آقایان! شتر دم خانه تان است

نوشابه امیری
نوشابه امیری

آقای منوچهر متکی باید از نحوه برکناری خود در بهت و حیرت باشد؛ او اولی نیست، آخری هم نخواهد بود.  هنوز دیگرانی هم هستند که روزی این بهت را تجربه خواهند کرد؛ آقایان لاریجانی ها، بروجردی، توکلی … . ؛ همه آن دیگرانی که امروز خود را دست و زبان رهبر فرزانه می پندارند؛ همه آنانی که مومن به حکومت اسلامی به رهبری آقای خامنه ای هستند، یا حداقل چنین می نمایند. همه آنان که امروز از این موضع، در برابر جنبش سراسر سبز مردم ایران، به نشانه تبعیت از رهبری، موضع گرفته و بر طبل سرکوب می کوبند.

متکی همان طور رفت که بقیه؛ او نیز همان سان کشته شد که دیگران؛ این آقایان نیز خواهندرفت و ما مردمان می مانیم تا بپرسیم ای کشته که را کشتی تاکشته شدی زار؟ تا بپرسیم با کدام منطق به این جا رسیدید که این شتر پشت در خانه شما نمی خوابد؟ با کدام عقل تاریخی، باورتان شد که در نظام ولایی می توان در کنارصندلی آقا، جایی داشت، حتی اگر آن صندلی پایین پای آقا باشد.

   آهای آقای رییس مجلس! رییس قوه قضاییه! آخوندهای تکیه زده بر صندلی مجلس خبرگان، همه شمایان که می پنداریدزیرپای تان سفت است، هرچقدر هم که صدایتان را علیه موسوی و کروبی بلندتر کنید، هر چقدر هم که در مجیزگویی و خوش خدمتی به آقا، بر دیگران سبقت بگیرید، باز هم بایدبدانید در نظامی که آقای خامنه ای برپا کرده، هیچکدام تان امنیت ندارید. این آسیاب به نوبت است. این را یک روز هم که زودتر دریابید، یک روز کمتر در جنایت شریک بوده اید.

نظام آقای خامنه ای، تک آقایی ست؛ دیگران هستند تا نقش های مختلف آقا را ایفا کنند؛ یکی هست برای آنکه در نماز جمعه، فریاد بکشیدبکشید سردهد؛ یکی هست برای آنکه چهره هفت تیر کش آقا باشد؛ یکی هست برای آنکه “سید” باشد در سلولی در اوین. یکی برای آنکه فتوای قتل دهد؛ دیگری برای آنکه مرتضوی باشد تا در لحظه ضرور با او همان کنند که با لاجوردی…

همه شما باید چهره های مختلف آقا باشید. پایین پایش نشسته باشید؛ او باید به تنهایی بر تک صندلی قدرت تکیه زند؛ فقط او. برای او که بر این باورست که حکم اش از از آسمان ها آمده، دکترای اقتصاد شما بی ارزش است، دانش سیاسی تان به هیچ نمی ارزد، دانش نظامی تان به درد خوابیدن روی مین زار می خورد، … . این اوست که همه چیز را می داند. اقتصاد، سیاست، هنر، جنگ آوری، امنیت، دیپلماسی، تاریخ، فلسفه، … . او همه چیزدان است و شما تنها “آکسه سوار صحنه”.  و صحنه تنها در تغییراتی از نوع تغییر متکی هاست که صحنه می ماند؛ حالا مامور صحنه، احمدی نژادست. همان که نزدیک تر از همه به آقاست؛ مثل اوست .

آقایان! درک این داستان دشوار نیست. به صدای زنگوله هایی که اقا برایتان تدارک می بیند گوش فرا دهید.

و اما نکته آخر:به جانشین آقا هم دلخوش نکنید آنگاه که طرح آقایی “آقا مجتبی” رامی ریزید. یادتان باشد جانشین این اقا دست در دست جنایت و خیانت، دست در دست طائب و نقدی، راه حکومت را هموار می کند. پدر با توطئه به قدرت رسید و چنین شد؛ وای بر این یکی که با جلاد و فاسد راه خویش می گشاید.