تروریسم؛ محکوم می کنم، نمی کنم

حامد احمدی
حامد احمدی

» حرف دیگر

محکوم کردن به سبک “نظام”. این کوتاه‌ترین تصویر و تفسیری است که می‌توان از مواضع دولتمردان و حکومتگران جمهوری اسلامی درباره واقعه “چهارشنبه سیاه” پاریس به دست آورد.

 تناقضاتی که بین اتفاق رخ داده، خط مشی مجله‌ی فرانسوی و عمل‌کرد مسئولان جمهوری اسلامی وجود دارد، این امکان را به وجود نمی‌آورد که با مواضعی شفاف و روشن، رک و مستقیم، مواجه باشیم. یک‌سو داستان به اسلحه و کشتار وحشیانه ختم می‌شود که جای دفاع باقی نمی‌گذارد، سوی دیگر مجله‌ای‌ست که برای نقد و طنز خط قرمزی ندارد و هیچ گزاره و گزینه‌ای را مقدس نمی‌داند و در این میان حکومت جمهوری اسلامی ایستاده که قوانینش مملو از موارد منع کننده و احکام خشونت‌آمیز است، اما براساس رویه‌ی دیپلماتیک نمی‌تواند به روشنی مروج خشونت باشد. برای همین از نوک هرم سیاسی و مذهبی نظام، مقام رهبری، تا رئیس‌جمهور و دولتش، خطیب نماز جمعه و اصلاح‌طلبان مترصد بازگشت به قدرت، درباره‌ی اتفاق خون‌بار چهارشنبه‌ی پاریس هم موضع گرفتند و هم نگرفتند. هم تروریسم را محکوم کردند و هم نامی از نشریه‌ی فرانسوی به زبان نیاورند. هم خشونت مذهبی را رد کردند و هم ردش را گرفتند تا برسند به خود دولت‌های اروپایی به عنوان بانیان این اتفاق.

ابتدا سیدعلی خامنه‌ای در بیانیه‌ای که به مناسبت میلاد آخرین پیام‌بر اسلام و هفته‌ی وحدت منتشر شد، بدون اشاره‌ی مستقیم به حادثه‌ی روز چهارشنبه، آمریکا و بریتانیا را عوامل به وجود آمدن گروه‌های افراطی شیعه و سنی دانست. در بخشی از این بیانیه آمده “آن تشیعی که ارتباط به ام.آی.6 انگلیس داشته باشد، آن تسننی که مزدور سی.آی.ای آمریکا باشد، نه آن شیعه است و نه آن سنی، هر دو ضد اسلام هستند.”

 بعد از موضع‌گیری خامنه‌ای که بیش از هم‌دردی و محکومیت ترور، به دنبال پاک کردن دامن اسلام از لکه‌ی خشونت و ترور بود؛ احمد خاتمی، خطیب نماز جمعه تهران با خط‌ مشی مشابه رهبری به حادثه‌ی تروریستی چهارشنبه اشاره کرد. خاتمی که اشاره‌ای مستقیم به “حمله‌ی تروریستی در فرانسه” داشت، عنوان کرد که “اسلام مخالف کشتن بی‌گناهان است.” و در ادامه آمریکا، بریتانیا و اتحادیه‌ی اروپا را متهم کرد که بودجه‌ی خرید سلاح گروه‌های تروریستی را تامین می‌کنند. موضع‌گیری‌های مسئولان جمهوری اسلامی به سبک روزنامه‌ی کیهان و حسین شریعتمداری به جای محکوم کردن مستقیم حادثه‌ی تلخ، بیش‌تر به دنبال پیدا کردن متهم و گرفتن انگشت اتهام به سوی دولت‌های غربی بود. گویا حادثه‌ی تروریستی در بیانات و گفته‌های مسئولان نظام، فرصتی برای تسویه حساب با دولت‌هایی است که رابطه‌ی خوبی با آن‌ها ندارد. برای همین مسئولان دولت تدبیر و امید هم در این زمینه قدمی جلوتر از مسئولان حکومتی برنداشتند.

محو و مبهم. دولت حسن روحانی کماکان در تمام عرصه‌ها این‌گونه رفتار می‌کند و موضع می‌گیرد. ابتدا مرضیه‌ی افخم سخن‌گوی وزارت امور خارجه به سبک دیگر مسئولان نظام، به جای محکوم کردن حادثه‌ی تروریستی، به دنبال ریشه‌یابی رفت و گفت “سیاست‌های نادرست و برخوردهای دوگانه دولت‌های غربی در مواجهه با خشونت ورزی و افراط گری چنین اتفاقاتی را رقم می‌زند.” و دو روز بعد، حسن روحانی بدون این‌که به حادثه‌ی رخ داده کوچک‌ترین اشاره‌ای بکند، در موضع‌گیری‌ای کلی “تروریسم و خشونت” را در “تمام دنیا” محکوم کرد؛ چه در “فلسطین و سوریه” و چه “فرانسه و آمریکا”. و به این شکل بدون تفاوت گذاشتن بین حادثه‌ی چهارشنبه‌ی پاریس که توسط تروریست‌ها “گرفتن انتقام پیامبر اسلام” قلمداد شده و اتفاق خشونت‌باری مثل فرگوسن آمریکا، از خود رفع تکلیف کرد تا مثل باقی مسئولان نظام هم موضعی گرفته باشد و هم اصل ماجرا را نادیده بگیرد.

