کتاب “ناگفته هایی از انقلاب ۵۷”، مجموعه گفتگوهای روزبه میرابراهیمی با عباس امیرانتظام بعد پنج سال مانع تراشی های وزارت ارشاد در راه انتشار آن، سرانجام توسط انتشارت خاوران در خارج از کشور منتشر شد. کتاب که به فصل هایی با عناوین “از کجا آغاز شد”، “رنج تحصیل”، “نسل فراموشکار”، “دیدار در مادرید”، “چمران مرد ناشناخته”، “صداقت رمز ماندگاری حاکمان” و”طرحی آرمانی” تقسیم شده، همان گونه که از عنوان اصلی آن برمی آید، قرار است گویای ناگفته هایی از انقلاب 1357 باشد، که بر زبان آوردن و نشر آنها در قالب کتابی حجیم در داخل ایران خوش آیند دولتمردان فعلی نیست…
درباره کتاب ناگفته هایی از انقلاب ۵۷
بر زبان راندن ناگفته ها، پس از سه دهه
این کتاب که مجموعه گفتگوهای روزبه میرابراهیمی روزنامه نگار ایرانی با عباس امیرانتظام در مورد خاطرات و ناگفته های وی است،مجموعه ای از نامه ها، اسناد،مصاحبه ها و بیانیه های امیرانتظام را نیزشامل می شود.
مجموعه گفتگوهای میرابراهیمی با امیرانتظام زیر عناوین ؛ “از کجا آغاز شد”، “رنج تحصیل”، “نسل فراموشکار”، ”دیدار در مادرید”، “چمران مرد ناشناخته”، “صداقت رمز ماندگاری حاکمان”، “ناگفته هایی از انقلاب” و “طرحی آرمانی” در این کتاب فصل بندی شده است.
همچنین در آغاز این کتاب یادداشت کوتاهی از عباس امیرانتظام به مناسبت انتشار این مجموعه منتشر شده است. میرابراهیمی در پیشگفتار تفصیلی کتاب، زیر عنوان “زیر هشت” مروری بر زندگی و اشاره ای به تحولات دوران زندگی عباس امیرانتظام،قدیمی ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی، داشته است که به نوعی پیوند دهنده خواننده به پیوست ها و اسناد منتشره در بخش های انتهایی این کتاب است.
در بخش پیوست های این کتاب نزدیک به چهل عنوان،نامه،مصاحبه،سخنرانی و… از امیرانتظام یا در ارتباط به وی منتشر شده است که بسیاری از این اسناد برای اولین بار در مجموعه ای این چنینی جمع آوری شده است.
روزبه میرابراهیمی در وبلاگی برلای معرفی کتاب ایجاد کرده، درباره نحوه شکل گیری و فرجام کتاب چنین می گوید:
پس از تقریبا پنج سال که انتشار این کتاب با موانع مختلفی روبرو شده بود، بالاخره منتشر شد. برای من این کتاب هم زمان زیادی برد و هم هزینه ها و دشواری های فراوانی را در پی داشت. فشارها و مشکلات و مانع تراشی ها حتی از زمانی که ایده این کار در ذهنم بود آغاز شده بود و حتی در زندان هم با من بود.
اما هرگز در انجام اصل کار مرددم نکرد و امروز که خبر انتشارش را هرچند بیرون از وطن به شما می دهم انگار باری از دوشم برداشته شده است. شب ها و روزهای زیادی را با این کار و مراحل به انجام رسیدنش در دلهره و سختی گذراندم اما با همه نواقصی که می تواند بر چنین کاری وارد باشد حاصل زحمات زیادی است.
شاید برایتان جالب باشد که این نکته را بدانید وقتی مصاحبه ها و اسناد را به مرور انجام می دادم و جمع آوری می کردم حتی شخص مهندس امیرانتظام هم نمی دانست و فکر نمی کرد که خیلی زود همه آنها مجموعه ای این چنین شود. درست یادم هست که در طول زمانی که مهندس امیرانتظام در بهار سال 82 به زندان بازگردانده شد به سرعت و با سختی های فراوان تدوین و تهیه کتاب را آغاز کردم و وقتی در تابستان همان سال برای عمل جراحی به بیمارستان منتقل شد و پس از آن به منزل رفت وقتی به او نسخه پیش از ارسال به وزارت ارشاد این مجموعه را نشان دادم تا نظراتش را وارد کند باور نمی کرد.
