نگاه ♦ کتاب

نویسنده
یوسف محمدی

کتاب “ناگفته هایی از انقلاب ۵۷”، مجموعه گفتگوهای روزبه میرابراهیمی با عباس امیرانتظام بعد پنج سال مانع ‏تراشی های وزارت ارشاد در راه انتشار آن، سرانجام توسط انتشارت خاوران در خارج از کشور منتشر شد. کتاب که ‏به فصل هایی با عناوین “از کجا آغاز شد”، “رنج تحصیل”، “نسل فراموشکار”، “دیدار در مادرید”، “چمران مرد ‏ناشناخته”، “صداقت رمز ماندگاری حاکمان” و”طرحی آرمانی” تقسیم شده، همان گونه که از عنوان اصلی آن برمی ‏آید، قرار است گویای ناگفته هایی از انقلاب 1357 باشد، که بر زبان آوردن و نشر آنها در قالب کتابی حجیم در داخل ‏ایران خوش آیند دولتمردان فعلی نیست…‏

amirentezam1.jpg

درباره کتاب ناگفته هایی از انقلاب ۵۷‏

‎ ‎بر زبان راندن ناگفته ها، پس از سه دهه‎ ‎

این کتاب که مجموعه گفتگوهای روزبه میرابراهیمی روزنامه نگار ایرانی با عباس امیرانتظام در مورد خاطرات و ‏ناگفته های وی است،مجموعه ای از نامه ها، اسناد،مصاحبه ها و بیانیه های امیرانتظام را نیزشامل می شود.‏

مجموعه گفتگوهای میرابراهیمی با امیرانتظام زیر عناوین ؛ “از کجا آغاز شد”، “رنج تحصیل”، “نسل فراموشکار”، ‏‏”دیدار در مادرید”، “چمران مرد ناشناخته”، “صداقت رمز ماندگاری حاکمان”، “ناگفته هایی از انقلاب” و “طرحی ‏آرمانی” در این کتاب فصل بندی شده است.‏

همچنین در آغاز این کتاب یادداشت کوتاهی از عباس امیرانتظام به مناسبت انتشار این مجموعه منتشر شده است. ‏میرابراهیمی در پیشگفتار تفصیلی کتاب، زیر عنوان “زیر هشت” مروری بر زندگی و اشاره ای به تحولات دوران ‏زندگی عباس امیرانتظام،قدیمی ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی، داشته است که به نوعی پیوند دهنده خواننده به ‏پیوست ها و اسناد منتشره در بخش های انتهایی این کتاب است.‏

در بخش پیوست های این کتاب نزدیک به چهل عنوان،نامه،مصاحبه،سخنرانی و… از امیرانتظام یا در ارتباط به وی ‏منتشر شده است که بسیاری از این اسناد برای اولین بار در مجموعه ای این چنینی جمع آوری شده است. ‏

روزبه میرابراهیمی در وبلاگی برلای معرفی کتاب ایجاد کرده، درباره نحوه شکل گیری و فرجام کتاب چنین می گوید:‏

پس از تقریبا پنج سال که انتشار این کتاب با موانع مختلفی روبرو شده بود، بالاخره منتشر شد. برای من این کتاب هم ‏زمان زیادی برد و هم هزینه ها و دشواری های فراوانی را در پی داشت. فشارها و مشکلات و مانع تراشی ها حتی از ‏زمانی که ایده این کار در ذهنم بود آغاز شده بود و حتی در زندان هم با من بود.‏

اما هرگز در انجام اصل کار مرددم نکرد و امروز که خبر انتشارش را هرچند بیرون از وطن به شما می دهم انگار ‏باری از دوشم برداشته شده است. شب ها و روزهای زیادی را با این کار و مراحل به انجام رسیدنش در دلهره و سختی ‏گذراندم اما با همه نواقصی که می تواند بر چنین کاری وارد باشد حاصل زحمات زیادی است.‏

شاید برایتان جالب باشد که این نکته را بدانید وقتی مصاحبه ها و اسناد را به مرور انجام می دادم و جمع آوری می کردم ‏حتی شخص مهندس امیرانتظام هم نمی دانست و فکر نمی کرد که خیلی زود همه آنها مجموعه ای این چنین شود. ‏درست یادم هست که در طول زمانی که مهندس امیرانتظام در بهار سال 82 به زندان بازگردانده شد به سرعت و با ‏سختی های فراوان تدوین و تهیه کتاب را آغاز کردم و وقتی در تابستان همان سال برای عمل جراحی به بیمارستان ‏منتقل شد و پس از آن به منزل رفت وقتی به او نسخه پیش از ارسال به وزارت ارشاد این مجموعه را نشان دادم تا ‏نظراتش را وارد کند باور نمی کرد.‏

