آینه در آینه

نویسنده

به یاد پرویز شهریاری

خسته از استبداد و ارتجاع

رضا نافعی

 

 

روشنفکران و هنرمندان، اگر از معدود عنصر‌هایی که خود را در اختیار زر و زور گذاشته‌اند، بگذریم، در تمامی طول تاریخ پر تنش و پر فراز و نشیب ما همیشه عدالت خواه بوده‌اند، همیشه از آرمانی انسانی پیروی کرده‌اند و همیشه با تمام توان خود در جستجوی حقیقت بوده‌اند و این وجه مشترک همه اهل قلم و اندیشه را نباید دست کم گرفت.

یکدست کردن رأی و اندیشه روشنفکران و هنرمندان، نه ممکن است و نه سودمند، روشنفکر و هنرمند، اگر به واقع آرمان خواه و حقیقت جوست، باید توانایی تحمل نظر دیگران و به خصوص «تازه کاران» را داشته باشد. باید این حقیقت مسلم زمان را بپذیرد که دیگر نمی‌توان تنها با «دستور» و پراکندن «نسخه‌های حاضر و آماده و کلیشه‌ای» به هدف خود رسید.

برخورد اندیشه‌ها به معنای تندی و هتاکی نیست، به این نظر اعتقاد داشته باشیم که مردم هتاکی و بد زبانی را به معنای بی‌فرهنگی می‌دانند و هرگز حق را به چنین نوشته‌هایی نمی‌دهند. هرگز نباید بنای داوری را بر این گذاشت که «اگر کسی با نظرهای من مخالف است، پس با من دشمن است»، وآن وقت براساس این داوری نادرست، به خود اجازه داد که با هر زبانی و هر شیوه‌ای برای مقابله با این دشمن خیالی، آماده نبرد شد. »

صاحبان قلم و اندیشه، تنها وظیفه «دفاع از خود» و «بی‌آبرو کردن دشمن خود» را ندارند. وظیفه ورسالت اصلی آن‌ها، در درجه اوّل روشن کردن مردم و در درجه دوّم حفظ یگانگی بین خود است. یگانگی صاحبان قلم به معنای آن نیست که در اندیشه و نظر خود اختلافی نداشته باشند. این یگانگی به معنای وجود رسالت و جستجوی وجود حقیقت و شناساندن آن به مردم است؛ و روشن است که این رسالت را نمی‌توان به انجام رساند، مگر اینکه برخوردی منطقی و انسانی در بین آن‌ها وجود داشته باشد. برخوردی که تنها به خاطر برملا کردن حقیقت و شناساندن آن به مردم باشد. شجاعت در این نیست که با هر حربه‌ای، حریف خود را به زانو در آوریم و از میدان به در کنیم، شجاعت واقعی در قبول حقیقت، در شکیبایی و در «برخورد فرهنگی» است.

 «… صاحبان قلم و اندیشه، نمی‌توانند و نباید از هم دور باشند. اختلاف سلیقه و رأی و تفاوت دیدگاه‌ها از ویژگی‌های اندیشمندان، نویسندگان و هنرمندان است. و چه خوب که چنین است. فضای بدون بحث شایسته اهل قلم نیست. در رویارویی‌های اندیشه است که حقیقت آشکار می‌شود. از درون، گروه‌های کوچکی همیشه اتفاق نظر دارند و یا «تازه کارانی» که تسلیم «پیش کسوتان»‌اند، هیچ نیرویی و هیچ حقیقتی ظاهر نمی‌شود. البته، پیش کسوتان حق پیش کسوتی دارند ولی تنها به خاطر در میان گذاشتن تجربه‌های تلخ و شیرین خود. پیش کسوتی هرگز به معنای «حق وتو» نیست. به خصوص، تجربه کار روشنفکران ما در سده اخیر ثابت کرده است که فعالیت‌های انفرادی یا درون محفلی، هر چند که همراه با آرمان خواهی و عدالت جویی باشد، نمی‌تواند بر کار جامعه و بر دگرگونی‌های آن تأثیری جدی داشته باشد و چه بسا که نیروی محفل‌های جداگانه، موجب خنثا کردن نتیجه کار یکدیگر شده‌اند…» (چیستا. آذر ماه ۱۳۶۹ شماره ۷۲)

 

