت کشور گرفته اند و جلساتی که احزاب رسمی کشور تشکیل می دهند منتشر می شود.
در عمل به هم زدن این جلسات برای گروههای اصلاح طلب هیچ ضرری ندارد و بلبکه بیشتر افکار عمومی را به سمت اصلاح طلبان جلب خواهد کرد ولی ادامه این روند برای تمامی کشور خیلی خطرناک است از آقای روحانی توقع جدی دارم یا این ها برخورد کند و مطممئنم اقای روحانی می تواند چنین کاری بکند باید به وزارت کشور اش تکلیف بکند و وزارت کشور بایستد و برخورد کند. سماجت اقای علی مطهری در برخورد با کسانی که به او حمله کرده بودند واقعا قابل تحسین است
در قزوین و در جریان حمله به اقای موسوی لاری، نماینده عضو جبهه پاداری در مجلس یعنی آقای نقوی حسینی در میان گروههای فشار حضور داشت و…
آقای نقوی حسینی را من از نزدیک می شناسم و همه چیز از او ممکن است.
سوال من این است که گروههای فشار الان از سوی جبهه پایداری و طیف فکری نزدیک به آقای مصباح یزدی ساماندهی می شوند یا اینکه جبهه پایداری و این طیف هم بخشی از جریان بزرگتری در حمایت و سازماندهی گروههای فشار هستند در درون حاکمیت؟
ببینید یک مساله ای که در خبررسانی ها و در رسانه ها یک مقداری به اشتباه گرفته می شود من منتسب کردن این موضوع به آقای مصباح یزدی و گروه پایداری است. گروه پایداری در مجموعه تحولات سیاسی کشور هیچی نیست واقعا، یک حزب جدی و تشکل جدی تحت عنوان گروه پایداری در کشور نداریم فقط یک فراکسیونی در مجلس هستند با چند نفر افرادی که خیلی سر و صدا و پروپاگاندا دارند ولی برون مجلس به عنوان تشکلی که سازماندهی منسجم داشته باشند اینها مطرح نیستند. عرض کردم یک حزب نامرئی در کشور داریم که در همه استان ها هستند و بهترین اسمی که می توان روی شان گذاشت همین گروههای فشار است اینها همه جا نفوذ دارند بعضی از اینها ممکن است در مجلس تحت عنوان جبهه پایداری خودشان را نشان دهند یا بعضی ازاینها حشر و نشری هم با آقای مصباح یزدی داشته باشند. نمی خواهم از اقای مصباح یزدی دفاع کنم ولی آقای مصباح یزدی اصولا آدم تشکیلاتی نیست. ایشان افکار خیلی خاصی دارند که این حرکت ها را توجیه می کنند ولی قدرت سازماندهی در این ماجرا وجود ندارد سازماندهی در جاهای دیگری است که عرض کردم.
بهتر است جبهه پایداری را بزرگ نکنیم. طبیعتا خیلی از نماینده های رسمی فعلی رسما و بدون هیچ رودربایستی رفتار و نوع برخوردشان همین است و هرکجا بتوانند می آیند توی صحنه و چنین کاری انجام می دهند. الان خیلی خوبه که رسانه ها این افراد را معرفی می کنند اما مهم این است که استاندارها و فرماندارها یک جوهری از خود نشان دهند، شهامتی از خود نشان دهند تا آدم بداند بود و نبود این فرماندار موثر است بود و نبود آن استاندار موثر است. اینکه در جلساتی بنشینند حرف هایی بزنند که فایده ای ندارد. استاندار باید بیاید با شهامت به مردم بگوید این ده نفر مثلا، گروه فشار هستند. مردم حتما حمایت خواهند کرد. استاندارها با مدارک و ادله بیایند معرفی کنند محکوم کنند و از دادگستری ها بخواهند با اینها برخورد کنند.