در مقدمه کوتاه ابتدای کتاب نوشته ام که اصل ماجرا چرا و چگونه آغاز شد. همانگونه که در تاریخ ثبت شده در مقدمه ‏مشخص است این کتاب در بهار سال 1382 تکمیل و به دست ناشرش در ایران رسیده بود که تا سال ها چشم انتظار ‏مجوز بود و در آخر نیز صاحب صلاحیت برای انتشار در ایران تشخیص داده نشد. پنج سال پس از آن روزها اکنون که ‏با همت ناشر خارج نشین (خاوران) این کتاب منتشر شده است باید یادآور شوم که همه سعی شده است تا حال و هوای ‏زمان نگارش و انجام گفتگوها در متن کنونی نیز حفظ شود.‏

amirentezam2.jpg

عباس امیرانتظام در یادداشت کوتاه خود در این کتاب که در آبان ماه 1385 برای انتشار در این کتاب نوشته شده آورده ‏است:‏

حوادث سال 1357 ایران، آثار و نتایجی را برای دوران حاضر به جای گذاشته است که بیان گوشه ایی از آن با هدف ‏روشن کردن زوایای تاریک این وقایع می تواند در آینده،کمکی به مورخان این دوره از تاریخ ایران باشد.‏

محتوی کتاب حاضر که توسط یکی از دوستان عزیز من آقای روزبه میرابراهیمی گردآوری و تدوین گردیده ‏است،ادعایی است بر تلاش جهت بیان حقایق و روشن کردن چندی از واثعیت های نانوشته و ناگفته در این مقطع از ‏تاریخ معاصر کشورمان.‏

امیدوارم خداوند در آینده ای نه چندان دور فرصتی برای تکمیل مابقی این اطلاعات تاریخی برایم فراهم سازد.‏

از سال 1357 تا به امروز 28 سال سپری گردیده است و متاسفانه آن دسته از هموطنان عزیزی که در این فاصله پا به ‏عرصه وجود نهاده و رشد یافته اند با میزان قابل توجهی از مطالب گمراه کننده،اغراق آمیز و نادرست روبرو بوده اند. ‏این امر سبب سردرگمی و ناآگاهی از اطلاعات صحیح در جهت روشن شدن صحت و سقم این مطالب گردیده است. طی ‏این دوران نوشته ها،اظهارنظرها و تحلیل های سیاسی آن قدر متنوع و زیاد بوده که رسیدن به حقیقت را کاری بس ‏دشوار نموده است.‏

امیدوارم محتوی این کتاب پرده ها را تاحد ممکن کنار زده و در راستای پاسخ به سوالات این نسل تشنه و جوینده ‏حقیقت،یاری نماید.‏

با آرزوی رسیدن به آزادی، بر مبنای آگاهی ی واقعی از آنچه بر ما گذشته است. انشا الله…‏

عباس امیرانتظام

تهران، آبان ماه 1385‏

rozbeh.jpg

روزبه میرابراهیمی، نویسنده و تهیه کننده این مجموعه نیز در مقدمه کتاب با عنوان” ماتی‌ یک‌ پنجره‌” که تاریخ ‏اردیبهشت 1382 را بر خود دارد،می نویسد:‏

‏«من‌» و «تو» در انتظار «ما» شدن‌ مانده‌ایم‌ تا شاید در طلوع‌ صبحی‌، انتظار به‌پایان‌ رسد و «من‌» که‌ سکوت‌ و ‏فراموشی‌ را بارها تکرار کرده‌ام‌ روزی‌ را آغاز کنم‌که‌ صبحش‌ به‌ مانند طلیعة‌ خورشید در کمرکش‌ کوه‌های‌ نیشابور، ‏زیبا و غروبش‌خالی‌ از غم‌ و اندوه‌ غروب‌ سرزمین‌ هزار و یک‌ شب‌ باشد. و آن‌ زمان‌ روزدیگری‌ست‌!‏

