ایران به سوی قم سرریز شد

نویسنده

» آیت الله العظمی منتظری در گذشت

آیت الله العظمی منتظری،مرجع عالیقدر شیعیان اسلام ،دیشب آن گونه که فرزندش احمد منتظری خبرداده،در خواب در گذشت. احمد منتظری، همچنین خبر داده است که از اولین ساعات صبح امروز روحانیون بلندپایه قم در بیت آیت الله منتظری حضور یافته اند.همزمان گروه های مختلف مردمی از سراسر کشور راهی قم شده و دانشگاه های کشور نیز،خبر از تعطیلی سراسری داده اند.

براساس اطلاعات رسیده،مقامات حکومتی بعد از انتشار این خبر،با تشکیل ستاد بحران، خواستار دفن فوری پیکر آیت العظمی منتظری شده اند اما براساس اعلامیه دفتر آیت الله منتظری، پیکر این مرجع شیعه، فردا،دوشنبه در ساعت ده صبح از مقابل منزل وی تشییع و در حرم حضرت معصومه دفن خواهد شد.گفتنی ست هفتمین روز درگذشت آیت الله العظمی منتظری مصادف با روز عاشوراست.

در زیر بخشی از کتاب خاطرات آیت الله عبدالله نوری که امروز اولین کسی بود که خود را به قم رساند تا بر پیکر آیت الله اعظمی منتظری نماز گزارد،آمده است.[گزارش مفصل در شماره فردا منتشر خواهد شد]

 

برگی از تاریخ،

بخشی از دفاعیات عبدالله نوری در دادگاه ویژه روحانیت و دفاع وی از حضرت آیت الله العظمی منتظری

دفاعیه

نوری: در خصوص موارد اتهامی مربوط به آیت‌الله منتظری، ابتدا به‌عنوان مقدمه نکاتی را متذکر می‌گردم.

اول

  1. اینجانب به‌عنوان یک دانش‌آموخته مکتب فقهی و سیاسی امام خمینی می‌گویم که براساس نظریات و فتاوای فقهی امام خمینی و تمام فقهای شیعه در طول تاریخ، حوزه تقلید فقط و فقط حوزه فروع دین است و تحلیل تاریخ، اعتقادات، اخلاق، سیاست و موضوعات و… از حیطه تقلید خارج است و هرکس جز این بگوید برخلاف یکی از مسلمات که امام خمینی نیز بر آن فتوی داده‌اند سخن گفته و یک انحراف آشکار و مسلم از تعالیم دینی را ترویج کرده است.

  2. حضرت امام، امور سیاسی مهمی مانند انتخابات که سرنوشت کشور و ملت در آن تعیین می‌شود را به دلیل آن‌که تشخیص موضوع است، به خود مردم واگذار کردند و فرمودند: حتی اگر اینجانب در مورد فردی نظری داشتم و شما نظر دیگری داشتید به نظر خود عمل کنید. امام می‌فرمایند: “ما هم رایمان را علناً به مردم اظهار می‌کنیم که آقا آن‌که من می‌خواهم این است، شما میل دارید به این رای بدهید میل ندارید خودتان آزادید.” [1] این نظر به طور صریح و شفاف در سال‌های بعد تکرار شد. نظیر این سخن که: “مردم حتی اگر خلاف صلاح خودشان رای بدهند رایشان متبع است”. [2]

  3. تفکر فقهی و سیاسی امام و سیره عملی و نظری ایشان نشان می‌دهد که امام خمینی می‌خواست همه انسان‌ها “آقا” باشند نه رعیت، او می‌خواست انسان‌ها به حسب خلقت و فطرت خود بیندیشند و تعقل ورزند نه این‌که کورکورانه تقلید و تبعیت کنند. او می‌کوشید تا جمهوری خردمندان را برپا دارد نه امپراتوری تهی‌مغزان، بنابراین کسانی که می‌کوشند از امام‌خمینی چهره‌ای برده‌پرور بسازند خواسته یا ناخواسته درصدد مخدوش کردن چهره امام و نابودی میراث او هستند.

دوم

استناد به امام خمینی و ادعای اهانت به معظم له در موارد مندرج در کیفرخواست مصداق بارز استفاده ابزاری از امام خمینی قدس سره است زیرا نمونه‌های فراوانی وجود دارد که دیدگاه‌های امام نقض شده و نه تنها اتهام و جرمی شناخته نشده بلکه اعتراض هم صورت نگرفته است. هرچند ممکن است این مماشات به خاطر مصالح ملی کشور قابل توجیه باشد اما شیوه “نومن ببعض و نکفر ببعض” توجیه‌بردار نیست.

در امور مهمی به سهولت از مواضع امام عدول می‌شود و در امور دیگری که در درجات کمتری از اهمیت قرار دارد جمود ورزیده می‌شود:

آیا مصلحت، وحدت، همدلی و اجرای کامل قانون اساسی در دفاع از حقوق تمام شهروندان موافق و مخالف ‌آنقدر مهم نیست که از استناد به متشابهات دست کشیده و به محکمات نظرات امام توسل جویند یا قرار است که محکمات مواضع امام را قربانی تشخیص‌ها و مصلحت‌های خود کنند؟

اصل سی و نهم قانون اساسی نیز با صراحت بیان می‌کند: “هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.” آیا این اصل قانون اساسی در مورد یک مرجع تقلید مورد توجه یا عمل قرار گرفته است؟

می‌گویید نوری از اصول امام منحرف شده است. من دیدگاه خود درباره امام را در جلسات گذشته مطرح کردم ولی آیا جا ندارد شما نیز به خود شک کنید؟ چرا احتمال نمی‌دهید که شما از اصول امام تجاوز کرده‌اید؟

یکی از مواردی که به ناحق از امام بسیار هزینه کرده‌اند مساله آیت‌الله منتظری است و به نظر می‌رسد که علت العلل محاکمه خرداد هم مطرح کردن نام آیت‌الله منتظری و هتاکی نکردن به ایشان است. یادآور می‌شوم که این مورد قسمت طولانی‌تر کیفرخواست را به خود اختصاص داده است و ظاهراً سایر موارد اتهام برای پوشاندن این علت ساخته شده است. تنظیم‌کننده کیفرخواست نیز نتوانسته مقصد خود را پنهان نماید.

در صفحه 3 کیفرخواست آمده است: “به دنبال وصول این شکایات و بررسی مطالب متعدد مندرج در روزنامه و تذکر شفاهی به جناب آقای نوری و تاکید بر خودداری از ادامه تخلفات و عدم توجه ایشان به این تذکرات پرونده کیفری ثبت و طی جلسات متعددی نامبرده احضار و در مورد مسائل مطروحه از وی تحقیق گردید.”

