هراس از تکرار سرنوشت هدی صابر

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» مصاحبه روز با خانواده محمدعلی ولایتی

خانواده محمدرضا ولایتی در مصاحبه با “روز” اعلام کردند که این زندانی سیاسی حاضر به شکستن اعتصاب غذایش نیست و تا زمانی که به درخواست هایش پاسخ مثبت داده نشود به اعتصاب غذا ادامه خواهد داد. آقای ولایتی خواستار اجرای قانون اساسی و معترض به جایگزینی “منویات رهبری” به جای قانون است.

منصوره پورصالح، همسر آقای ولایتی  به روز گفت که علیرغم گذشت 40 روز از اعتصاب غذای همسرش تاکنون هیچ یک از درخواست های او از سوی مسئولان مورد توجه قرار نگرفته است.

محمدرضا ولایتی، کارمند بازنشسته و معاون بازرسی وزارت کشور، بنیانگذار دانشکده وزارت اطاعات و بخشدار فیروزکوه بوده و اکنون به اجتماع و تبانی و همچنین تبلیغ علیه نظام متهم و به دوسال زندان محکوم شده است.

آقای ولایتی معاونت امور استانهای ستاد مردمی مهندس میر حسین موسوی را در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بر عهده داشته و از بازداشت شدگان پس از این انتخابات بحث برانگیز بوده است.

او در نامه ای اعلام کرده: “در اعتراض به تعطیلی قانون اساسی جمهوری اسلامی و جایگزینی منویات و خواسته های رهبری و در همین راستا تعطیل شدن قوانین جاری کشور و سپردن امور مملکت به سلیقه های شخصی و میل مبارک بازجویان و قضات امنیتی، که نتیجه آن صدور احکام غیر واقعی، ظالمانه و میلی برای بسیاری از زندانیان سیاسی عزیز و بزرگوار ازجمله دو سال زندان برای اینجانب بوده است از امروز چهار شنبه 24  اسفند ماه سال 90 اعتصاب غذای تر خواهم نمود و درخواست اعاده دادرسی و ملاقات با دادستان کل کشور را دارم”.

همسرش به “روز” می گوید که هرگز او و خانواده اش تصور هم نمیکردند که “با همه خدماتی که آقای ولایتی به نظام کرده روزی زندانی شود و کار را به جایی برسانند که دست از جان شسته و در اعتراض به عدم اجرای قانون اساسی در کشور دست به اعتصاب غذا بزند”.

 

خانم پورصالح چه خبر ازهمسرتان؟ گویا به بیمارستان منتقل شده بودند؟

الان که همچنان در اعتصاب غذا است دیگر 40 روز شده یعنی از 24 اسفند در اعتصاب است و تنها آب و نمک میخورد. خودش می گوید حال عمومی اش خوب است اما گزارش هایی که از زندان می آید چیز دیگری می گوید. تا به حال چندین بار خون دماغ شده و به درمانگاه زندان رفته. دو روز قبل هم  او را  برده بودند بیمارستان اما باز به زندان بازگردانده اند. از کمرش هم گویا ام آر آی گرفته اند و هنوز مشخص نیست نتیجه چیست.

 

 همسرتان چه خواسته هایی دارد که اعتصاب غذا کرده؟

همسرم رسما در نامه اش اعلام کرده که در اعتراض به تعطیل شدن قانون اساسی اعتصاب کرده. درخواست اعاده دادرسی و دیدار با دادستان کل کشور را هم دارد.

 

 پاسخ مسئولان به درخواست های همسرتان چه بوده؟

 هیچ پاسخی نگرفته. فقط در زندان به او گفته بودند اعتصابش را بشکند که کارها و درخواست هایش پی گیری شود؛او هم قبول نکرده  و گفته  اول به درخواست هایم عمل کنید بعد اعتصابم را می شکنم.

 

ممکن است درباره اتهامات انتسابی به همسرتان توضیح دهید؟ بر چه اساسی حکم محکومیت و زندان همسرتان صادر شده؟

همسرم چند روز قبل از 22 بهمن 89 بازداشت شد و در بند 240 بود بعد با کفالت او را آزاد و در دادگاه به دو سال حبس محکوم  کردند. اجتماع  و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و همچنین فعالیت تبلیغی علیه نظام اتهاماتی هست که به همسرم نسبت دادند. در حالیکه او هیچ کار خلاف قانونی مرتکب نشده بود؛ این اتهامات هم پایه نداشت هیچ مستندی هم نداشتند. در دادگاه، قاضی از او پرسید که تو در راهپیمایی ها شرکت داشتی. همسر من هم که اصلا دروغ نمی گوید گفت بله شرکت داشتم و همین شد مبنای اتهامات او. یعنی اگر نمی گفت و یا می گفت شرکت نداشتم دیگر هیچ چیزی نداشتند؛ حضورش در همین راهپیمایی ها یعنی در روزهای 25 خرداد 88 و سیزده آبان و روز قدس که در پرونده هست هم به هیچ عنوان خلاف قانون نبود و حق قانونی اش بود. بعد هم گفتند که گفته ای در انتخابات تقلب شده و از مردم هم دعوت به راهپیمایی کردی. در حالیکه همسرم گفته بود مردم خودشان آگاهند و هیچ نیازی نبود از آنها بخواهیم بیایند، خودشان آمده بودند. گفته بود که خدا را شکر میکنم که اگر ما چیزی نمی گیم حداقل رسانه های بیگانه می گویند. همین حرفش را مبنای اتهام دیگر او قرار دادند.

