اریک لوره
“پرسپولیس” هیچ گاه از حرکت نمی ایستد؛ فیلمی با شخصیت های واقعی و با تمامی امکانات یک سینمای مدرن. پرسپولیس در میان دیگر کتاب های مصور بیشتر مانند یک رمان است تا مجموعه ای از کلیشه های فرانسوی یا بلژیکی. درواقع می توان پرسپولیس را به عنوان یک “رمان گرافیکی” چهار جلدی به حساب آورد.
در این کتاب، اتوبیوگرافی تراژیک و در عین حال فکاهی مرجی [مرجان ساتراپی] که در کودکی خود شاهد ظهور حکومت “ریشو”هاست به تصویر کشیده شده؛ حکومتی که با بدرفتاری و اقدامات خود مرجان را آزار می دهد [شکنجه، اعدام عمو، مرگ یکی از دوستان در زمان فرار از عوامل منکراتی، …]. همان طور که می دانیم ایران به طور رسمی از طریق بنیادی که به وزارت فرهنگ و ارشاد مربوط می شود، نسبت به نمایش این فیلم در جشنواره کن اعتراض کرد: “فیلمی دروغین که تصویر نادرستی از انقلاب اسلامی تداعی می کند”. این فیلم که شنیده می شد نخل طلایی را از آن خود خواهد کرد، در نهایت جایزه ویژه هیأت داوران را به دست آورد.
ازطرف دیگر می توان گفت که با انتخاب چیارا ماسترویانی، کاترین دونو و دانیل داریو در صداگذاری اعضای یک خانواده ایرانی، گام بزرگی در این فیلم برداشته شده است.
آغاز کنندگان این پروژه دو نفرند: مرجان ساتراپی و ونسان پارونو با نام مستعار “وینشلوس”. مرجان ساتراپی می گوید: “زمانی که در کافه می نشستیم و سناریو را می نوشتیم، دستمان باز بود و محدودیتی وجود نداشت. می توانستیم بی اندازه بنویسیم، ولی ازطرف دیگر به این موضوع نیز فکر می کردیم که تنها یک سوم از ایده های ما قابل اجرا خواهد بود. اما در اجرای تمام آنها موفق بودیم.”
پارونو نیز در این خصوص می گوید: “ما خود نسبت به موضوعی که از آزادی صحبت می کرد، آزادی کامل داشتیم. هیچ گاه براساس افکار عمومی چیزی را محدود نکردیم و علیرغم تمامی سختی ها هر چه را که می خواستیم نوشتیم.” و در نهایت نیز اثر منسجم و یکپارچه ای خلق شد؛ اثری بسیار روان که در آن از شیوه ها و سطوح مختلف کم و بیش کاوشگر و کم و بیش طعنه آمیز بهره گرفته شده. در بین صحنه های زیبای این فیلم می توان به صحنه ای اشاره کرد که صندلی راحتی مرجی به شکلی نامحسوس تبدیل به سنگ قبر می شود.
بی شک این دو کارگردان در این انجام این پروژه تنها نبوده اند و درست مانند رهبران یک ارکستر، حضار و تهیه کنندگان جستجوگر را به تشویق و تقدیر واداشتند و این مهم عملی نبود جز با کمک فیلمسازان انیمیشن و دستیاران آنها. مرجان ساتراپی در این خصوص می گوید: “همه خود را وقف این پروژه کردند و کارشان بیشتر از حد معمول بود. به همین دلیل بود که این پروژه قبل از موعد مقرر به پایان رسید.”
مرجان ساتراپی و ونسان پارونو از زمان جشنواره کن تاکنون ماراتنی از مصاحبه ها را پیموده اند و در چندین جلسه بازبینی فیلم نیز شرکت جسته اند. آنها را در برابر فیلم می نشانند تا نظر خود را پلان به پلان بیان کنند. مرجان ساتراپی تصاویر را یک به یک می نگرد تا اشتباهات جزئی را “تا حد وسواس” شناسایی کند؛ تا حدی که پی ببرد زیبایی اثرش به دلیل نقص های موجود در آن نیز می تواند باشد.
منبع: لیبراسیون، 29 ژوئن 2007
مترجم: علی جواهری