و در صفحه 4 کیفرخواست آمده است: “تذکرات هم موثر واقع نگردید لذا اقدام به صدور کیفرخواست گردید.”

لازم به تذکر است که در احضاریه‌هایی که در سال 1377برای من فرستاده شده و در جلساتی که احضار شدم مرا از مطرح کردن آیت‌الله منتظری در درجه اول و نیروهای ملی- مذهبی در درجه دوم برحذر داشتند که چون موثر نیفتاد براساس نظر تنظیم‌کننده کیفرخواست مندرج در صفحات 3 و 4 آن اتهام‌سازی و تشکیل پرونده کیفری آغاز شد. در اینجا این سوال مطرح است که نویسنده کیفرخواست در چه جایگاه قانونی قرار دارد که خود را تذکردهنده می‌داند و از کدام موضع قانونی این مطالب را حتی در کیفرخواست نیز مطرح می‌کند؟

آری چون به گفته خودشان تذکرات موثر نیفتاد تشکیل پرونده کیفری و بازجویی آغاز شد که شامل موارد جدیدی از قبیل اهانت به مقدسات و ترغیب رابطه با اسرائیل و امریکا و غیره بود. یعنی اگر تذکرات قبلی در مورد آیت‌الله منتظری و نیروهای ملی- مذهبی موثر افتاده بود دیگر نوری در مظان اتهام ضدانقلاب، ضدامام، مخالف دین و طرفدار رابطه با ‌امریکا و اسرائیل و انواع اتهامات دیگر قرار نمی‌گرفت.

بنابراین از آنجا که علت‌العلل پرونده‌سازی برای خرداد را اتهام ترویج آیت‌الله منتظری می‌دانم ناچارم آن را مبسوط‌تر توضیح دهم و دفاع کنم.

علاوه بر این، مرجع تشخیص مغایرت مطلبی با نظر امام کیست؟ تنظیم‌کنندگان کیفرخواست چه صلاحیتی دارند که خود را مرجع بلامنازع تفسیر رای امام بدانند؟ همان‌گونه که کتاب خدا قرائت‌های مختلف برمی‌دارد و هیچ فهمی از وحی حق ندارد با اتکای به قدرت سیاسی دیگر روایت‌ها را حذف کند؛ از نظرات امام راحل هم یک قرائت وجود ندارد و هیچ‌کس حق ندارد قرائت خود را تنها قرائت ممکن و صحیح بداند و آن را بر دیگران تحمیل کند.

علاوه بر آن آیا اگر کسی دیدگاه ولی‌فقیه در موضوعات، اصول اعتقادات، اخلاق یا تحلیل تاریخ را قبول نداشت حق ندارد روزنامه منتشر کند یا نظراتش را در جامعه مطرح کند؟ مگر تشخیص موضوع و تحلیل تاریخ حق و وظیفه متخصصان و کارشناسان نیست؟ آیا می‌توان متکلمان، فیلسوفان، مورخان و کارشناسان سیاسی و نظامی را از اظهارنظر محروم کرد؟ اگر پاسخ مثبت است رسماً قانون بگذرانید و اعلام کنید هرکس نظری مغایر نظر ولی فقیه داشت حق انتشار روزنامه یا نوشتن مقاله و کتاب و اقامه برهان و دلیل را ندارد و به همه فقها و مراجع تقلید هم اعلام شود حق ندارند برخلاف نظر ولی فقیه اجتهاد کنند و نظری بدهند. پیش‌فرض کیفرخواست در مستند کردن اتهامات به مغایرت با نظر امام این است که چنین قانون نانوشته‌ای وجود دارد که البته این پیش‌فرض علاوه بر ضدیت با شرع، قانون، عقل و اخلاق، با نظر خود امام هم تعارض دارد. امام حتی در اداره کشور هم، چنین حقی برای خود قائل نبود و لذا در یکی از سخنرانی‌ها گفتند: “آقایان توجه کنید، همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور نظارت کنند اگر من یک پایم را کج گذاشتم ملت موظف است که بگوید پایت را کج گذاشتی خودت را حفظ کن.” [4]

برخی مفاهیم در زبان مردم عادی یک معنی دارند ولی در لسان اهل فن و خبره معنای دیگری می‌دهد. وقتی که امام خمینی می‌گوید: “موظف هستید” یعنی وقتی من پایم را کج گذاشتم اگر با من برخورد نکنید ترک وظیفه کرده‌اید و مرتکب گناه شده‌اید.

بنابراین با توجه به حکم عقل، شرع، قانون و نظرات امام، آیا متهم کردن خرداد به انحراف از اصول امام به تخریب شخصیت امام خمینی نمی‌انجامد؟ آیا مساله آیت‌الله منتظری، نهضت آزادی، مصدق و… را با این استنادات تبدیل به جرم کردن به ارائه چهره‌ای خشن و ضدملی از امام خمینی منتهی نمی‌شود؟

آیا اجتناب از مطرح کردن اتهام “اهانت به رهبری” در کیفرخواست به این علت نیست که ارتباط دادن این‌گونه مسائل به مقام رهبری را به سود رهبری نمی‌دانید بلکه باب شدن آن را هم به مصلحت رهبری و نظام نمی‌دانید؟ پس چگونه وقتی نوبت به امام می‌رسد این‌چنین از او مایه می‌گذارید و هیچ پیامد منفی بر این‌که همگان را دشمن امام بخوانید فرض نمی‌کنید، یا فرض آن را مهم نمی‌دانید؟ چرا مساله اهانت به امام که عزیز‌تر از رهبری است را مطرح ساخته‌اید؟ آیا ضرر داشتن برای امام و مخدوش شدن چهره مقدس امام از نظر شما منعی ندارد؟

 

ترویج سیاست آیت‌الله منتظری

همه می‌دانند که من در رابطه با این موضوع کمتر سخن گفته‌ام، لکن امروز که در مظان اتهام قرار گرفته‌ام، انشاءالله از سر دلسوزی برای نظام، چند جمله‌ای در این باره سخن می‌گویم.

آنچه بیان خواهم کرد نه از سر دفاع از مرجعیت و یا شخصیت آیت‌الله منتظری، بلکه صرفاً بحثی است در ارتباط با رفتاری که در دهه گذشته با یک شهروند در جامعه دینی ما صورت گرفت.