همه‌ چیز از یک‌ گزارش‌ آغاز شد و حاصلش‌ آشنایی‌ و دوستی‌ نگارنده‌ باعباس‌ امیرانتظام‌ بود. انتشار دو جلد از کتاب‌ ‏خاطرات‌ عباس‌ امیرانتظام‌ درشهریور ماه‌ 81، علت‌ طرح‌ دوبارة‌ نام‌ وی‌ در مجامع‌ سیاسی‌ مطبوعاتی‌ شده‌بود. من‌ ‏نیز که‌ دستی‌ بر قلم‌ و مسئولیتی‌ در برخی‌ از روزنامه‌ای‌ سراسری‌داشتم‌، به‌ سبب‌ علاقة‌ زیاد به‌ آن‌ برهة‌ حساس‌ تاریخ‌ ‏معاصر (تسخیر لانة‌جاسوسی‌ و زندانی‌ شدن‌ معاون‌ نخست‌وزیر وقت‌)، پیگیر این‌ خاطرات‌ و واکنش‌های‌ متفاوت‌ نسبت‌ ‏به‌ موضوعات‌ مطروحه‌ در آن‌، شدم‌.‏

در پی‌ انتشار اولین‌ گزارشم‌ در روزنامه‌ (اعتماد) سیل‌ تماس‌های‌ تلفنی‌،غافلگیرکننده‌ بود. انگار جامعه‌ تشنة‌ چیزی‌ بود ‏که‌ برای‌ من‌ نیز ناشناخته‌ مانده‌بود.‏

یکی‌ از کسانی‌ که‌ پس‌ از انتشار گزارش‌ با من‌ تماس‌ گرفت‌، خانم‌ «الهه‌امیرانتظام‌»، همسر عباس‌ امیرانتظام‌ بود. تا آن‌ ‏زمان‌ از وضعیت‌ وی‌ اطلاعی‌نداشتم‌ و تصورم‌، براساس‌ اطلاعات‌ گذشته‌ این‌ بود که‌ او در زندان‌، دوران‌محکومیت‌ اش‌ ‏را می‌گذارند. در پی‌ آن‌ تماس‌ متوجه‌ شدم‌ که‌ عباس‌ امیرانتظام‌برای‌ درمان‌ برخی‌ از بیماری‌های‌ خود در بیرون‌ از ‏زندان‌ به‌سر می‌برد.‏

تقاضای‌ من‌ برای‌ دیدار او‌ با استقبال‌ همسرش‌ روبرو شد و صبح‌ روز بعد به‌ دیدارش‌ در آپارتمانی‌ واقع‌ در الهیة‌ تهران‌ ‏رفتم‌.‏

آن‌ تماس‌ و آن‌ آشنایی‌ بنای‌ دوستی‌ای‌ شد که‌ تا امروز نیز ادامه‌ دارد. هر چندمتأسفانه‌ اکنون‌ که‌ مقدمة‌ این‌ کتاب‌ را به‌ ‏رشتة‌ تحریر در می‌آورم‌ او به‌ زندان‌بازگشته‌ و دوران‌ محکومیت‌اش‌ را می‌گذراند. در کتاب‌ خاطرات‌ دو جلدی‌ او؛آن‌ ‏سوی‌ اتهام‌ خلاهای‌ تاریخی‌ بسیاری‌ وجود داشت‌. او از 17 شهریور سال‌57 آغاز کرده‌ بود و به‌ زندان‌ رسیده‌ بود. ‏وقایع‌ پیش‌ از آن‌ برای‌ خوانندة‌ امروزی‌ابهام‌ داشت‌. زندگی‌ او با سیاست‌ عجین‌ بود و در هر جمله‌اش‌ کلام‌ سیاسی‌مشهود ‏بود. شاید سیاست‌ حکم‌ می‌کرد که‌ او کمتر سخن‌ بگوید. ما ساعت‌های‌زیادی‌ را با هم‌ به‌ صحبت‌ و درد دل‌ سپری‌ کردیم‌. ‏گفت‌وگوهایی‌ که‌ ‌انتشارشان‌ چندین‌ جلد کتاب‌ خواهد شد.کتابی که‌در دست دارید بخش‌ اول‌این گفتگو ها است‌.‏

با او از هر دری‌ می‌شد سخن‌ گفت‌، انگار در سال‌های‌ زندان‌ برای‌ هر پرسشی‌پاسخی‌ آماده‌ کرده‌ بود. بیست‌ و چهار سال‌ ‏زندان‌، مدت‌ کمی‌ نبود برای‌ فکرکردن‌ و فکر کردن‌.‏

