یعنی شما فکر می کنید در مملکت اسلامی همین طوری الکی الکی یک نفر را می گیرند، می برند، کتک می زنند، می کشند، جنازه اش را تحویل می دهند، تمام می شود؟ به همین سادگی؟… فکر می کنید مملکت امام زمان حساب و کتاب و قانون ندارد؟ فکر می کنید در مملکت گل و بلبل نهاد حقوق بشر قوه قضائیه حقوق مردم را گذاشته از حقوق داداش خودش فقط دفاع می کند؟ واقعا فکرمی کنید در این مملکت رئیس قوه قضائیه دستور نمی دهد خیلی قاطع و سریع به دنبال کشف حقیقت باشند؟ خب یکباره بگویید فکر می کنید ستار بهشتی را خودشان کشتند. تصمیم هم گرفتند کشتند، نه اولی اش است و نه آخری اش، تمام.
خب، اشتباه می کنید. اصلا این طور نیست. اتفاقا در این مملکت همه به فکر پیدا کردن قاتل ستار بهشتی هستند. حتی نمایندگان مجلس که اساسا راندمان کاری شان در طول یک سال به یک دقیقه هم نمی رسد، دنبال پیدا کردن قاتل هستند. یعنی تمام کار و زندگی مردم فلسطین و لبنان و حال و حول دادن به همدیگر را گذاشتند کنار و چسبیدند به مساله، خیلی هم جدی.
” جواد کریمی قدوسی”، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، با اشاره به قتل ستار بهشتی در زندان، گفت: “روز گذشته کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با حضور مسئولین مختلف از جمله مسئولین قوه قضائیه، قاضی پرونده، مسئولین نیروی انتظامی و… در جلسه ای این مساله را بررسی کرد وبه احتمال زیاد این کمیسیون در ارتباط با قتل مذکور و پیچیدگی های خاص آن، روز سه شنبه گزارش خود را تهیه و این گزارش در صحن مجلس قرائت خواهد شد.”
بله! بررسی کرد. بررسی که چیزی نیست، قرائت هم خواهد کرد. تازه با حضور مسئولین مختلف هم بررسی کرد. گزارشش هم در صحن علنی مجلس قرائت خواهد شد.
این نماینده مجلس با تاکید بر اینکه برخی از نمایندگان نسبت به این قتل مشکوک هستند، در مورد دلایل این مشکوک بودن، گفت: “یکی از دلایل این است که رسانه های بیگانه بخصوص بی بی سی از لحظه دستگیری تا فوت این فرد لحظه به لحظه خبر منتشر کردند و حتی این فرد قبل از دستگیری با بی بی سی ارتباط داشته و درباره وبلاگ خود با این رسانه صحبت کرده است.”
دقیقا. دیدید پیدا کردند قضیه کجاست؟ حالا هی بگو توهم داری می گویی انگلیسی ها در همه چیز دست دارند، این هم از بی بی سی. کجاست؟ لندن. چند متر با اینتلیجنت سرویس فاصله دارد؟ دویست متر. کی دستور داده؟ همان ملکه ذلیل مرده که تمام تاریخ این مملکت دست اوست. اصلا یکی از دلایلی که هر مرگی را می تواند مشکوک کند همین است. یعنی چی بی بی سی و رسانه های خارجی از لحظه دستگیری تا فوت یک نفر، لحظه به لحظه خبر منتشر می کنند؟ کار بی بی سی و رسانه که انتشار اخبار نیست، آن هم لحظه به لحظه. الان همین رسانه میلی خودمان، خبر زلزله را هم، به زور بعد از شش روز منتشر می کند. خیلی خبرها را هم اصلا منتشر هم نمی کند. برای همین هم هیچ کس مشکوک نمی شود. بی بی سی هم می خواست منتشر نکند. مجبورش که نکرده بودند. خبر افتتاح یک سد را شش بار پشت سر هم پخش می کرد، مگر کسی کاری بهش داشت؟ مگر همین مموتی پنج سال هفته ای سه بار نیروگاه بوشهر را افتتاح می کرد، یک بار شد خبر بدهند به شکل مشکوکی فوت کرده؟
قدوسی ادامه داد: “گزارشهای رسانه های بیگانه از ضرب و شتم این فرد در داخل زندان هم یکی دیگر از دلایل مشکوک بودن این قتل است.”