رفتارها و توهین‌هایی که در این سال‌ها در حق جناب ‌آقای منتظری روا داشته شد، نه تنها بر مرجع‌شکنی، هتک حرمت عالمان و ارباب معرفت و اندیشه افزود، بلکه امکان برخورد با دیگر دانشمندان را سهل و آسان کرد. و کمتر در طول تاریخ شاهد چنین اهانت‌هایی به مراجع تقلید بوده‌ایم اما متاسفانه در ایران‌زمین و در ذیل حکومت جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته توهین‌هایی روا داشته شد و مدعی‌العموم آگاهانه از کنار آنها گذشت که مطلقاً قابل اغماض نبود. در تریبون نماز جمعه تهران یکی از اشخاص، مرجعیت شیعه را تلویحاً متهم به ارتباط با انگلیس کرد و رئیس سابق قوه قضائیه در خطبه‌های نماز جمعه تهران به مرجع تقلید گفت “تو چرند می‌گویی” و دیگری همین مرجع را “پلید و خبیث” خواند. ‌آیا این الفاظ اهانت به مرجعیت نیست؟

یکی از موارد اتهامی در متن کیفرخواست اتهام «ترویج سیاسی آیت‌الله منتظری» است و چون هیچ ماده قانونی برای جرم تلقی کردن آن در دست نداشته به نامه 6 فروردین 1368 منسوب به حضرت امام استناد کرده‌اند. پیش از آن‌که تضاد این ادعا با مبانی فقهی حضرت امام روشن شود، به سیر دیدگاه‌ها و نظرات امام راحل درباره آیت‌الله منتظری می‌پردازم:

همه می‌دانند که سابقه دوستی امام و آیت‌الله منتظری به بیش از نیم قرن پیش بازمی‌گردد و در میان تمام رجال روحانی و سیاسی هیچ‌کس به اندازه ایشان و شهید مطهری با حضرت امام مانوس نبودند.

آیت‌الله منتظری از برجسته‌ترین شاگردان مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی و از منظر فقاهت حاصل عمر ایشان و به لحاظ شخصی بسیار مورد توجه و علاقه معظم‌له قرار داشت.

درس و بحث آیت‌الله منتظری یکی از پر رونق‌ترین حوزه‌های درسی حوزه علمیه قم بود و بسیاری از شخصیت‌های علمی امروز حوزه و ایران اسلامی، افتخار شاگردی محضر درس ایشان را داشته‌اند. نقش آیت‌اللـه منتظری در ترویج و تثبیت مرجعیت امام را همگان می‌دانند و اعترافات و اسناد تاریخی فراوانی در این زمینه وجود دارد.

حضرت امام در سال 1356، دو ماه پیش از آغاز حرکت انقلاب اسلامی به مناسبت چهلم مرحوم حاج‌آقا مصطفی، در برابر موج حملات نیروهای معروف به ولایتی‌ها اعلام کردند: «اینها به کسی که فقه‌اش از بسیاری از فقهای موجود ثقیل‌تر است می‌گویند وهابی است.» در حوزه‌های علمیه‌ای که مراجع بزرگی در قید حیات بودند، این کلام امام واجد اهمیت بسیار بود و تلقی امام را از جایگاه علمی آیت‌اللـه منتظری نشان می‌داد.

در اوایل پیروزی انقلاب، پس از امام، آیت‌اللـه منتظری مورد مراجعه و اقبال اقشار مختلف مردم قرار داشت. حضرت امام با توجه به مقام علمی و اقبال مردم به ایشان در یک سخنرانی فرمودند: «آقای منتظری ملای پخته و متعهدی است» و از همان ابتدای انقلاب مسوولیت‌های فراوانی در چارچوب وظایف مرتبط با حوزه اختیارات رهبری را به آیت‌اللـه منتظری تفویض کردند.

یکی از کارهای حیرت‌آور امام که در تاریخ شیعه کم‌نظیر است «ارجاع در فتوا» به ایشان بود. مراجع شیعه همواره ارجاعات خود را صرفاً منحصر در احتیاطات می‌کردند و بدین وسیله «فالاعلم» را نیز به‌نوعی به مردم معرفی می‌کردند. اما حضرت امام در ارتباط با فتاوای حکومتی، در عین حال که خود ولی امر زمان بودند برخی موارد را به فتاوی آیت‌اللـه منتظری ارجاع می‌دادند.

این موضوع حاکی از وارستگی بی‌نظیر حضرت امام و بیانگر جایگاه والای علمی آیت‌‌اللـه منتظری بود.

علاقه حضرت امام به آیت‌اللـه منتظری در حدی بود که حتی در جریان ماجرای سیدمهدی هاشمی در مهرماه 1365 در نامه‌ای به آیت‌اللـه منتظری از ایشان با عنوان کسی که دارای طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیک با امام بوده و نیز به‌عنوان دوست صمیمی خود یاد می‌کنند. امام در همه عمر خود در مورد هیچ‌کس چنین سخنانی نگفته‌اند. به نامه امام توجه کنید:

«حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین فقیه عالیقدر آقای منتظری دامت ایام برکاته».

پس از اهدای سلام و تحیت، علاقه اینجانب به جنابعالی بر خود شما روشن‌تر از دیگران است. به حسب قاعده طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیک مقام ارجمند علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران و رنج‌های فراموش‌نشدنی جنابعالی در سال‌های طولانی برای اهداف اسلامی، قداست و وجاهت و وارستگی کم‌نظیر آن جناب، و بالاتر، حیثیت بلندپایه‌ای که دنباله این امور به خواست خداوند تعالی برای شما فعلاً حاصل است و احتیاج مبرمی که جمهوری اسلامی، و اسلام به مثل جنابعالی دارد انگیزه علاقه مبرم است. لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد.

حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همه ماها واجب و احتمال خدشه‌دار شدن آن نیز منجز است برای اهمیت بسیار آن با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب‌المراعات به احتمال قوی بلکه ظن نزدیک به قطع در معرض خطر است، خصوصاً با داشتن مخالفان موثر در حوزه قم که ممکن است دنبال بهانه‌ای باشند.

من از شما که دوست صمیمی سابق و حال من هستید و مورد علاقه ملت، تقاضا می‌کنم که با اشخاص صالح آشنا به امور کشور مشورت نمایید. در ادامه این نامه حضرت امام خواستار رسیدگی به اتهامات سیدمهدی هاشمی و رفع انتساب او به آیت‌اللـه منتظری شده و می‌گویند “چنین شخصی حتی اگر مبری باشد ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالی است که بر همه حفظش واجب موکد است.” [5]

اگر تمام آنچه در زمان امام در رسانه‌ها منتشر شده است را دنبال کنیم در نهایت به نامه هشت فروردین 1368 می‌رسیم که امام در آن نوشته‌اند: “شما با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی ببخشید» و «شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند”، “من به شما شدیداً علاقه‌مندم.”

