جنگ داخلی عراق، در آستانه تبدیل شدن به بحرانی بزرگ برای ایران است. در حالی که گروه های افراطی و تندرو در مرزهای غربی ایران قدرت خود را افزایش و از تشکیل خلافت اسلامی خبر داده اند، دولت نوری مالکی حاضر به مصالحه برای تشکیل دولت ائتلافی نشده و حتی فشار آیت الله سیستانی، با نفوذترین مرجع مذهبی شیعه نیز کاری از پیش نبرده است. بلاتکلیفی دولت عراق و ضعف ارتش آن زمینه گسترش پیروزیهای داعش و متحدان آن را فراهم کرده است.
برخی تحلیلگران معتقدند که نوری مالکی همان سیاستی را پیگیری می کند که از سوی نیروهای نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی توصیه شده است. واشنگتن پست در گزارشی که مورد توجه رسانه های فارسی زبان نیز قرار گرفت، تحولات عراق را شکست برنامه های قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس نامید و نوشت: “سلیمانی بازتاب فرهنگ سیاسی ایران است که اعتقاد دارد مصالحه نشانگر ضعف است.” نویسنده این مقاله معتقد بود: “این فرهنگ سرکش است و اکنون به صخرههای دولت اسلامی برخورد کرده است.”
سیاست مخالفت با هرگونه مصالحه که در سالهای اخیر در ایران در پیش گرفته شده، اکنون به سیاست امنیتی جمهوری اسلامی، در خارج از مرزها نیز تبدیل شده است. مقاومت نیروهای تندرو داخلی در برابر توافق بر سر پرونده هسته ای ایران، نیز ناشی از همین رویکرد است.
یازده سال پیش آیت الله خامنه ای در جمع گروهی از نمایندگان مجلس ششم، گفته بود: “اگر قرار است قدرتی این امکان و توان را پیدا کند که اخمهایش را در هم بکشد و بگوید من قوی هستم و میزنم و میبَرم و میبندم؛ حواستان جمع باشد، انسان جا بخورد، این جاخوردن، حدّ یقف ندارد؛ شما این سنگر را عقب مینشینید، فرض کنید فلان الحاقیه را قبول میکنید، بعد یک مطالبه دیگری را مطرح میکنند: فلان دولت غیرقانونی را به رسمیت بشناسید! باز همان فشارها و همان تهدیدها. بهمجرّدی که فلان دولت غیرقانونی را به رسمیت شناختید، باز یک درخواست دیگر مطرح میشود: اسم اسلام را از قانون اساسیتان بردارید! شما باید ذرّهذرّه عقب بنشینید؛ این حدّ یَقِفی ندارد.”
او تاکید کرده بود: “من این موضوع را بارها به بعضی از مسؤولانی که دچار وسوسه و واهمههایی بودند، گفتهام که حدّ یَقفِ فشار آمریکا کجاست؛ آن را مشخّص کنید، که اگر به آنجا رسیدیم، دیگر بعد از آن هیچ فشاری علیه ما نخواهد بود.”
در سالهای بعد همین سیاست در عرصه داخلی نیز اجرا شد. رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان، با وجود اعتراضهای مکرر آنان و حتی تحصن در مجلس و نامه سرگشاده ای که به خامنه ای نوشتند، بی اثر بود و مجلس هفتم با اکثریت راستگرایان تشکیل شد.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ نیز با وجود اعتراض هایی که برخی کاندیداها درباره تقلب در مرحله اول انتخابات داشتند، نظام حاضر به هیچ مصالحه ای نشد. سیاست خامنه ای در این مورد که کوچکترین عقب نشینی موجب پیشروی “دشمن” خواهد شد، در سالهای بعد با شدت بیشتری انجام شد. در جریان اعتراضهای سال ۱۳۸۸ بود که این سیاست به اوج خود رسید. کشتار مردم در خیابانهای تهران برای جلوگیری از تجمع های اعتراضی و قتل جوانان معترض در بازداشت گاه ها، در واقع بخشی از همین سیاست بود. دستگیریهای گسترده مخالفان و منتقدان و اجرای احکام ناعادلانه و طولانی حبس و زندان در باره آنان و اجرای حکم اعدام گروهی دیگر از زندانیان سیاسی با وجود اعتراضهای گسترده به این احکام، بخشی دیگر از سیستم سرکوبی بود که هر گونه عقب نشینی را سرآغاز شکست و فروپاشی می دانست.