این هم یک دلیل روشن دیگر. وقتی رئیس جمهور یک مملکت اجازه ندارد برود توی زندان نگاه کند ببیند چه خبر است، اصلا رسانه های بیگانه از کجا خبر داشتند که در زندان های ما کسی را ضرب و شتم می کنند؟ مگر سابقه داشته؟ تا الان کسی در زندان های جمهوری اسلامی مورد ضرب و شتم قرار گرفته؟ شده یک بار مثلا کسی مثل هدی صابر در زندان در اثر ضرب و شتم کشته شود؟ اصلا تا به حال شده یک نفر، فقط یک نفر مثلا همین روح الامینی، همین کامرانی، به دلیل ضرب و شتم در زندان کشته شوند؟ ممکن است خودی ها و طرفداران حکومت یک وقت هوس کنند واجبی را به جای اینکه بمالند، بخورند، ولی ضرب و شتم اصلا و ابدا. اصلا از بیخ مشکوک است. فیلم همسر سعید امامی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته را دیده اند؟ این فیلم که اصلا کیفیتش خوب نیست، چیزی معلوم نمی شود، اصلا شاید دارند با هم شوخی می کنند. شاید به قول غلامحسین الهام پی هوتوشاپ است. بالاخره همین طوری که نمی شود.
حالا اصلا اینها هم نباشد، این که دلیل نمی شود حالا چون جسد مقتول همه جایش کبود بوده و لباس هایش پاره و خونی شده و کفنش خونی بوده، حتما مورد ضرب و شتم قرار گرفته باشد. خب آدم وقتی می میرد که حواسش دست خودش نیست. شاید همین طوری خورده به در و دیوار، بدنش کبود شده، شاید وقتی مرده چون عادت نداشته، خون دماغ شده، کفنش را خونی کرده. خیلی طبیعی است. آدم که مرحوم می شود آن هم به شکل مشکوک، آن هم بعد از گزارش لحظه به لحظه بی بی سی، حواس برایش نمی ماند، یک دفعه زخم معده می گیرد، خون دماغ می شود، کفن اش هم می شود پر خون. کجای این اتفاق غیر طبیعی است؟
همین آقای قدوسی باز ادامه داد: “این فرد پس از دستگیری توسط پلیس فتا قبول می کند که همه مطالب نوشته شده در وبلاگش متعلق به خود وی است و با اعترافی که کرده تحویل زندان اوین می شود. بنابراین وقتی که فردی به جرم خود اعتراف کند دیگر چه لزومی به ضرب و شتم وی برای گرفتن اعتراف وجود دارد، اما رسانه های بیگانه مرتب در این زمینه خبرسازی می کردند.”
روشن شد؟ چشم های کور شده تان را باز کنید. خودش اعتراف کرده که مطالب را نوشته، وقتی اعتراف کرد که دیگر کتکش نمی زنند. یادتان نرود، فقط کسی را کتک می زنند که اعتراف نکرده. وگرنه مرض که ندارند بیخودی کسی را که اعتراف کرده کتک بزنند. واقعا چه لزومی دارد؟ این بنده خدا خودش از روز اول هم که داشته توی وبلاگش مطلب می نوشته، برای این می نوشته که بیاید اعتراف کند. در واقع داشته علیه خودش سند جمع می کرده که پلیس فتا را به زحمت نیندازد. بعد هم که دستگیر شده، زود اعتراف کرده که برود اوین به آرزوهایش برسد. شنیده بوده که اوین دانشگاه است، می خواسته برود سرکلاس. الان خیلی ها دلشان می خواهد بروند اوین، نوبتشان نمی شود. بشود هم اول باید مشکوک باشند، بعد هم با بی بی سی مصاحبه کنند. آن هدی صابر و روح الامینی و کامرانی هم بدون نوبت و چون آشنا داشتند رفتند زندان کشته شدند.
و در ادامه باز گفت: “در زندان اوین در بندی نگهداری می شود که عناصر اصلی فتنه ۸۸ در آن بند حضور دارند و جالب اینجاست که این فرد از داخل زندان اوین با بی بی سی تماس می گیرد و گزارش هایی را مخابره می کند.”
البته این مورد واقعا مورد عجیبی است و آدم هر چه فکر می کند به نتیجه نمی رسد. فکر کنید یک آدمی که وبلاگ نویس هم بوده، تمام مطالبی را که برای دستگیری اش لازم بوده، توی وبلاگش می نویسد. بعد هم می رود اوین، خیلی راحت. البته می خواست خودش آژانس بگیرد برود، ولی ماموران گفتند که لازم نیست، زحمت تان می شود، خودمان وسیله داریم می فرستیم. بعد که می رود اوین، اعترافش را هم می کند، یک دفعه بعد از اعتراف یادش می افتد که مقدار اعترافاتش کافی نبوده. همان جا از اوین موبایل یکی از بروبکس اصلاح طلب را می گیرد، شماره بی بی سی را از همان اوین، بدون هیچ مشکلی می گیرد و بعد گزارش می دهد که چی شده. هر چه هم ماموران به او می گویند اعتراف کردی تمامش کن، می گوید نه، هنوز کافی نیست. باز هم گزارش مخابره می کند. چیزی که مشکوک است همین است. حالا اینکه چطوری مامور بی بی سی رفته توی زندان اوین و ستار بهشتی را به قتل رسانده دیگر جزو مواردی است که ثابت می کند کلا همه کسانی که از انقلاب مشروطه تا همین قتل نداآقاسلطان در ایران کشته شده اند، یک جوری به بی بی سی مربوط بوده. وگرنه آدم که بیخودی نمی میرد. آن هم آدمی که توی اوین با بی بی سی تماس می گیرد، بعد خودش را بدون اینکه کسی بفهمد می رساند به کهریزک خون دماغ می شود و می میرد.