این اجمالی است از سیر دیدگاه‌های حضرت امام درباره آیت‌اللـه منتظری که آخرین آن‌که در اوج اختلافات نوشته شده، نامه هشت فروردین 1368 است.

به یاد دارم وقتی نامه استعفای آیت‌اللـه منتظری از قائم‌مقامی رهبری را به مرحوم حاج احمدآقا تحویل دادم به ایشان گفتم وقتی نامه را به امام تحویل دادید از قول من به امام بگویید: “یا ایها‌العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان‌اللـه یجزی المتصدقین” 6.

حاج آقا از حالت من و همراهم به شدت ناراحت و منقلب شد و نامه را نزد حضرت امام برد. پس از ساعتی از اندرونی بیرون آمد و در حالی که ناراحت بود گفت: چرا آقای منتظری با امام چنین می‌کند؟ امام وقتی نامه ایشان را خواند به سختی گریست و به من گفت احمد فکر می‌کنی نمی‌فهمم با چه کسی برخورد می‌کنم؟

آیت‌اللـه منتظری تصمیم داشت دیگر از مراجعین وجوهات را نپذیرد که حاج‌ احمدآقا در همان روز 8/1/1368 از قول امام به من گفت:‌ “به ایشان بگویید شما وکیل من هستید و همچنان از طرف من وجوهات را بپذیرید.”

امام به آیت‌اللـه منتظری چون کینه‌توزان نمی‌نگریست و لذا خطاب به ایشان گفت: “نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند» و «با درس و بحث خود، حوزه و نظام را گرمی ببخشید”.

مع‌الاسف نزدیک به ده سال بعد ناگهان نامه تردیدآمیز شش فروردین 1368 منتشر شد که در حیات حضرت امام بر فرض صحت محتوای آن، در کمتر از 48 ساعت با انتشار نامه 8/1/1368 خود به خود منسوخ و از حیز استناد و اعتبار ساقط می‌شود.

بدیهی است که عقلا، اندیشمندان و امام‌شناسان در عبارات نامه 6/1/1368 تردید کنند و بپرسند، چگونه می‌شود امام در نامه شش فروردین 1368 به آقای منتظری می‌گوید من شما را فاسق و فاجر و عامل یا تحت تاثیر منافقین می‌دانم اما دو روز بعد در نامه‌ای که از صدا و سیما خوانده شد، می‌گویند: “من به شما شدیداً علاقه‌مندم.” اندکی به این جمله بیندیشید؛ امام نمی‌گویند من به شما علاقه‌مندم، می‌گویند: من به شما شدیداً علاقه‌مندم.

آیا امکان دارد امامی که در طول 60 سال حیات سیاسی و فعالیت‌های مبارزاتی‌اش از یک مشی روشن و متین برخوردار بود، تا آخرین لحظات حیاتش، متقن و استوار مدیریت و رهبری نظام و انقلاب را در دست داشت، با مردم صمیمی و صریح بوده و هیچ‌گاه در اراده‌اش خللی وارد نشد و همواره ظاهر و باطن کلام و اعتقاد و زبانش یکسان بود، به ناگاه و و در کمتر از دو روز دو موضع صددرصد متضاد و متعارض اتخاذ کند.

حیرت‌آور این است که در راستای استفاده ابزاری از امام نامه هشت فروردین معظم له را که رسمی بوده و در زمان حیات امام منتشر شد و در صحیفه نور موجود است، معتبر نمی‌دانند اما نامه تردیدآمیزی که اصل صدور آن قطعی است ولی متن آن سال‌ها بعد از ارتحال امام منتشر شد و در مجموعه صحیفه نور که حاوی تمام مکتوبات، پیام‌ها و سخنرانی‌های حضرت امام می‌باشد، نیامده است را سند قرار داده‌اند، نامه‌ای که با سیره عملی، فقهی و مناسبات امام عظیم‌الشان با آیت‌اللـه منتظری در تباین است و نویسنده کیفرخواست بر این مبنا و بر همین اساس خرداد را متهم می‌شناسد. آیا این یکی از تخلفاتی نیست که با هدف ضربه زدن به امام تنظیم شده است؟

حضرت امام برای “مصلحت نظام” که رعایت آن را “مقدم بر هر چیز”‌ می‌دانست، با چشمانی گریان و “دلی پرخون، حاصل عمر” ‌خود را کنار گذاشتند و در نامه 8/1/1368 خطاب به وی می‌نویسند: “من به شما شدیداً علاقه‌مندم” و می‌افزاید شما: “از پخش دروغ‌های رادیوهای بیگانه متاثر نباشید، مردم ما شما را خوب می‌شناسند.” برای حضرت امام بسیار مهم بود که حتی پس از برکناری،‌کسی ایشان را نرنجاند، ولی کسانی که امروز با ایشان مخالف‌اند مستهجن‌‌ترین کلمات را که مغایر و مخالف با سیره عملی امام و سفارش مستقیم آن حضرت بود به کار می‌برند.

وقتی امام در نامه 8/1/1368 می‌فرمایند: “من صلاح شما و انقلاب را در این می‌بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.” آیا مسائل نظام، عبادات، احکام متعارف حواشی عروه و مسائل فردی است؟ یا مسائل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و… حوزه عمومی منظور نظر امام است؟

آیا تنظیم‌کننده کیفرخواست و مخالفان آیت‌اللـه منتظری، نامه 8/1/1368 را متعلق به امام می‌دانند یا آن را بی‌اعتبار می‌شمارند؟ و اگر آن نامه را از امام می‌دانند، توضیح دهند جمله “نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند” چه معنایی دارد؟ آیا نظام قرار است در شکیات نماز از ایشان بهره گیرد؟ و یا در مسائل مربوط به اداره نظام و کشور.

آنچه مسلم است این است که نظر روشن حضرت امام بر این بود که آقای منتظری در مصدر “رهبری نظام” نباشند و به ایشان می‌فرمایند: “همان‌طور که نوشته‌اید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسوولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می‌خواهد و به همین جهت هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه هر دو مثل هم فکر می‌کردیم.”