همین سیاست بود که در عرصه خارجی نیز به متحدان منطقه ای ایران آموزش داده شد. سرکوب گسترده اعتراضهای مردمی در سوریه، حمایت علنی جمهوری اسلامی را در پی داشت. آیت الله خامنه ای ماه ها قبل از آنکه بحران سوریه به جنگ داخلی خانمان سوزی تبدیل شود، اعتراض های مردم سوریه را تقلبی دانسته و از بشار اسد حمایت کرده بود. او از جمله حدود پنج ماه پس از آغاز اعتراضها در سوریه، و در نهم تیر ماه سال ۱۳۹۰ طی سخنانی گفته بود: “امریکاییها با تلاش برای شبیهسازی حوادث مصر، تونس، یمن و لیبی، در سوریه، سعی می کنند این کشور را که در خط مقاومت قرار دارد دچار مشکل کنند اما ماهیت حوادث سوریه با ماهیت حوادث دیگر کشورهای منطقه متفاوت است. جوهره بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، حرکت ضد صهیونیستی و ضد امریکایی است اما در حوادث سوریه، دست امریکا و اسرائیل آشکار است و منطق و معیار ما ملت ایران این است که هرجا به نفع امریکا و صهیونیسم شعار داده شود حرکت، انحرافی است.” او اضافه کرده بود: “ البته پایداری ملت ایران و نظام اسلامی بر این منطق و معیار دشمنان نظام را خشمگین میکند و بر توطئههای آنان میافزاید اما ملت آب دیده و مقاوم ایران، در مواضع خود سستی نخواهد کرد.”
در حالی که هر روز رسانه های امنیتی و محافظه کار جمهوری اسلامی اخباری از پیروزی نهایی بشار اسد منتشر می کردند، جنگ داخلی سوریه ادامه یافت و بیش از صد و شصت هزار کشته از هر دو سوی جنگ برجای گذاشت.
سرازیر شدن بحران سوریه در عراق، جنگ داخلی سوریه را به بحرانی منطقه ای تبدیل کرده است. دولت عراق نیز که از متحدان اصلی جمهوری اسلامی در منطقه است، در تمامی این سالها سیاستی را به کار بست که نارضایتی عمیق اقلیتهای دیگر را در پی داشته است. این سیاست مورد حمایت جمهوری اسلامی بود و در واقع الگویی که پس از پیروزی انقلاب ایران و حذف اقلیتهای مذهبی اجرا شده بود را به عراق نیز توصیه می کرد. کارشناسان معتقدند امروز هم تلاش برای حل بحران عراق با تشکیل دولت ائتلافی و دادن نقش جدی تر به اقلیتها، با مخالفت جدی جمهوری اسلامی مواجه است. این مخالفت که به مرور آشکارتر شده است، اکنون در رسانه های نزدیک به نهادهای نظامی-امنیتی، صریحتر بیان می شود.
چندی پیش روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران در یادداشتی به بررسی فرصتهای بحران عراق پرداخته و نوشته بود: “تحولات اخیر محکی برای سنجش ارتش ملی عراق بود. بنابراین پاکسازی و اصلاح مدیریت ارتش عراق از دل این بحران خودنمایی نمود. قطعاً محوریت فرماندهان سپاه بدر و اهل سنت میانهرو میتواند از ارتش عراق یک نیروی مکتبی و انقلابی تولید نماید که در آینده روابط کشورهای منطقه عربی با عراق را نیز تنظیم خواهد نمود.”