این نماینده مجلس که تازه به جاهای جالبش رسیده بود، ادامه داد: “داشتن سیم کارت در داخل زندان اوین یکی دیگر از عوامل مشکوک بودن این قتل است و جالب تر این که چهار، پنج نفر از عناصر فتنه ۸۸ در آن بند بین خود صورت جلسه ای می نویسند که این وبلاگ نویس مورد ضرب و شتم قرار گرفته، که این خود از دیگر دلایل مشکوک بودن این قتل است.”
البته شما یادتان باشد اگر رفتید زندان اوین خودتان اعتراف کردید، سیم کارتتان را هم بدهید به مسئول مربوطه، چون خدای نکرده یک دفعه دچار مرگ مشکوک می شوید. از آن گذشته، اگر دیدید چهار پنج نفر دارند بین خودشان صورت جلسه می نویسند، که شما مورد ضرب و شتم قرار گرفته اید، باور نکنید، چون اینها از عناصر فتنه هستند. شما که مورد ضرب و شتم قرار نگرفتید، خودتان اعتراف کردید، حالا یادتان رفته.
قدوسی با بیان اینکه این فرد مجدداً تحویل ناجا می شود تا تحقیقات تکمیلی از وی انجام گیرد، گفت: “در آن زمان پلیس در گزارش خود ذکر می کند که در سه یا چهار جای بدن این فرد کبودی ساده وجود دارد. پلیس نیز از وی بازجویی هایی را به عمل می آورد که ساعتی قبل از فوت اعلام می کند که دچار ناراحتی قلبی شده و بلافاصله فوت می کند.”
یکی دیگر از مواردی که خیلی مشکوک است و به نظر من باید به عنوان اقدام علیه امنیت ملی در نظر گرفته شود همین “کبودی های ساده” است. این که یک وبلاگ نویس راه بیافتد برود به مرکز پلیس، اعتراف هم بکند و قصدش هم این باشد که بلافاصله بعد از تحقیقات تکمیلی، دچار ناراحتی قلبی شود، برای چه باید دچار کبودی ساده در سه یا چهار نقطه بدنش بشود. آن هم کبودی ساده ای که باعث شده که لباس اش پاره شود و تنش خون بیاید. یعنی یک مجرم وبلاگ نویس نباید مشخص کند که بالاخره می خواهد ایست قلبی کند، یا می خواهد کبودی ساده روی تنش داشته باشد و از این راه چهره نظام را مخدوش کند، این کار اقدام علیه امنیت ملی است. بی بی سی باید جواب بدهد، وقتی می خواهد از طریق ایست قلبی کسی را بکشد بعد بیندازد گردن نظام اسلامی دیگر برای چه تنش را کبود می کند؟ اگر هم کبود می کند چرا کبودی ساده روی سه چهار جای تنش می گذارد که آدم فکر کند لابد آقای محسنی اژه ای همان طور که سحرخیز را گاز گرفت و تنش را کبود کرد این مرحوم را گازش گرفته. یا مرتضوی همان طور که با کفش به سر زهرا کاظمی زد و به خاطر یک کبودی ساده او را کشت، در این ماجرا هم پای مرتضوی وجود دارد.
من در اینجا جدا توصیه می کنم که یادتان بماند که وقتی اعتراف می کنید، همه چیز را با هم اعتراف کنید، چون برادران پلیس مجددا مجبور می شوند شما را مورد رافت اسلامی قرار بدهند و اصلا بعید نیست دچار ناراحتی قلبی باشید و خودتان خبر نداشته باشید و بلافاصله فوت کنید. اصلا ممکن است هفته قبل از بازداشت و اصلا قبل از اینکه کسی به ذهن اش رسیده باشد که شما را دستگیر کند، ایست قلبی کرده باشید و خودتان متوجه نشده باشید. به عبارت دیگر ممکن است آدمی که به قول خواهرش حتی سیگار هم نمی کشد در سن ۳۵ سالگی اول آلزایمر بگیرد بعد هم ایست قلبی کند. خوب، مگر یادش می ماند که ایست قلبی کرده؟ می رود اوین، بعد هم دو سه جای تنش همین طوری کبودی ساده می کند، یک دفعه یادش می آید که ایست قلبی کرده و می میرد. بعد هم می اندازند قضیه را گردن ماموران فداکار و جان بر کف که قبلا با بطری و باتوم و گاز اشک آور بارها اثبات کردند که هرگز در بازجویی دست به متهم بخصوص وبلاگ نویس نمی زنند.