مگر نمی‌شود فردی در موضع “رهبری نظام” نباشد ولی “نظام و مردم” از نظرات گوناگون او در مسائل فکری، سیاسی و فرهنگی اقتصادی، و اجتماعی استفاده کنند؟ ممکن است برخی گمان کنند که حضرت آقای منتظری چنانچه موقعیتی پیدا کنند، با توجه به منش و روش و مشی فکری‌شان، برای رهبری نظام خطرساز خواهند بود. من این مدعا را تایید نمی‌کنم. اما می‌گویم چنانچه مدعی باشید که اگر طبق حکم امام که “نظام و مردم از نظرات آیت‌اللـه منتظری استفاده کنند”؛ عمل  شود، از این بابت خطری متوجه رهبری نظام خواهد شد، چرا این مدعا را با ذکر دلیل به‌طور شفاف بیان نمی‌کنیم و نمی‌گوییم برای مصلحت رهبری باید نظام و مردم به ایشان رجوع نکنند، و چرا برای انزوا و خانه‌نشینی و حصر و اهانت به آقای منتظری از امام هزینه می‌کنیم؟

تنظیم‌کننده کیفرخواست پس از نقل نامه 6/2/1368 منسوب به امام و نیز نامه امام به مجلس در مورد برکناری قائم‌مقام رهبری، به مصوبه شورای عالی امنیت ملی در مورد ممنوعیت ترویج سیاسی ایشان اشاره می‌کند.

در اینجا نکاتی را متذکر می‌گردم.

1.‌ پرسش این است که مگر شورای عالی امنیت ملی قانوناً مجاز به اخذ تصمیم در این موارد است؟ مستند قانونی آن کدام است؟ و چگونه تنظیم‌کننده کیفرخواست آن را به‌عنوان مستند قانونی خود ذکر می‌کند؟

عجیب‌تر آن‌که مصوبه‌ای مورد استناد قرار می‌گیرد که علاوه بر فقدان مبنای قانونی و حقوقی، اصولاً به هیچ روزنامه‌ای توسط شورای عالی امنیت ملی رسماً ابلاغ نشده است. چگونه می‌توان مطبوعات را ملتزم به رعایت مصوبه‌ای کرد که از مفاد آن اطلاعی ندارند؟ و آیا تنظیم‌کننده کیفرخواست مجاز است سند دارای طبقه‌بندی شورای عالی امنیت ملی را در کیفرخواست، که متن عادی و قابل انتشار در مطبوعات است، برملا کند؟

در یکی از جلسات مقدماتی بازجویی از بازپرس پرسیدم چرا این مصوبه که براساس آن مطبوعات از درج مطالب مربوط به آیت‌اللـه منتظری منع می‌شوند را وزارت ارشاد در اختیار ندارد؟ بازپرس در پاسخ گفت: چون سری است و مطالب شورای عالی امنیت ملی را نمی‌توان در این سطح در اختیار مسوولان قرار داد. اما همین افراد آن مصوبه را در کیفرخواست که فاقد طبقه‌بندی محرمانه است، می‌آورند. چرا مسوولین دادگاه ویژه مصالح کشور را رعایت نمی‌کنند و چرا کار قضا به دست کسانی افتاده است که برای تامین مصالح خود،‌مصالح کشور را مراعات نمی‌کنند؟

علاوه بر آنچه ذکر شد، چند ماه پیش نامه‌ای با امضای دادسرای ویژه روحانیت برای وزارت ارشاد ارسال شده و در آن به استناد مصوبه شورای عالی امنیت ملی خواستار ابلاغ دستورالعملی به مطبوعات مبنی بر منع درج کردن مطلب در ارتباط با آیت‌اللـه منتظری گردید. وزارت ارشاد از آنجا که دادگاه ویژه را مرجع ذی‌صلاح برای چنین درخواستی نمی‌دید طی نامه‌ای به شورای عالی امنیت ملی در مورد مصوبه مطرح شده در نامه دادگاه ویژه روحانیت استفسار کرد، اما با گذشت بالغ بر دو ماه از این استفسار، هنوز هیچ پاسخی دریافت نکرده است. بگذریم از این که طبق اصل نهم قانون اساسی هیچ مقامی حق ندارد آزادی‌های مشروع را سلب کند.

2.‌ تبلیغ و ترویج یک فرد یا گروه علی‌الاصول به معنی دفاع از مواضع و دیدگاه‌ها و توجیه اقدامات آن فرد یا آن گروه است، چنین اقدامی از سوی خرداد صورت نگرفته است. خرداد جز انعکاس بسیار محدود نظرات آیت‌اللـه منتظری، آن هم به صورت خبری، کار دیگری نکرده است. خرداد موضع اخباری و اطلاع‌رسانی داشته نه توصیه‌ای و تبلیغی، خرداد رعایت حقوق ایشان را نه به‌عنوان یک مرجع تقلید واجب‌الاحترام، بلکه به‌عنوان یک شهروند ضروری می‌داند. از این منظر انعکاس اخبار مربوط به  مراجع تقلید و دیگر نهادهای دینی، بخشی از رسالت‌ اطلاع‌رسانی کلیه مطبوعات محسوب می‌شود.

3.‌ اگر انتشار اطلاعیه یا اخبار افراد و گروه‌ها به معنای ترویج و تبلیغ آنها باشد، وقتی خرداد همه روزه اخبار مخالفان محافظه‌کار خود را منتشر می‌کند، یعنی مخالفان خود را تبلیغ و ترویج می‌کند. آیا هیچ آدم عاقلی از انتشار اخبار، «ترویج و تبلیغ» را استنتاج می‌کند؟ حتی انتشار اطلاعیه‌های مسوولین عالیرتبه هم ترویج و تبلیغ ایشان محسوب نمی‌شود. مگر رادیو بی‌‌بی‌سی، رادیو اسرائیل و رادیو امریکا اخبار و اطلاعیه‌های مسوولین نظام را انتشار نمی‌دهند. آیا بی‌‌بی‌سی و رادیو اسرائیل و رادیو امریکا رهبران نظام جمهوری اسلامی را تبلیغ می‌کنند؟

تبلیغ و ترویج وظیفه نشریات احزاب است نه رسانه‌های اطلاع‌رسان. ترویج فقط در جایی معنی و مصداق دارد که نشریه‌ای از مواضع فرد یا گروهی دفاع کرده و درصدد جذب مردم به سوی افراد خاص یا حزب خاص و به قدرت رسیدن آن باشد، بر این مبنا، اتهام ترویج آیت‌اللـه منتظری وارد نیست و از عدم تشخیص وظایف نهادهای اطلاع‌رسانی حکایت دارد. در عین حال باید توجه داشت که ترویج افراد، گروه‌ها و افکار در چارچوب قانون هیچ اشکال و منعی ندارد.