 شهریاری که بود؟

 جوانی که از‌‌ همان اوان کودکی گرسنگی را شناخته و طعم تلخ فقر را چشیده بود، طی سالهای نو جوانی پنج خواهر و برادرش را از دست داده بود. شاید هر بار این پرسش دردناک در ذهنش چرخیده بود که: چرا آن‌ها مردند؟ چرا بچه باید بمیرند؟ چرا بزرگ‌تر‌ها جلوی مرگ کودکان را نمی‌گیرند؟ شاید هم یکی دوبار از پدر پرسیده بود که: چرا؟ اما پدر جوانش نیز که نخست رعیت و بعد کارگر کارخانه بافندگی خورشید کرمان بود، پیش از آنکه پرسش او را پاسخ دهد، در اثر کار طاقت فرسا «خود نیز در ۴۶ سالگی به کودکان از پیش رفته‌اش پیوسته بود. و اینک نوبت پرویز بود که بجای پدر پای در میدان نهد.» او برای تامین هزینه زندگی خود و خانواده و ادامه تحصیل در تهران ناگزیر شد به کارهای سختی چون کارگری ساختمان و حتا کوره پز خانه بپردازد.

او در کوران این زندگی مشقت بار با زندگی توده‌های میلیونی مردم زحمتکش و ستمدیده بیشتر آشنا شد «. اما اگر شهریاری را در بستر زمانه‌ای که در آن رشد یافت قرار ندهیم شناخت ما از جوانی که در ۱۹ سالگی به حزب توده ایران پیوست ناتمام خواهد بود.

 با نگاهی شتابان به جامعه آنروز ایران می‌بینیم که:

«سقوط رضا شاه تغییری در وضع طبقاتی دستگاه حاکمه بوجود نیاورده، زمام امور کشور همچنان در دست ملاکان بزرک و کمپرادور‌ها باقی مانده و این‌ها اکثریت مجلس راهم تشکیل می‌دادند، تنها فرق این دوران با زمانی که رضا شاه در رأس قدرت بود این بود که آن ثبات ظاهری اکنون دیگر وجود نداشت. صاحبان املاک غصب شده از جانب رضا شاه، خواستار استرداد آن بودند، خوانین و رؤسای تبعید شده ایلات به محل‌های خود بازگشته اختیارات از دست رفته خود را برقرار می‌ساختن و املاک ضبط یا تعویض شده خود را می‌خواستند. بساط خان خانی از نو گسترده می‌شد. »

 و از سوی دیگر:

“وضع مادی زحمتکشان، علیرغم مواعید متعدد دولت‌های وقت بیش از پیش اسفناک بود…. هیچ گونه قانونی که مدافع زحمتکشان باشد وجود نداشت.”

و اما در هیمن زمان، یعنی در دوران مجلس چهاردهم، فراکسیون حزب توده ایران با هشت نفر تشکیل یافت: شعار عمده اعضای فراکسیون عبارت بود از: “ آزادی برای همه، نان برای همه، فرهنگ برای همه، بهداشت برای همه. “

در همین گیر و دار است که او پاسخ» چرا‌های «دیرینه خود را می‌یابد:» آزادی، نان، فرهنگ، بهداشت برای همه.” این سخنی است که از دهان توده‌ای‌ها در می‌آید، چه آن‌ها که در مجلسند و چه آن‌ها که در اعتراضات اجتماعی و می‌تینگ‌های چند ده هزارنفری حزب توده ایران، در آن سالهای سرنوشت ساز، شرکت می‌کنند. برای او دیگر جای تردید نیست و راه مشخص است. او به سازمان جوانان حزب توده ایران می‌پیوندد. مسئول حوزه حزبی او احسان طبری است و نخستین کتاب اجتماعی او» جنبش مزدک و مزدکیان «است که در سال۱۳۲۷ در ۲۲ سالگی نگاشته است.