یکی از مسولان تشکلی که از آذر منصوری برای سخنرانی در یاسوج دعوت کرده بود گفته است از سوی نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه به انها گفته شده بوده که شنیده عده ای می خواهند با خانم منصوری برخورد فیزیکی بکنند. این یعنی از قبل اطلاع داشتند. چرا برخوردی نشد و چطور نتوانستند با اینکه اطلاع داشتند امنیت برنامه را تامین کنند؟
نمی دانم مسول نهاد نمایندگی چه کسی است و رویکردش چی است قطعا وقتی کسی به عنوان سمبل و نماینده روحانیت در دانشگاه به خود حق می دهد که در خیلی از مسائل دانشگاه اظهارنظر بکند و حضور داشته باشد اینجاها هم بایستی به وظیفه خود عمل بکند و از آزادی در دانشگاهها دفاع بکند. متاسفانه دوران اصلاحات هم شاهد بودیم بعضی از نهادهایی که اصولگراها در آن نفوذ داشتند مثل سازمان بازرسی کل کشور، آن زمان اینها می گفتند ما خبر داریم اگر دفتر تحکیم وحدت جلسه اش را تشکیل بدهد حمله خواهند کرد. بعد راهکاری که ارائه می کردند این بود که جلسه تشکیل نشود.. درست مثل همین قضیه ای که برای علی مطهری اتفاق افتاد در شیراز و کسانی گفته بودند اگر ایشان بیاید به او حمله می شود و مسولان امر هم اطلاع داشتند. به جای اینکه بیایند جلوی این حملات را بگیرند و از امنیت اجتماعات دفاع بکنند به اقای مطهری فشار می آوردند که شما تشریف نیاورید و این سخنرانی شما برگزار نشود.
برای خود من دوره اصلاحات دهها مورد اتفاق افتاد که وقتی فشاری می آمد نهادهای دولتی عقب نشینی می کردند و می گفتند مصلحت است که این جلسه تشکیل نشود. این خیلی بد است و واقعا اگر اینطور باشد حتما تجری پیدا می کنند بدون اینکه هزینه ای بدهند می توانند بساط اجتماعات قانونی را برچینند. من فکر می کنم اگر دوستان اصلاح طلب اراده شان بر این است که سخنرانی کنند و مقامات دولتی هم نظرشان بر این است که مجوز بدهند بایستی پای آن بایستند. ممکن است بنابر بعضی دلایل کسانی که درگیر یک فعالیت سیاسی هستند نخواهند وارد چنین عرصه ای شوند آن بحث دیگری است ولی اگر اراده چنین کاری دارند باید بایستند.
برنامه اصلاح طلبان در مقابله با این جریان چی است؟ به هرحال انتخابات نزدیک است و اینها با حمله به برنامه ها یا تهدیدهایی که می کنند عملا برنامه های اصلاح طلبان را به هم می ریزند.
این رفتار ها اصلا به ضرر ما تمام نمی شود. خودشان هم می دانند یعنی کسانی که مختصر عقلی دارند می دانند که این کارها اندکی هم به ضرر اصلاح طلبان نیست. کسی که ضرر می کند جمهوری اسلامی است کشور ضرر می کند خود اصولگراها ضرر می کنند. به نفع نهادهای قانونی کشور و نهادهای نظامی و امنیتی است که با این مساله برخورد کنند چون با ابروی آنها بازی می شو.د برای اصلاح طلبان مشکلی نیست. ببینید ما در شرایطی نیستیم که بخش عمده ای از مسولیت های کشور دست ما باشد و حالا دست و دلمان بلرزد که چه موقعیتی را از دست می دهیم. ما از چیزی که در ۱۰ سال گذشته داشتیم وضعیت بدتری پیدا نمی کنیم. اصلاح طلبان باید کار خودشان را اانجام بدهند جلسات شان را برگزار کنند سخنرانی های شان را بروند و از اینکه جلسات شان به هم می خورد توسط گروههای فشار، خیلی ناراحت نباشند. ولی در عین حال ما بایستی هشدارهای خودمان را بدهیم که ادامه این وضعیت به ضرر جمهوری اسلامی ایران است.