4.‌ آیا این مدعا که حضرت امام، آیت‌اللـه منتظری را از دخالت در سیاست یا بیان نظرات سیاسی خود منع کرده‌اند، با مبانی فکری، فقهی و سیاسی امام تعارض ندارد؟ امامی که می‌گفت دیانت ما، عین سیاست ماست و سیاست ما، عین دیانت ماست، آیا ممکن است کسی را مکلف به عدم دخالت در سیاست بنماید؟ آیا تکلیف یک مرجع تقلید به مرجع تقلید دیگر مبنی بر عدم دخالت در سیاست معنا دارد و برای فقها قابل قبول است؟

حضرت امام در وصیتنامه سیاسی- الهی خویش آورده‌اند:

“اکنون که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود مورد تصدیق نیست مگر آن‌که صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.”

امام بر این نکته که هر چه به ایشان نسبت داده شود مورد تصدیق نیست مگر این‌که صدا یا خط و امضای من موجود باشد. امام به این نیز اکتفا نکرده و می‌گویند صدای من پخش شده باشد و خط و صدای من به تایید کارشناسان نه یک کارشناس، رسیده باشد. این کلمات حاکی از شدت مراقبت و حساسیت بالای امام در مورد انتساب مطالب به ایشان است. بنابراین آنچه در دوره حیات ایشان در صدا و سیما و مطبوعات از زبان امام پخش شد، جزو محکمات است و آنچه پس از رحلت ایشان منتشر شود، به سادگی نمی‌توان آن را منتسب به ایشان یا از محکمات فرمایشات معظم له قلمداد کرد، به‌ویژه مطالبی که با مبانی فقهی و سیاسی امام و سیره عملی و اخلاقی ایشان در تعارض باشد.

چگونه امکان دارد مرجعی که قسم می‌خورد: “واللـه اسلام تمامش سیاست است” [7] فرد مسلمان یا فقیه و مرجع تقلیدی را از دخالت در سیاست منع نماید؟ اگر اسلام تمامش سیاست است، آیا تکلیف به یک مسلمان مبنی بر عدم دخالت در سیاست به معنای تکلیف به بی‌دینی نیست؟

آیا از امامی که می‌گفت: “همه قشرها باید در سیاست دخالت کنند، سیاست یک ارثی نیست که مال دولت باشد مال مجلس یا مال افراد خاص باشد، خانم‌ها حق دارند در سیاست دخالت کنند، تکلیفشان این است، روحانیون هم حق دارند در سیاست دخالت کنند، تکلیف آنهاست” [8] صدور چنین حکمی قابل تصور است؟

آیا امامی که دخالت در سیاست را حق مجتهدین می‌دانست و فرمود: “تا حالا می‌گفتند مجتهدین در سیاست نباید دخالت کنند و این منافی حق مجتهدین است.” [9] امکان‌پذیر است که مجتهد مسلمی را از دخالت در سیاست منع کند؟

آیا امامی که در تاریخ 3/12/1367 می‌نویسند: “برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی‌کنم” [10] ممکن است یک ماه بعد به آیت‌اللـه منتظری بگوید در سیاست دخالت نکن؟

چرا با وجود این همه محکمات، عده‌ای امام را متهم می‌کنند که برخلاف مبانی فقهی خودشان آیت‌اللـه منتظری را از دخالت در سیاست منع کرده‌اند و با استناد به نامه موسوم به شش فروردین 1368 و نادیده گرفتن نامه دو روز پس از آن، امام را به تناقض‌گویی متهم می‌کنند.

5.‌ حضرت امام پس از حصول اطمینان از عدم انتشار یا معدوم شدن نامه 6/1/1368 اقدام به نگارش نامه دوم به تاریخ 8/1/1368 کردند. و مرحوم حاج احمدآقا از طریق من به ایشان پیام داد که اگر احیاناً نامه 6/1/1368 منتشر شود از طریق شما منتشر شده است و این نامه را یا معدوم کنید و یا به‌گونه‌ای نگهداری نمایید که احدی به آن دسترسی نداشته باشد. بنابراین پخش نامه 6/1/1368 ظلم فاحشی به امام است، چرا که افکار عمومی را به وجود گفتارها و احکام متناقض امام، در فاصله 48 ساعت، راهبری می‌کند.

مردم می‌گویند چگونه می‌شود امام در نامه‌ای به آیت‌اللـه منتظری بنویسند من شما را فاسق و فاجر می‌دانم، شما در قعر جهنم هستید، شما اسرار نظام را به استکبار و منافقین می‌دهید اما 48 ساعت بعد، ایشان را وکیل خود قرار دهند که شرط آن عدالت است؟ با توجه به این‌که شنیده شده بود که با نصب پلاکاردی بر درب منزل آیت‌اللـه منتظری اعلام شده است که صاحبان وجوهات مربوط به حضرت امام به بیت ایشان (منزل آیت‌اللـه پسندیده مراجعه نمایند، مرحوم حاج احمد‌آقا با من تماس گرفتند و گفتند حضرت امام فرموده‌اند به آقای نوری بگویید با آیت‌اللـه منتظری تماس بگیرند و بگویند شما همچنان وکیل من هستید. علاوه بر اینها به ایشان بنویسند من به شما ًشدیدا علاقه‌مندم و نظام و مردم باید از نظرات فقهی شما استفاده کنند.

آیا برای حذف آیت‌اللـه منتظری از عرصه سیاست و حیات، باید امام را خراب کرد. این «حق» افراد و گروه‌هاست که مخالف آیت‌اللـه منتظری باشند، اما آنها حق ندارند شخصیت بزرگوار آن رادمرد را «نردبان» رسیدن به مقاصد انحصارطلبانه خود قرار دهند و چون بر بام قدرت رسیدند آن را کنار نهند و برایشان مهم نباشد که در این میان بر امام چه خواهد رفت.