ولی برای شناخت جامع‌تر پرویز شهریاری باید او را در بستر اجتماعی آن دوران نگریست. پدیدۀ چشمگیر در این دوران این است که گرچه دستگاه آموزش و پروش در کشور از دبستان تا دانشگاه و برنامه‌های درسی آن در دست دولت است ولی در این دوران یک انقلاب فرهنگی در ایران رخ می‌دهد که نه تنها با آموزش‌های رسمی خویشاوند نیست بلکه پیکر فرهنگی کشور را از بنیاد متحول می‌سازد. تنها شهریاری نیست که به این تشخیص می‌رسد و به حزب توده ایران می‌پیوندد. فرهنگ سازان بزرگ این دوران که پایه شعر نوین ایران را می‌نهند از سراینده» مرغ سحر «ملک الشعراء بهار گرفته تا گوینده» آی آدم‌ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید «نیما یوشیج، پدر شعر نوین ایران، سراینده» مریم «فریدون توللی، و سایه که گفت:» دیر است گالیا دیگر زمن فسانه دلدادگی مخواه «کسرائی و شاملو، اخوان ثالث، منوچهر شیبانی شاعر و نقاش (که نیما یوشیج او را جانشین خود می‌خواند)، و در عرصه تئا‌تر نوشین و لرتا، خیرخواه، جعفری، شباویز، کهنموئی….، و در عرصه طنز سیاسی محمد علی افراشته و نوح، نویسندگان و مترجمانی چون صادق هدایت و بزرگ علوی، شهید نورائی، مرتضی کیوان، به آذین، نجف دریابندری، شاهرخ مسکوب، محمد جعفر محجوب، احمد محمود، ابراهیم گلستان، امیر حسین آریان‌پور، پروین گنابادی، و آهنگ سازانی و موسیقی‌دان هائی چون پرویز محمود (پایه گذار ارکس‌تر سمفونیک ایران و سازنده سرود رسمی حزب توده ایران)، ثمین و اولین باغچه‌بان، حسین ناصحی و بعد‌ها محمد تقی مسعودیه، نقاشانی چون شیبانی و بعد‌ها الخاص و ده‌ها و صد‌ها فرهیختگان فرهنگ سازدوران، که آنچه برشمردم فقط نمونه ایست از هزاران هزار منادیان فرهنگ نوین و انقلابی ایران و طلایه داران مدرنیته راستین، که از مکتب حزب توده ایران برخاسته‌اند و بسیاری از آن‌ها از جمله پرویز شهریاری تا پایان عمر به راهی که در جوانی گزیدند وفادار ماندند.

آری او نیز چون بسیاری دیگر از روشنفکران شریف جامعه ما سخنگوی کسانی شد که در هیاهوی ستم بار جوامع زر و زور صدایشان بجائی نمی‌رسد، فراموش شدگانی که معمولا کسی به یادشان نیست. او برای نشر آگاهی اجتماعی در کنار فرهنگ سازانی قرار گرفت که فرهنگی دوران ساز، فرهنگی مردمی، فرهنگی توده‌ای را پی افکندند. این‌ها با سلاح کارای دانش و روشنگری به یاری توده‌های نا‌آگاه برخاستند. کلاسهای مبارزه با بیسوادی برپا کردند تا به کارگران خواندن و نوشتن بیاموزند و نخستین ابزار کسب آگاهی را در اختیار آن‌ها قرار دهند.

 در جائی از قول یکی از فلاسفه قرن نوزدهم آلمان خواندم که شرط اول برای انتخاب درست آزادی است. ولی آزادی به تنهائی برای انتخاب صحیح کافی نیست. او برای روشن ساختن مسئله مثالی می‌زند و می‌گوید: فرض کنیم یک قطعه الماس تراش خورده گرانقدر را با ۹۹شیشه بی‌قدر ولی خوش تراش و شبیه‌‌ همان الماس در برابر ما قرار دهند و بگویند در انتخاب آزاد هستید. امکان انتخاب غلط از سوی کسی که معیارهای شناخت الماس را نمی‌شناسد ۹۹ بار بیش از شانس انتخاب درست است. اما آن کس که الماس‌شناس است گمراه نمی‌شود و با اتکاء به شناخت و اطلاعات کار‌شناسانه خود‌‌ همان قطعه الماس را انتخاب خواهد کرد و نه آن شیشه‌های بی‌قدر را. بنا بر این آزادی همراه با آگاهی می‌تواند در گزینش درست از نادرست بما کمک کند. با توجه به این اصل سوسیالیست‌های قرن نوزدهم در اروپا بنا را بر این نهادند که مردم زحمتکش را به علوم اقتصاد، تاریخ و فلسفه مجهز سازند تا آن‌ها بتوانند منافع خود را بشناسند و فریب صاحبان زر و زور را نخورند. و این‌‌ همان راهی بود که این فرهنگسازان نوین ایران با بکار بستن رهنمودهای حزبی گام در راه اجرای آن نهاده بودند: گسترش آگاهی برای دفاع از آزادی.