در مقدمه کوتاه ابتدای کتاب نوشته ام که اصل ماجرا چرا و چگونه آغاز شد. همانگونه که در تاریخ ثبت شده در مقدمه مشخص است این کتاب در بهار سال 1382 تکمیل و به دست ناشرش در ایران رسیده بود که تا سال ها چشم انتظار مجوز بود و در آخر نیز صاحب صلاحیت برای انتشار در ایران تشخیص داده نشد. پنج سال پس از آن روزها اکنون که با همت ناشر خارج نشین (خاوران) این کتاب منتشر شده است باید یادآور شوم که همه سعی شده است تا حال و هوای زمان نگارش و انجام گفتگوها در متن کنونی نیز حفظ شود.
عباس امیرانتظام در یادداشت کوتاه خود در این کتاب که در آبان ماه 1385 برای انتشار در این کتاب نوشته شده آورده است:
حوادث سال 1357 ایران، آثار و نتایجی را برای دوران حاضر به جای گذاشته است که بیان گوشه ایی از آن با هدف روشن کردن زوایای تاریک این وقایع می تواند در آینده،کمکی به مورخان این دوره از تاریخ ایران باشد.
محتوی کتاب حاضر که توسط یکی از دوستان عزیز من آقای روزبه میرابراهیمی گردآوری و تدوین گردیده است،ادعایی است بر تلاش جهت بیان حقایق و روشن کردن چندی از واثعیت های نانوشته و ناگفته در این مقطع از تاریخ معاصر کشورمان.
امیدوارم خداوند در آینده ای نه چندان دور فرصتی برای تکمیل مابقی این اطلاعات تاریخی برایم فراهم سازد.
از سال 1357 تا به امروز 28 سال سپری گردیده است و متاسفانه آن دسته از هموطنان عزیزی که در این فاصله پا به عرصه وجود نهاده و رشد یافته اند با میزان قابل توجهی از مطالب گمراه کننده،اغراق آمیز و نادرست روبرو بوده اند. این امر سبب سردرگمی و ناآگاهی از اطلاعات صحیح در جهت روشن شدن صحت و سقم این مطالب گردیده است. طی این دوران نوشته ها،اظهارنظرها و تحلیل های سیاسی آن قدر متنوع و زیاد بوده که رسیدن به حقیقت را کاری بس دشوار نموده است.
امیدوارم محتوی این کتاب پرده ها را تاحد ممکن کنار زده و در راستای پاسخ به سوالات این نسل تشنه و جوینده حقیقت،یاری نماید.
با آرزوی رسیدن به آزادی، بر مبنای آگاهی ی واقعی از آنچه بر ما گذشته است. انشا الله…
عباس امیرانتظام
تهران، آبان ماه 1385
روزبه میرابراهیمی، نویسنده و تهیه کننده این مجموعه نیز در مقدمه کتاب با عنوان” ماتی یک پنجره” که تاریخ اردیبهشت 1382 را بر خود دارد،می نویسد:
«من» و «تو» در انتظار «ما» شدن ماندهایم تا شاید در طلوع صبحی، انتظار بهپایان رسد و «من» که سکوت و فراموشی را بارها تکرار کردهام روزی را آغاز کنمکه صبحش به مانند طلیعة خورشید در کمرکش کوههای نیشابور، زیبا و غروبشخالی از غم و اندوه غروب سرزمین هزار و یک شب باشد. و آن زمان روزدیگریست!
همه چیز از یک گزارش آغاز شد و حاصلش آشنایی و دوستی نگارنده باعباس امیرانتظام بود. انتشار دو جلد از کتاب خاطرات عباس امیرانتظام درشهریور ماه 81، علت طرح دوبارة نام وی در مجامع سیاسی مطبوعاتی شدهبود. من نیز که دستی بر قلم و مسئولیتی در برخی از روزنامهای سراسریداشتم، به سبب علاقة زیاد به آن برهة حساس تاریخ معاصر (تسخیر لانةجاسوسی و زندانی شدن معاون نخستوزیر وقت)، پیگیر این خاطرات و واکنشهای متفاوت نسبت به موضوعات مطروحه در آن، شدم.
در پی انتشار اولین گزارشم در روزنامه (اعتماد) سیل تماسهای تلفنی،غافلگیرکننده بود. انگار جامعه تشنة چیزی بود که برای من نیز ناشناخته ماندهبود.
یکی از کسانی که پس از انتشار گزارش با من تماس گرفت، خانم «الههامیرانتظام»، همسر عباس امیرانتظام بود. تا آن زمان از وضعیت وی اطلاعینداشتم و تصورم، براساس اطلاعات گذشته این بود که او در زندان، دورانمحکومیت اش را میگذارند. در پی آن تماس متوجه شدم که عباس امیرانتظامبرای درمان برخی از بیماریهای خود در بیرون از زندان بهسر میبرد.
تقاضای من برای دیدار او با استقبال همسرش روبرو شد و صبح روز بعد به دیدارش در آپارتمانی واقع در الهیة تهران رفتم.