گذشته از همه این بحث‌ها، به خطبه‌های نماز جمعه پس از برکناری آیت‌اللـه منتظری نگاه کنید و بنگرید که شخصیت‌های طراز اول کشور چقدر از عشق متقابل امام خمینی و آیت‌اللـه منتظری تا آخرین روزها و تا پس از برکناری سخن گفته‌اند. آیا اگر نامه 61 معتبر بود، چنان خطبه‌هایی خوانده می‌شد؟

حال اگر آیت‌اللـه منتظری در مقام تایید و تمجید از مسوولان نظام و اعمال حکومت قرار می‌گرفت و چشم و گوش بسته، اختیار خود را به دست دولت می‌سپرد و آنچه دلخواه حاکمیت سیاسی بود بر زبان می‌راند، آیا باز هم انتشار اطلاعیه‌ها و دیدگاه‌هایش ممنوع بود یا در آن شرایط دخالت ایشان در سیاست جایز و ممدوح و بلکه واجب و لازم می‌شد؟

عالمان سیاست به خوبی بر این نکته تاکید کرده‌اند که قدرت میل به تراکم و تمرکز و گریز از قانون و پاسخگویی دارد و هه چیز را تابع خود می‌کند.

قدرت متراکم و متمرکز نه‌تنها دین را دولتی می‌کند، بلکه مراجع تقلید را هم خوش دارد که گوش به فرمان دولت باشند. “دین دولتی” و “مرجع دولتی” فرزندان عزیز قدرت متراکم و متمرکزند.

حال بیاییم و بنا را بر مجرمیت آیت‌اللـه منتظری بگذاریم و این مرجع دینی را “معاذالله غیرمسلمان و مشرک بخوانیم؛ آیا خداوند این همه پرده‌دری و اهانت را حتی نسبت به مشرکان جایز می‌شمارد؟ مگر قرآن کریم حتی از اهانت به مشرکان نهی نکرده است.

در قرآن، روایت و اخلاق اسلامی دستورات بی‌شماری درباره رأفت، محبت، اجتناب از خشونت کلام،‌قول لین و پرهیز از اهانت وارد شده است اما دست کم در همین دو سال گذشته در مقابل چشم علما،‌بزرگان، رهبری نظام و مسوولان حکومت و مردم ده‌ها واژه زشت و مستهجن؛ هزاران بار در روزنامه‌ها و تریبون‌های رسمی نثار آیت‌اللـه منتظری شده است و همگان سکوت کرده‌اند.

مگر پیامبر گرامی اسلام برای مکارم اخلاق مبعوث نشده‌اند؟ خدا را در روز قیامت چگونه پاسخ خواهیم گفت؟ در آن روزی که قرآن می‌گوید:

“و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامه کتابا یلقه منشورا. اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً” 11    

     

 

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/ شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

کلماتی نظیر «خائن»، «پلید»، «منافق»، «فاسق»، «کثیف»، «مزدور»، «خبیث»، «شیخ ساده‌لوح» فقط چند نمونه از کلماتی است که صدها بار در تریبون‌ها و رسانه‌های عمومی نثار یک مرجع تقلید کرده‌اند. این در حالی است که اگر فقط یکی از این واژه‌ها در روزنامه‌ای نسبت به دیگران به کار برده شود؛ گوینده و روزنامه‌‌ را به اشد مجازات خواهند رساند. مگر مطابق قانون اهانت به مراجع تقلید موجب لغو امتیاز نشریه نمی‌شود؟ پس چرا در مقابل انبوه اهانت‌ها به آیت‌اللـه منتظری سکوت می‌شود و اهانت‌کنندگان با ترفیع در هرم قدرت، نه‌تنها از «اهانت» پاداش می‌گیرند، که اخلاق عمومی را متزلزل و فضا را ناسالم می‌گردانند.

اینک بگویید مجرم کیست؟ غوغاسالاران، توهین‌کنندگان یا خرداد که فقط از اهانت و تهمت‌ دوری کرد و ابتدایی‌ترین حق آقای منتظری (آزادی بیان) را در حد یک شهروند معمولی به رسمیت شناخت و همان‌طور که روزانه ده‌ها مقاله و پیام از مردم و مسوولان چاپ می‌کند، ایشان را نیز چون دیگران انگاشت و در طول یازده ماه حیات و انتشار بیش از دویست و شصت و هفت شماره فقط پنج اطلاعیه از ایشان منتشر کرد، که یکی از آنها، پیام تسلیت به پدر چهار شهید بود که نسبت به درج آن نیز از سوی بازپرس دادگاه ویژه مورد اعتراض قرار گرفته‌ایم. این ظلم و درد را به کجا باید برد؟

چه کسی گفته است همگان حق دارند قتل‌های زنجیره‌ای را محکوم کنند اما آیت‌اللـه منتظری حق ندارد؟ چه کسی گفته است همه حق دارند حمله به کوی دانشگاه و سرکوب دانشجویان را محکوم کنند اما آیت‌اللـه منتظری حق ندارد؟ چه کسی حکم کرده است که تمامی گروه‌ها و شخصیت‌ها حق دارند خشونت را نقد و طرد کنند اما آیت‌اللـه منتظری حق ندارد؟

الگوی رفتار ما باید رفتار پیامبر باشد که سیره‌اش در جهت جذب مخالفان بود نه دفع موافقان. وقتی گفته می‌شود ایران متعلق به همه ایرانیان است، این حکم کلیه ایرانیان را در بر می‌گیرد: چه ایرانیانی که موافق سیاست‌ها و عملکرد نظام‌اند و چه ایرانیانی که مخالف عملکرد مسوولین نظام‌اند. اگر هم یک ایرانی مرتکب جرمی شد، مطابق قوانین مجازات خواهد شد و در مجازات مجرم، مخالفت و یا موافقت با سیاست‌ها، نگرش‌ها و رویه‌ها نقشی ندارند.

نمی‌توان داعیه‌دار گفت‌وگوی تمدن‌ها بود و در جهان امروز به نمایندگی از سوی جهان اسلام پرچم عقلانیت و دفاع از دین را در دست گرفت، اما در داخل کشور تحمل شنیدن سخن شهروندان و دلسوزان نظام، هرچند اشتباه، وجود نداشته باشد.

آیا اگر رفتارهای دو سال گذشته با آیت‌اللـه منتظری، معکوس می‌شد، نظام و انقلاب از این بابت خسران می‌دید یا بر اعتبارش افزوده می‌شد؟

مگر قرآن نمی‌گوید:

و لا تستوی الحسنه و لا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم. [12]

خوبی و بدی برابر نیستند. همواره به نیکوترین وجهی پاسخ ده، تا کسی که میان تو و او دشمنی است چون دوست مهربان تو گردد.

در دنیای کنونی فقط با حفظ حقوق مخالفان و به رسمیت شناختن آزادی آنان می‌توان به تداوم و استقلال نظام کمک کرد و از موضع محبت و رحمت می‌توان دشمنی و عداوت‌ها را از بین برد و شکوفه‌های همدلی و برادری و عقلانیت فقط در مزرعه رحمت می‌روید و مرداب متعفن خشونت، محصولی جز قتل و جنایت به بار نخواهد آورد.