جوانان و بسیاری از می‌انسالان امروز تصور روشنی از آن زمان و فرهنگ مسلط بر آن ندارند. اگر نگاهی دوباره به برخی از داستانهای صادق هدایت چون علویه خانم، طلب آمرزش، حاجی آقا و توپ مروارید بیفکنیم از فضای عمومی آن دوران تصویری نسبی بدست خواهیم آورد و هنگامی به ارزش کار و پیکار این نوآوران پی خواهیم برد که بدانیم در کجا قامت برافراشتند، با چه دشواریهائی در افتادند و در کدام جامعه، بقول مولوی، صلا در دادند که» نو فروشانیم و این بازار ماست «. آن فرهنگی که آن‌ها در آن روزگار پی افکندند، و فرهنگ توده‌ای نام گرفت، فرهنگی است که هنوز هم برغم خشونت خونین عصر ستمشاهی و سپس ارتجاع مذهبی، با قدرت و صلابت در جامعه ایران مواج است. نه به شکل تشکیلاتی اما در اندیشه مردم، در شیوه تحلیل، نگرش و بینش آن‌ها به رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران و جهان.

یکی ار برجسته‌ترین و پیگیر‌ترین روشنفکرانی که با گسترش دانش به جنگ بی‌دانشی و خرافات ناشی از آن، در هر شکل و در زیر هر نقاب، رفت، پرویز شهریاری بود. او برای پیکار با بی‌دانشی و دریدن دامهای فریبی که واپسگرایان می‌گستردند و می‌گسترند با هفت کفش آهنین شکیبائی و عصای توان بخش امید گام در راه هفت خان بلا نهاد.

او به آموزش و گسترش مادر علوم یعنی ریاضی روی آورد» که در پر ورش نگرش علمی و منطقی و برهانی برا شناختن مسائل پیچیده زندگی اجتماعی و جهان نگری تا ثیری اساسی دارد.”

“ریاضی به زبان ساده یکی از ابتکارهای بی‌مانند این استاد بلند پایه، انقلاب بزرگی در کاربرد روشی بود، که به ریاضی گریزی و ریاضی هراسی در محیط‌های آموزشی پایان داد و این رشتهِ پی بنایی علمی را در میان نسل جوان توده گیر کرد. شهریاری با درک عمیق این وظیفه برجسته علمی در تحول و پیشرفت فکری جامعه از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۲به نگارش و ترجمه کتاب‌های ارزشمندی در رشته ریاضی برای دانش آموزان و دانشجویان و علاقمندان ایرانی آن پرداخت. او با برداشتن این گام بزرگ به درستی در یافته بود که ریاضیات در پرورش نگرش علمی و منطقی و برهانی به مسئله پیچیده زندگی اجتماعی و جهان نگری تأثیری اساسی دارد.

کتاب‌ها و نوشته‌های ریاضی شهریاری در سطح‌های گوناگون چنان گسترده و شمارمند است که طبقه بندی کردن آن‌ها کار آسانی نیست. به گفته او در یک مصاحبه مجموع کتاب و مقاله‌های (نوشته و ترجمه) ۴۰۰ جلد کتاب و هزار مقاله است.

مجله «سخن علمی» به سردبیری پرویز شهریاری که از ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۹ انتشار یافت، در نشر تازه‌ترین دیدگاه‌های علمی و اجتماعی و فلسفی با استقبال فراوان خوانندگان از طیف‌های مختلف اجتماعی روبرو شد. این نشریه تازه‌ترین دستاوردهای فیزیک، ریاضی، کیهان‌شناسی و اندیشه‌های فلسفی را در مقاله‌های کوتاه و روشنگر در اختیار خوانندگان خود قرار می‌داد. مقوله‌هایی چون ماده، ضد ماده، انرژی و مسئله‌های آن، دنیای پیچیده اتم و عنصر‌های نوین تشکیل دهنده آن به دقت مورد نقد و موشکافی قرارمی گرفت. خوانندگان از راه این نشریه با بسیاری از چهره‌های نام دار گذشته و معاصر علمی و فلسفی ایران آشنا می‌شدند. سرانجام رژیم آزادی کش ستمشاهی انتشار این مجله را تهدید کننده تشخیص داد و از ادامه کار شهریاری به عنوان سردبیر این مجله وزین علمی جلوگیری کرد و آن را به تعطیلی کشاند.

ماهنامه وزین چیستا که از سال ۱۳۶۷ به سردبیری پرویز شهریاری تا پایان حیات وی به نشر خود ادامه داد، سهم نمایانی در ایران‌شناسی، بررسی دوره‌های گوناگون تاریخ ایران، آشنایی با آداب و رسم‌های ایرانیان، استوره‌شناسی ایران زمین، نقد و بررسی تأ‌تر و سینمای ایران و جهان، کنکاش در جنبش‌های اجتماعی مردم ایران، بحث‌های ادبی و هنری و غیره داشته است. در این ماهنامه دیدگاه‌های پرویز شهریاری در سر مقاله در زمینه مسئله‌های گوناگون جای شاخصی دارد که در پایان این یادنامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