آن تماس و آن آشنایی بنای دوستیای شد که تا امروز نیز ادامه دارد. هر چندمتأسفانه اکنون که مقدمة این کتاب را به رشتة تحریر در میآورم او به زندانبازگشته و دوران محکومیتاش را میگذراند. در کتاب خاطرات دو جلدی او؛آن سوی اتهام خلاهای تاریخی بسیاری وجود داشت. او از 17 شهریور سال57 آغاز کرده بود و به زندان رسیده بود. وقایع پیش از آن برای خوانندة امروزیابهام داشت. زندگی او با سیاست عجین بود و در هر جملهاش کلام سیاسیمشهود بود. شاید سیاست حکم میکرد که او کمتر سخن بگوید. ما ساعتهایزیادی را با هم به صحبت و درد دل سپری کردیم. گفتوگوهایی که انتشارشان چندین جلد کتاب خواهد شد.کتابی کهدر دست دارید بخش اولاین گفتگو ها است.
با او از هر دری میشد سخن گفت، انگار در سالهای زندان برای هر پرسشیپاسخی آماده کرده بود. بیست و چهار سال زندان، مدت کمی نبود برای فکرکردن و فکر کردن.
ملاقاتهای ما همیشه ساعت 10 صبح در منزل او بود، البته هفتهای یکروز. ساعت 10 صبح پس از بیرون آمدن از آسانسور طبقة پنجم، زمانی که زنگدر را به صدا در میآوردم،همیشه با روییگشاده و چهرهای خندان به استقبالمن میآمد. اتاقپذیرایی، محل گفتوگوهای ما بود. چشمانداز پنجرة اتاق، روبه ارتفاعات شمال تهران بود. گرمای این سو و سرمای آن سوی پنجره عاملیبود برای مات شدن پنجرهای که «پنجرة مات»اش نام نهاده بودم. پنجرهای کههرگاه به آن خیره میشدم، مردی که روبرویم نشسته بود را در ذهن شکلمیدادم.
او و پرسشهایی که در ذهن داشتم، انگیزهای شد برای آنچه پیشرو دارید.پشت پنجره مات حاصل دغدغههای من بود به عنوان یک فرد از نسلپرسشگر امروز. پرسشهایی که روزی باید پاسخ داده میشد و چه بهتر کهخودمان در پی یافتن (حقیقت) پاسخها باشیم.
کتاب حاضر به ترتیب ملاقاتهای مان تنظیم شده است.تلاش بر این بوده که ازلحاظ موضوعی نیز ترتیب زمانی رعایت شود. بههرحال آن سوی این «پنجرهمات» دنیایی است که امروز تنها گوشهای از آن برایمان واضح شده است. درروند تهیة این کتاب و بخشهای آینده، دوستان فراوانی یاریگرم بودند.پیشنهاددهندة اصلی این طرح، برادر بزرگوار و یاور لحظات تنهاییم «شهرامرفیعزاده» بود. در طول انجام این طرح، راهنماییهای وی راهگشا و چارهسازبود.
در برخی مراحل کار، دوستان دیگری نیز با همفکری های خود به پیشبرد این مجموعه کمک کردند که همین جا لازم می دانم از همه شان تشکر کنم.
لازم به یاد آوری است که این مجموعه شامل سلسله گفتگوها،بیانیه ها،نامه ها و مصاحبه هایی از عباس امیرانتظام است که شاید برخی موضوعات اش در چندین جای مختلف تکرار شده باشد.اما همه این اسناد در کنار گفتگوهایی که صاحب این قلم با امیرانتظام داشته به نوعی مکمل و پوشش دهنده یکدیگر هستند.
محور اصلی این کتاب،بخش هایی از خاطرات گفتاری عباس امیرانتظام است که امیدوارم در آینده نزدیک،بخش های دیگر آن نیز منتشر شود.با این امید که در چاپ های بعدی نظرها و پیشنهادهای دوستان و اساتیدم بر غنای این مجموعه بیافزاید. به امید آن که در هیچ جای دنیا آزادی به مسلخ کشیده نشود و آزادی خواهان در چنبره استبداد گرفتار نیایند.
به امید حق
روزبه میرابراهیمی
29 اردیبهشت 82، تهران
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب و نحوه تهیه آن با مدیر انتشارات خاوران در پاریس یا روزبه میرابراهیمی در نیویورک تماس بگیرید.
اطلاعات تماس با خاوران:
ایمیل:
تلفن انتشارات: ۰۰۳۳۱۴۳۴۳۷۶۹۶
اطلاعات تماس با میرابراهیمی:
ایمیل:
وبلاگ: www.shabnameha.com
وبلاگ برای کتاب: www.rmb57.wordpress.com