در پایان برای روشن شدن بحث می‌‌گویم: آیت‌اللـه منتظری به‌عنوان یک شهروند ایرانی در طول 60 سال گذشته، عمر خویش را مصروف درس و بحث و تحقیق و تدریس و ترویج اسلام نمود و سال‌های زیادی از عمر را در زندان و شکنجه و تبعید به سر برد.

امام راحل در نامه‌ای خطاب به وی می‌گوید: “هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالی شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال‌ها از آزادی، ابتدایی‌‌ترین حقوق بشر محروم و با شکنجه‌های قرون وسطایی با او و سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند.” [13]

پیرمرد 77 ساله‌ای با آن همه مبارزه و علم و تقوا  و رنج‌ها و مشقت‌ها و افتخار شهادت یک فرزند و جانبازی فرزند دیگر، استاد فقه، فلسفه و اصول که از نظر زهد و وارستگی زبانزد خاص و عام است، اگر چنین فردی بنا بر طبع جایزالخطای بشری، اشتباهی مرتکب شد، آیا با او باید این‌گونه رفتار شود؟

رفتار یک حکومت مدعی عدل و انصاف با کسی که خطایی از او سر زد چگونه باید باشد؟

آیا می‌توان یک مرجع تقلید را به دلیل بیان نظرات سیاسی و اجتهادی‌اش در یک سخنرانی به‌مدت دو سال در منزل حبس کرد و هتاکان را پاداش داد و بر صدر نشاند؟

آیا معنای «والکاظمین الغیظ و العافین عن‌الناس» [14] همین رفتاری است که ما داشته‌ایم؟

آیا معنای «فاعفوا و اصفحوا» [15] همین رفتارها با مرجعیت شیعه است؟

آیا معنای آیه شریفه «و لا یجر منکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» [16] این است؟

چرا در پوشش دین و به نام دین با یک مرجع تقلید چنین رفتار می‌کنیم؟

آیا مقتضای عدالت آن است که مرجع تقلید 77 ساله را در منزل زندانی کنیم اما نسبت به آن شیخ هتاک که در طول هشت سال جنگ در عراق از رادیو بغداد و رادیو منافقین کثیف‌ترین واژه‌ها و دشنام‌ها را به امام خمینی و مسوولان کشور و رزمندگان اسلام نثار می‌کرد و شانه به شانه صدام و منافقین با ملت ایران و امام مقابله می‌کرد و پس از جنگ به ایران آمد، هیچ اهانتی و هتک حرمتی روا داشته نشود و چه‌بسا در امنیت و آرامش به سر می‌برد و هیچ ناسزایی نمی‌شنود و شاید بسیاری از افراد هم می‌ترسند نسبت به وی حتی سخنی بگویند؟

کدام یک مصداق عدالت است؟ حصر و زندان «فقیه عالیقدر» یا رفاه و آرامش همکار صدام و منافقین!

آنها که با ادعای ارزشگرایی و اصولگرایی خود گوش فلک را کر کرده‌اند کجایند؟ پایمال‌کننده خون شهدا مرهون الطاف قرار می‌گیرد، اما پدر شهید و جانباز محبوس می‌شود.

اگر روش بخشایش صحیح و عادلانه است- که ما نیز چنین می‌اندیشیم- باید شامل همگان  باشد.

آیا، پیشوایان ما با مخالفان خود این چنین رفتار می‌کردند، آیا بهتر نیست گفته شود حصر و حبس آیت‌اللـه منتظری شرط لازم مصالح حکومت است و ارتباطی به مصالح اسلام و انقلاب و نظام ندارد؟

از نظر قدرت، روزنامه‌های خاصی که دائماً به ایشان توهین می‌کنند مجاز و ماجورند، اما نشریاتی چون خرداد که فقط به انعکاس خبر یا اطلاعیه و نامه‌ای از ایشان مبادره می‌کنند معاقب و محکوم‌اند؟

راستی خود را چگونه برای روز قیامت آماده کرده‌ایم؟ زندگی این دنیا چه زود می‌گذرد و در چشم به هم زدنی در دادگاه عدل الهی حاضر و به تنهایی با خدا روبه‌رو می‌شویم. اما باید دانست که خدایی که رحمتش بر غضبش سبقت گرفته است، بر مقتضای کرامت، از حق‌اللـه می‌گذرد، ولی از حق‌الناس به سادگی عبور نخواهد کرد.

قدرتمندان امروز باید بدانند که در پیشگاه حضرت حق هیچ قدرتی ندارند و هیچ‌کس بار دیگری را به دوش نخواهد کشید و هر کس پاسخگوی اعمال خود خواهد بود.

متاسفانه اینک وضع به‌گونه‌ای است که با حکومتی که هشت سال علیه ما جنگید و آن همه شهید و جانباز و ویرانی در پی آورد طرح دوستی ریخته می‌شود، ولی با آیت‌اللـه منتظری نمی‌توان وارد تنش‌زدایی شد و گفت‌وگوی دوجانبه انتقادی در پیش گرفت؟

با توجه به آنچه گذشت، نه‌تنها هیچ دلیل عقلی و شرعی و یا منع قانونی برای عدم استفاده از نظرات و دیدگاه‌های آیت اللـه منتظری و یا انتشار آنها وجود ندارد، بلکه بر مبنای نامه 8/1/1368 حضرت امام نیز نظام و مردم موظفند از نظرات ایشان استفاده کنند.

 

پانوشت

1- صحیفه نور، ج4، بیانات مورخ 10/10/1357، ص 122-121.

2- پیشین، ج 8، ص 247.

3- پیشین، ج7، سخنان مورخ 9/3/1358، ص 43-33.

4- پیشین.

5- پیشین، ج 2، ص 40.

6- یوسف، 88.

7- صحیفه نور، ج 5، صص 21، 107 و 167.

8- پیشین، ج 9، ص 136.

9 - پیشین، ج 18، ص 245.

10- پیشین، ج 21، ص 98.

11- الاسراء، 14-13.

12- فصلت، 34.

13 - صحیفه نور، ج 2، ص 268.

14 - آل‌عمران، 134.

15 - بقره، 109

16- مائده، 8.

[](/persian/news/newsitem/article/-0f4f46bf47.html#_ftnref14)

[](/persian/news/newsitem/article/-0f4f46bf47.html#_ftnref16)