پیش از آن هم یکی از فرماندهان سپاه گفته بود: “بعد از لبنان و سوریه، در حال حاضر تشکل بسیج در عراق در حال شکل گیری و سازماندهی است. مسئولان عراقی دارند به این نتیجه میرسند که باید از مردم و نیروهای مردمی کمک بگیرند.[…] حتم بدانید که بعد از لبنان و سوریه و با تشکیل بسیج، سومین فرزند انقلاب اسلامی ایران در عراق متولد میشود. دیگر این ایران نیست که مرگ بر آمریکا میگوید، بلکه همه ملتها همصدا شدهاند و شعار مرگ بر آمریکا سر میدهند.”
تلاش برای اجرای الگوی ایران در عراق و سوریه، تنها به تصفیه ارتش و تشکیل نیروهای شبه نظامی محدود نیست.
روزنامه کیهان چندی پیش در یادداشتی خواستار تشکیل دولت حداکثری شیعه در عراق شده و از اینکه “دو گروه اقلیت کرد و سنی همکاری بیشتری با دولت در بغداد داشته باشند” ابراز ناامیدی کرده بود. این روزنامه نوشته بود: “دولت اکثریت باید دو طیف کُرد و سنی را مشارکت دهد اما این مشارکت نباید دولت و ارتش را به پارههای ناهمگون تبدیل نماید و مانع شکلگیری اقتدار مرکزی که رمز پیشرفت هر کشور است، شود.”
روزنامه جوان هم در تحلیلی دیگر که سوم تیر ماه منتشر کرد، بحران عراق را برنامه امریکا در منطقه دانست و نوشت: “امریکاییها به جای حمایت از شکلگیری دولت جدید عراق طبق قانون اساسی و روندهای طبیعی سیاسی، اکنون تلاش میکنند تحت عنوان ضرورت تشکیل دولت آشتی ملی، خواست و اراده خود را بر عراقیها تحمیل نمایند و دولت دلخواه با عناصر مورد نظرشان را در بغداد به قدرت برسانند. امریکاییها بارها اعلام کردهاند با دولت نوریالمالکی مخالفند. امریکاییها بارها تلاش کردهاند در عراق، دولتی با نخستوزیری عناصری چون ایاد علاوی تشکیل شود، ناکامی امریکاییها در شکلدهی به چنین دولت دلخواه از طریق روندهای سیاسی، آنان را به سمت استفاده از خشونت و فعالسازی گروهکها و جریانهای تروریستی سوق داده است.”
نویسنده این روزنامه تاکید داشت که درخواست امریکا از ایران برای همکاری در حل بحران عراق، در واقع درخواست برای کمک به تشکیل دولت ائتلافی است و “بدیهی است که دولت جمهوری اسلامی ایران، هرگز بر خلاف مصالح و منافع ملت عراق با ایالات متحده همکاری نخواهد کرد.”
آنچه که روزنامه وابسته به سپاه پاسداران “روندهای طبیعی سیاسی” در عراق می داند،باقی ماندن مالکی در قدرت و حذف دیگر اقلیتها از عرصه تصمیم گیری است؛ همان چیزی که اکنون بحران عراق را دامن زده است.
چند روز پیش، ابراهیم یزدی، وزیر خارجه سابق جمهوری اسلامی و دبیرکل نهضت آزادی ایران، که از منتقدان سرشناس داخلی است، طی گفتگویی با روزنامه آرمان تاکید داشت: “وقتی که مرجع تقلید آیت الله سیستانی میگویند که دولت مالکی باید برود دولت مالکی خوب عمل نکرده است، ما نباید تمام تخم مرغهایمان را در یک سبد بگذاریم. جمعیت ایران ۹۷درصد مسلمان و ۹۳درصد شیعه است. یعنی یک اکثریت کامل. در عراق ۶۵درصد جمعیت شیعه است. اما اقلیت سنی۷۰-۸۰سال، از ۱۹۳۰ در عراق حاکم بوده و قدرت و ریشه دارد. دولت عراق نمیتواند مطلق گرا و مطلق خواه باشد. لاجرم باید رهبران سنی را به بازی میگرفت. اما نکرد و برعکس عمل کرد. این یک اشتباه راهبردی بزرگی بود.”