 

خانم پورصالح، همسر شما سالها در وزارت کشور، دانشکده وزارت اطلاعات و بخشداری و… بوده تصور این روزها را داشتید؟ فکر میکردید چنین برخوردهایی با وی شود؟

نه به هیچ عنوان. خدا شاهد است هرگز انتظار چنین روزهایی را نداشتیم؛ فکر نمیکردیم باکسانی که عمر و زندگی شان رابرای نام و انقلاب گذاشته اند چنین بکنند. همسرمن حتی وقتی را که باید برای ما می گذاشت برای انقلاب و مردم صرف میکرد بااینکه بازنشسته هم شده بود اما باز هم مدام به روستاها می رفت و سالن های ورزشی، جاده، درمانگاه و… برای روستاها را پی گیری میکرد. واقعا خیلی تلخ است که اکنون چنین اتهاماتی آنهم بر مبنای هیچ به او بزنند. خود همسرم هم هیچ وقت تصور این روزها را نداشت که برای یک اعتراض چنین رفتاری بکنند. حتی وقتی دادگاه بدوی حکم را صادر کرد همسرم دیگر نمیخواست اعتراض هم بکند اما با اصرار من و دوستان اعتراض کرد که خب فایده ای هم نداشت همان حکم دادگاه بدوی تایید شد.

 

و شما گفته بودید که از همسرتان نمی خواهید اعتصابش را بشکند. میدانم که نگران سلامتی او هستید اما میخواهم در این زمینه بپرسم.

واقعیت این است که فکر میکردم جان یک انسان برای مسئولان مهم است و حتما به وضعیت او و درخواست هایش رسیدگی میکنند. اما اکنون از ادامه این اعتصاب غذا می ترسم. همسرم وضعیت جسمی مساعدی ندارد. بارهاخونریزی بینی کرده، لثه هایش تحلیل رفته، بیش از 14 کیلو کم کرده و به شدت ضعف دارد. هرچند روحیه اش خیلی عالی است و به ما هم فقط می گوید  حالش خوب است اما در خبرها میخوانم و از زندان خبرها می آید که ضعف شدید باعث شده بیمارستان ببرند و… خودش که مدام می گوید نگران نباشید اما مگر می شود نگران نبود؟ نمیدانم چه کاری از دست ما ساخته است نشسته ایم و برایش دعا میکنیم که دیگر دست از اعتصاب بردارد؛ ما میخواهیم او سالم باشد. قضیه مرحوم هدی صابر مدام جلوی چشمان مان است و نمیخواهیم تکرار شود. مدام احساس میکنم خبر بدی در راه است و دلم خیلی شور میزند. به خودش هم گفته ام که شما در خانواده تان سابقه سکته قلبی دارید و…  اما خودش قبول نمیکند و میگوید تا به درخواست هایش رسیدگی نکنند دست از اعتصاب برنمیدارد. روحیه اش هم خیلی خوب است یعنی از روحیه من خیلی بهتر است من که واقعا داغون شده ام و نمیدانم چه باید بکنم.

 

فکر میکنید حاضر خواهند بود به اعتراض همسرتان در قبال تعطیلی قانون اساسی و.. توجه و به این مساله رسیدگی کنند؟

معلوم هست که فکر نمیکنم ترتیب اثری بدهند با این چیزهایی که در این مدت دیده ایم. گویا درخواست اجرای قانونی اساسی کشورمان، درخواست خیلی بزرگی است در کشور ما. فقط امیدوارم دادستان به دیدار همسرم برود و از نزدیک صحبت های همسرم را بشنود و با تقاضای اعاده دادرسی هم موافقت شود. ما هم پی گیری میکنیم ترتیب اثر هم ندهند پی گیری میکنیم که بعد نگویند شما تقاضا ندادید و…

 

و اگر صحبت خاصی دارید…

دیگر نمیدانم چه باید بکنم خدا خودش کمک مان کند که بتوانیم این روزها را تحمل کنیم و از این دوره روسفید بیرون بیاییم. خدا کمک کند شرمنده همسرم و سایر زندانیان سیاسی نشویم و باعث سرافکندگی آنها نشویم و بتوانیم این مسائل را تحمل کنیم. در دعاهایم باور کنید زبانم نمی چرخد فقط همسرم را دعا کنم و امیدوارم همه زندانیان سیاسی آزاد شوند و دل خانواده ها شاد شود و ما هم چنین روزهایی را با چشمان خودمان ببینیم. شما هم دعا کنید هم برای همسر من و هم برای همه زندانیان سیاسی.