پس از انقلاب، «آشتی با ریاضیات» که در یک دوره ده ساله انتشار یافت، رهیافت جدید برای نشر تئوری‌های ریاضیات نوین بود. وزارت ارشاد اسلامی برای سنگ اندازی در کار این نشریه از جمله به بهانه اینکه ما در زمان جنگ با کسی سر آشتی نداریم!؟ تکلیف کرد به جای عنوان «آشتی با ریاضیات» عنوان «آشنایی با ریاضیات» به کار برده شود. انتشار ۱۴ جلد کتاب «حل المسایل» در زمانی کوتاه به کتاب بالینی دانش آموزان و دانشجویان و ریاضی دوستان تبدیل شد. به موازات آن چاپ و نشر «کتاب‌های سیمرغ» جُنگی از کتاب‌های جیبی در رشته‌های گوناگون علمی و پژوهشی است که به بهای ارزان در اختیار علاقمندان قرار گرفت.

پرویز شهریاری چه بعنوان همکار وبیشتر به عنوان سردبیردر انتشار نشریه‌هایی مانند َهومن، برهان، دنیای دانش آموز و نشریه‌های جانبی دانشگاه آزاد و نشریه آشنایی با دانش، نقش فعال داشته است. علاوه بر این در سال ۱۳۷۹ به موازات عهده دار بودن سردبیری نشریه وزین اجتماعی، سیاسی و فرهنگی چیستا، سردبیری نشریه «دانش و مردم» را بر عهده گرفت.

پرویز شهریاری به خاطر کامل کردن تلاش‌های علمی و فرهنگی خود برای بالا بردن سطح معلومات دانش آموزان و آماده کردن آنان برای ورود به دانشگاه اقدام به بنیان نهادن «گروه فرهنگی خوارزمی» کرد. فعالیت او در این گروه دیری نپایید. زیرا او معتقد بود که باید به اعتبار سود‌های به دست آمده از کار دبیران و استادان همکار در کار درس دادن، به آن‌ها حقوق عادلانه داد. چون گردانندگان گروه به خاطر سودورزی با این پیشنهاد مخالف بودند از این گروه جدا شد و گروه دیگری به نام «گروه فرهنگی مرجان» را بنیان نهاد. (مرجان نام دخترنو جوان او بود که در سانحه اتومبیل جان‌اش را از دست داد). او هم چنین به تأسیس دبیرستان‌های خوارزمی، مرجان و مدرسه عالی اراک همت گماشت تا فرزندان ایران از امکان‌های بهتر برای دانش آموختن برخوردار شوند.

پرویز شهریاری به مناسبت خدمت‌های گرانقدرش در آموزش ریاضیات، تألیف و ترجمه کتاب‌های پر شمار علمی و ریاضی در سال ۱۳۴۵ به دریافت نشان درجه یک علمی نایل آمد و در سال ۱۳۸۴ به عنوان «چهره ماندگار» ایران شناخته شد.

پرویز شهریاری جوان فعالیت سیاسی‌اش را با عضویت در سازمان جوانان حزب توده ایران آغاز کرد و به خاطر این فعالیت‌ها، چندین بار به زندان افتاد. او پس از کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ مدت کوتاهی به عنوان مسئول کمیته ایالتی مازندران در این استان فعالیت داشت و سپس با لو رفتن کمیته ایالتی تهران که او عضو آن بود، دستگیر شد. پس از آزادی از زندان کماکان به کار علمی و فرهنگی و تدریس ریاضی در مؤسسه‌های آموزشی پرداخت.

در آستانه انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷در همکاری با م. ا. به آذین و جمعی دیگر در بنیانگذاری «اتحاد دموکراتیک مردم ایران» که بیان نامه آن به طور علنی در مهر ماه ۱۳۵۷ انتشار یافت، شرکت داشت. او عضو هیأت اجرایی این سازمان و عضو هیأت تحریریه نشریه نیمه علنی «اتحاد دموکراتیک مردم ایران» ارگان این سازمان بود. او علاوه بر نوشتن مقاله، تنظیم ستون طنز این نشریه با عنوان «کی به کیه» را بر عهده داشت. پرویز شهریاری پس از انقلاب بهمن در هیئت اجرایی «شورای نویسندگان و هنرمندان ایران» و هیئت اجرایی «جمعیت ایرانی هواداران صلح» عضویت داشت. پس از یورش به حزب توده ایران در ۱۷ بهمن دستگیر شد و مدتی را در زندان جمهوری اسلامی ماند.”

منبع: آینده ما