او تاکید کرد: “درست است که در یک بازی دموکراسی رای اکثریت معتبر است اما رهبران شیعه درعراق باید بدانند که کشورهای عربی همسایه عراق اکثراً سنی مذهب هستند. با توجه به سوابق تاریخی میان دو مذهب و مواضع تندافراطیون، این دولتها تحمل یک دولت شیعه دیگری را در منطقه ندارند. کما اینکه حاضر نیستند به هیچ قیمتی یک نظام دموکراتیک در بحرین، که اکثریت جمعیت آن شیعه است پیروز شود و یک دولت شیعه سومی در منطقه به وجود آید. بنابراین رهبران شیعه عراق باید درمحاسبات خوداین نکته را در نظر میگرفتندو به گونهای رفتار نمیکردندکه اقلیت اعراب سنی را از امکان زندگی مسالمت آمیز با اکثریت شیعه حاکم ناامید سازند.”
یزدی همچنین گفته بود: “سیاست ایران الان در عراق چیست؟ آیا ایران میخواهد از دولت مالکی حمایت کند ؟ این مساله تعیینکننده است. آیت الله سیستانی میگوید این دولت فراگیر نبوده است. منتقدان آقای مالکی در اروپا و آمریکا میگویند آقای مالکی سیاست تمامیت خواه داشته است و این شکست خورده است. برای حل مشکل باید اول اینها حل شوند.”
سخنان ابراهیم یزدی، خشم راستگرایان تندرو را در پی داشت. روزنامه کیهان در گزارشی با عنوان “حمایت از تروریستهای داعش آخرین خوشخدمتی رئیس نهضت آزادی” پیشنهاد ابراهیم یزدی برای کناره گیری مالکی را حمایت از تروریست ها و ادامه “نسخه آمریکایی- سعودی” دانست و نوشت: “ما در عراق از دولت قانونی و منتخب حمایت میکنیم و آمریکا درصدد براندازی همین دولت است. ما از ثبات و امنیت عراق در برابر تروریستها پشتیبانی میکنیم و آمریکا تروریستها و ناامنیهای ایجاد شده از سوی آنها را ابزار فشار بر ایران و دولت عراق میداند و بنابراین حامی گروههای تروریستی در عراق و سوریه است، هرچند که در لفظ از تروریسم انتقاد میکند. به همین دلیل نیز آمریکا درست مطابق ادبیات آقای یزدی، به جای تخطئه تروریستهای داعش به تخطئه دولت منتخب عراق پرداخت و مدعی شد وضعیت فعلی به خاطر نادیده گرفتن حقوق سنیها و کردها پیش آمده و باید فراتر از انتخابات و دموکراسی، دولت نجات ملی فراگیر تأسیس شود! “
کیهان پرسیده بود: “آیا به زعم آقای یزدی باید به تروریستهای داعشی کرسی و منصب سپرد و مثلاً بنیصدرهایی در عراق روی کار بیایند که مستظهر به گروهکهایی شبیه سازمان منافقین و نهضت آزادی هستند؟! ثم ماذا؟! آیا آنگاه نباید دور تصاعدی تروریسم و خشونت و آشوب خیابانی و باجخواهی در قبال دولت منتخب را شاهد بود؟”
مشابه سازی شرایط عراق و انقلاب ایران توسط کیهان نشان می دهد که تصور نهادهای امنیتی-نظامی ایران از شرایط عراق، تصوری شبیه به وضعیت ایران در ابتدای پیروزی انقلاب است و گویا قرار است که همان الگوی حذف همه رقیبان در عراق نیز توصیه شود. این سیاست در کنار برنامه آیت الله خامنه ای در مخالفت با هرگونه عقب نشینی و مصالحه، سرنوشت آینده منطقه را رقم خواهد زد.