اما اصلاح‌طلبان از قدرت رانده شده که موعد انتخابات مجلس را انتظار می‌کشند هم بعد از سکوت ابتدایی، در حاشیه‌ی کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی، در این‌باره موضع گرفتند. مصطفی کواکبیان دبیر کل حزب مردم سالاری با اشاره به حادثه‌ی تروریستی در پاریس، همان خط رهبری را دنبال کرد و این اتفاق را ناشی از رفتار دولت‌های غربی دانست و گفت “آنچه در پاریس اتفاق افتاد مصداق آیه “مکروا و مکر الله خیر الماکرین” بود که دامن کشورهای اروپایی را نیز گرفت.” دیگر اصلاح‌طلبان هم که برای محکوم کردن اتفاقاتی مشابه در سوریه و فلسطین و کشورهای دوست، پیش‌گام و پیش‌قدم هستند، ترجیح دادند با سکوت از کنار این حادثه عبور کنند.

شاید نمای کامل‌تری از این وضعیت نامعلوم و مبهم را بشود در روزنامه‌های چاپ تهران دید. روزنامه‌هایی که ابتدا در روز پنج‌شنبه، ترجیح دادند مهم‌ترین اتفاق روزجهان را تبدیل به تیتر دسته چندم بکنند، اما در روز شنبه و بعد از موضع‌گیری مسئولان بلندپایه‌ی نظام خبر را تبدیل به تیتر یک کردند.

 روزنامه‌ی “مردم امروز” – به سردبیری “محمد قوچانی”- که پنج‌شنبه اکران فیلم “محمد”- ساخته‌ی “مجید مجیدی”- را تیتر یک کرده بود، روز شنبه با انتشار کاریکاتوری از سربریدن برج ایفل در صفحه‌ی اول، از تیتر “کابوس در پاریس” استفاده کرد. روزنامه‌ی شرق هم که پنج‌شنبه “خیز اصلاح طلبان” را تیتر یک کرده بود، در روز شنبه “شبح ترور در فرانسه” را تیتر کرد.

در آن‌سو مرزها، دیگر مسلمانان، به خصوص متحدان جمهوری اسلامی، سعی کردند موضع بهتر و به روزتری بگیرند. در واضح‌ترین این موضع‌ها، رهبر حزب‌الله، سیدحسن نصرالله، توهین گروه‌های تکفیری را از بدتر از توهینی دانست که می‌توان با چاپ کاریکاتور و ساخت فیلم و نوشتن کتاب به پیام‌بر کرد. حسن نصرالله در موضعی روشن‌تر از حاکمان جمهوری اسلامی گفت “گروه‌های تکفیری با اقدامات وحشیانه و غیرانسانی خود بزرگ‌ترین دشمنی و بدترین توهین را به پیامبر اسلام روا داشته‌اند.” گرچه او هم هیچ اشاره‌ای به نام نشریه‌ی فرانسوی و کشته‌شده‌گان و تروریست‌های شناسایی شده نکرد. دولت سوریه و وزارت امور خارجه‌اش هم تقریبا همین راه رفت و نسبت به خطر گروه‌های تکفیری هشدار داد و در بیانیه‌اش عنوان کرد که “این اقدام نشان دهنده خطرات تروریسم تکفیری برای ثبات و امنیت تمام دنیاست به همین دلیل تمام طرف‌های مختلف باید برای نابودی آفت تروریسم بسیج شده و سیاست‌های اشتباه تصحیح شود.”

محکوم کردن ترور و خشونت، به هر شکلش، اما و اگر و پیش شرط ندارد. این اتفاق اما در متن و بطن حکومتی رخ می‌دهد که خود برآمده از تناقض جمهوری و اسلامی است. حکومتی که به گفته‌ی خطیب مذهبی‌اش “مخالف کشتن بی‌گناهان” است اما همین امروز سهیل عربی را به جرمی مشابه- توهین به پیام‌بر- در زندان دارد و حکم اعدامش را صادر کرده. حکومتی که شلیک گلوله به سمت قلم‌داران را نصفه و نیمه محکوم می‌کند، اما وزیر ارشادش به “قلم‌های ولنگار” هشدار می‌دهد. حکومتی که سب نبی جزو جرم‌های نابخشودنی‌اش محسوب می‌شود و برای توهین به حضرت یونس حکم اعدام می‌دهد، اما گروه‌های خشونت طلب را به عنوان دست پرورده‌های دولت‌های غربی شماتت می‌کند. حکومتی که نطفه‌اش با چنین احکام و اعمالی بسته شده و در زمانی کمی دورتر رهبرش، آیت‌الله خمینی، سلمان رشدی را به خاطر نوشتن کتاب آیات شیطانی، در کیلومترها دور از مرزهای جمهوری اسلامی، مرتد دانست و از مسلمانان اقصی نقاط دنیا خواست که این نویسنده را به قتل برسانند و بابت‌ش جایزه دریافت کنند.

برآیند تمام موضع‌گیری‌ها در یک چیز خلاصه می‌شود. بی‌گناهی اسلام و مسلمانان و دولت‌های اسلامی در پرورش و ترویج تروریست و تروریسم. اسلامی که به قول سیدعلی خامنه‌ای “مردم سالاری” آن روی سکه‌اش است، اما این قدرت را هم دارد که در هفته‌ی وحدت، زیر سایه‌ی حکومت امام زمان، از برگزاری نماز جمعه توسط اهل سنت جلوگیری کند. آن‌وقت دیگر “در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا” جا و جایگاه کارتونیست‌های بی‌مذهب فرانسوی روشن‌تر است. ماجرا اما می‌تواند ساده‌تر از این همه پیچیده‌گی و تناقض باشد. به ساده‌گی شمعی که مردم ایران بعد از حادثه‌ی تروریستی یازده سپتامبر روشن کردند و جور تناقضات ایدئولوژیک و ترس و مبهم‌گویی حکومت‌گران خود را کشیدند.