ملاقات‌های‌ ما همیشه‌ ساعت‌ 10 صبح‌ در منزل‌ او بود، البته‌ هفته‌ای‌ یک‌روز. ساعت‌ 10 صبح‌ پس‌ از بیرون‌ آمدن‌ از ‏آسانسور طبقة‌ پنجم‌، زمانی‌ که‌ زنگ‌در را به‌ صدا در می‌آوردم‌،همیشه‌ با رویی‌گشاده‌ و چهره‌ای‌ خندان‌ به‌ استقبال‌من‌ ‏می‌آمد. اتاق‌پذیرایی‌، محل‌ گفت‌وگوهای‌ ما بود. چشم‌انداز پنجرة‌ اتاق‌، روبه‌ ارتفاعات‌ شمال‌ تهران‌ بود. گرمای‌ این‌ سو و ‏سرمای‌ آن‌ سوی‌ پنجره‌ عاملی‌بود برای‌ مات‌ شدن‌ پنجره‌ای‌ که‌ «پنجرة‌ مات‌»اش‌ نام‌ نهاده‌ بودم‌. پنجره‌ای‌ که‌هرگاه‌ به‌ آن‌ ‏خیره‌ می‌شدم‌، مردی‌ که‌ روبرویم‌ نشسته‌ بود را در ذهن‌ شکل‌می‌دادم‌.‏

او و پرسش‌هایی‌ که‌ در ذهن‌ داشتم‌، انگیزه‌ای‌ شد برای‌ آنچه‌ پیش‌رو دارید.پشت‌ پنجره‌ مات‌ حاصل‌ دغدغه‌های‌ من‌ بود به‌ ‏عنوان‌ یک‌ فرد از نسل‌پرسشگر امروز. پرسش‌هایی‌ که‌ روزی‌ باید پاسخ‌ داده‌ می‌شد و چه‌ بهتر که‌خودمان‌ در پی‌ یافتن‌ ‏‏(حقیقت‌) پاسخ‌ها باشیم‌.‏

کتاب‌ حاضر به‌ ترتیب‌ ملاقات‌های مان‌ تنظیم‌ شده است.تلاش‌ بر این‌ بوده‌ که‌ ازلحاظ‌ موضوعی‌ نیز ترتیب‌ زمانی‌ ‏رعایت‌ شود. به‌هرحال‌ آن‌ سوی‌ این‌ «پنجره‌مات‌» دنیایی‌ است‌ که‌ امروز تنها گوشه‌ای‌ از آن‌ برایمان‌ واضح‌ شده‌ است‌. ‏درروند تهیة‌ این‌ کتاب‌ و بخش‌های‌ آینده‌، دوستان‌ فراوانی‌ یاریگرم‌ بودند.پیشنهاددهندة‌ اصلی‌ این‌ طرح‌، برادر بزرگوار ‏و یاور لحظات‌ تنهاییم‌ «شهرام‌رفیع‌زاده‌» بود. در طول‌ انجام‌ این‌ طرح‌، راهنمایی‌های‌ وی‌ راهگشا و چاره‌سازبود.‏

در برخی مراحل کار، دوستان دیگری نیز با همفکری های خود به پیشبرد این مجموعه کمک کردند که همین جا لازم ‏می دانم از همه شان تشکر کنم.‏

لازم به یاد آوری است که این مجموعه شامل سلسله گفتگوها،بیانیه ها،نامه ها و مصاحبه هایی از عباس امیرانتظام است ‏که شاید برخی موضوعات اش در چندین جای مختلف تکرار شده باشد.اما همه این اسناد در کنار گفتگوهایی که صاحب ‏این قلم با امیرانتظام داشته به نوعی مکمل و پوشش دهنده یکدیگر هستند.‏

محور اصلی این کتاب،بخش هایی از خاطرات گفتاری عباس امیرانتظام است که امیدوارم در آینده نزدیک،بخش های ‏دیگر آن نیز منتشر شود.با این امید که در چاپ های بعدی نظرها و پیشنهادهای دوستان و اساتیدم بر غنای این مجموعه ‏بیافزاید. به امید آن که در هیچ جای دنیا آزادی به مسلخ کشیده نشود و آزادی خواهان در چنبره استبداد گرفتار نیایند.‏

به‌ امید حق‌‏

روزبه‌ میرابراهیمی‌‏

‏29 اردیبهشت‌ 82، تهران

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب و نحوه تهیه آن با مدیر انتشارات خاوران در پاریس یا روزبه ‏میرابراهیمی در نیویورک تماس بگیرید.‏

اطلاعات تماس با خاوران:‏

ایمیل:

تلفن انتشارات: ۰۰۳۳۱۴۳۴۳۷۶۹۶‏

اطلاعات تماس با میرابراهیمی:‏

ایمیل:

وبلاگ: ‏www.shabnameha.com

وبلاگ برای کتاب: ‏www.rmb57.wordpress.com

‏ ‏