همین آقای کریمی قدوسی با بیان اینکه پزشک قانونی دو گزارش متقن ارائه کرده است، افزود: “در گزارش های پزشک قانونی عنوان شد که هیچ گونه آثار ضربه مغزی و یا شکسته شدن دنده و یا آثاری که منجر به مرگ شود در این فرد دیده نمی شود. همچنین پزشک قانونی به عنوان مرجع رسمی قوه قضائیه هیچ آثار سمی از این جسد کشف نکرد.”
ببینید چطور می خواهند چهره نظام را مخدوش کنند؟ یک آدمی نه ضربه مغزی شده، نه دنده اش شکسته، نه مسموم شده. هیچ اثری که منجر به مرگ شود در بدن او نیست. همان سه چهار کبودی ساده را هم که پلیس دیده بود، پزشکی قانونی ندیده. یعنی تا از پلیس جسد را به پزشکی قانونی ببرند، بدن مرحوم هنوز یادش نبوده که مرده کبودی اش خوب شده. احتمالا تنها دلیل مرگش همین است که همان سه چهار نفر اصلاح طلبی که گزارش مشکوک نوشتند در زندان اوین، آن قدر به او تلقین کردند که تو کتک خوردی و زخمی شدی که او باورش شده و بلافاصله فوت کرده. راه دیگری ندارد.
این چهره شاخص فراکسیون اصولگرایان مجلس با اشاره به پیچیدگی های این قتل، گفت: “در حال حاضر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم و فتنه گران در حال بازخوانی مراحل فتنه ۸۸ هستند و از هر تلاشی برای مشوش کردن اذهان و جلب توجه استفاده می کنند.”
که البته کاملا هم منطقی به نظر می رسد. نه اینکه الان هیچ دلیلی برای مشوش کردن اذهان و جلب توجه وجود ندارد و مسئولان نظام هر روز یک جای همدیگر را بادبان نمی کنند، تنها راه باقیمانده همین است که در زندان مراحل فتنه ۸۸ را مرور کنند و آن قدر به زندانیانی که خودشان اعتراف کرده اند، تلقین کنند مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند تا بلافاصله فوت کنند.
وی در پایان با یاد آوری بیانیه شدید اللحن خانواده هاشمی رفسنجانی در مورد سلامت مهدی هاشمی در زندان اوین تاکید کرد: “این بیانیه هم در همین راستا ارزیابی می شود و ما معتقدیم که مخالفین و فتنه گران پروژه بسیار پیچیده ای را دنبال می کنند و ما به نفوذ پیچیده عناصر فتنه و سرویس های جاسوسی، و مخالفان نظام در این زمینه و پروژه کشته سازی مشکوک هستیم و از مسئولین می خواهیم این فعالیت ها را زیر نظر بگیرند و ارتباط همزمانی قضیه مهدی هاشمی و فضا سازی داخلی و خارجی با برخی مسائل داخل کشور را ردیابی کنند و مراقب فتنه گران، حتی در داخل زندان اوین باشند.”
البته این جمله آقای قدوسی ما را به یاد داستانی از مارکز می اندازد که نامش “وقایع نگاری یک قتل از پیش اعلام شده” است. ما به هر حال با این حرف های برادرمان و بخصوص جمله آخرشان یاد همان کتاب افتادیم، حالا می خواهید فرض کنید از پیش اعلام شده، یا قرار است حالا که اعلام شده انجام شود. ضمنا و شدیدا می خواهم از این صندوق محترم هویج و کلم سابق که بالاخره یکی شان یک کلمه حرف زده، درخواست کنم که از مسوولین زندان اوین برای مراقبت زندانیان اعم از مهدی هاشمی و بقیه هیچ تلاشی نکنند. همین تلاشی که برای مراقبت از ستار بهشتی و روح الامینی و کامرانی و هدی صابر تا حالا کرده اند، کاملا کافی بوده. بیخودی می خواهند رافت اسلامی کنند، طرف یک دفعه دو تا کبودی ساده روی تنش دیده می شود، باید خانواده اش بروند قبر بخرند.
وما هم در پایان چون امیدی به سلامتی این نماینده پیچ در پیچ پیچیده گل پیچ نداریم، از خدا می خواهیم به این ملت و خصوصا خانواده ستار بهشتی صبر بدهد… هر چند در جایی که آدم مجبور باشد کنار آدم هایی مثل قدوسی زندگی کند، مرگ هم خودش نعمت بزرگی است، مگر اینکه…