تاریخ سیاسی ایران را که ورق بزنیم، ردی از زنان را به سختی بتوان یافت؛ شاید از برای همین باشد که مسعود بهنود “سه زن” را نوشت تا آیندگان باور کنند که از تاریخ این سرزمین زنان نیز سهمی میبرند.
برای بهنودهای آینده اما کار بسی آسانتر است چه، اگر سه زن آمیختهای از داستان و راستان است، در ایران امروز زنی داریم با رخی تمام قد در برابر استبداد که درس ایستادگی را به مردان میدهد و البته نامی هم بر پیشانی دارد که با افسانههای ما درآمیخته؛ “شیرین”.
او حتا پیش از بردن ارزشمندترین جایزهی جهانی نیز در آن بالاها ایستاده بود اما نوبل صلح 2003، “شیرین عبادی” را وارد تاریخ ایران کرد. پس از نوبل البته بسیاری گمان داشتند که شیرین عبادی، “آنگ سان سو کی ایران” شود اما او راهی دیگر را برگزید و راهبری سیاست را به پاسداری از حقوق بشر فروخت. در این پنج سال “کانون مدافعان حقوق بشر” که عبادی آن را بنیان نهاد، بار سنگین پاسداری از حقوق بشر و شهروندی و آموزش آن را بر دوش کشید، آن هم در کشوری که به نقض حقوق بشر شهره است و حاکمیت به شکل بنیادین حقی برای بشر به رسمیت نمیشناسد، جز عبادت خدا!
”شیرین ایران” گرچه به راه “آنگ سان برمه” نرفت اما گویی تاریخ درس میآموزد؛ “توتالیتاریسم یکی است” و در روسیه، کوبا، کرهی شمالی، زیمباوه، سودان، برمه و ایران تنها “تغییر شکل” میدهد، نه چیزی بیشتر. به این ترتیب برندگان جایزهی صلح نوبل در برمه و ایران با کمی ارفاق سرنوشتی مشابه دارند؛ حکومت نظامی برمه، برندهی نوبل را در زندان خانگی پذیرایی میکند و این روزها به نظر میآید که حاکمیت توتالیتر ایران نیز دیگر تاب تماشای درخشش برندهی نوبل صلح را از دست داده.
دلیل چیست؟ به روشنی خورشید است؛ عبور از خط قرمز!
شیرین عبادی از این خط گذشت، لگدمالش هم کرد و آن سو ایستاد و دیگر پاسداران حقوق بشر را فراخواند تا از این مرز غیرقانونی بگذرند. آن روزها که تمامی بلندگوهای دستگاه از خشم کف به دهانشان خشکیده و نهیب نفرت میزدند، چندان بیسبب نبود؛ یک زن کاری را به انجام رساند که در سی سال گذشته کمتر مردی جسارت آن را داشت، او به انتخاب خود درخواست وکالت متهمان “بهایی” را جدای از توجه به آیین تکفیر شدهی آنها پذیرفت.
روشن است که در سیستمهای توتالیتر، “ایستادن بر اصول” هزینه دارد و آنکه این هزینه را میپردازد، ایمان به رستگاری راه خود را اثبات میکند. بانوی نخست برمه سالهاست که بر بنیان مبارزه با خودکامگی ایستاده و تاوانش ر ا میدهد و بانوی نخست ایران نیز با پاگذاشتن بر مرزها و خطهای قرمز بر مهمترین اصل حقوق بشر اتکا کرده که بیهزینه نیست.
شیرین عبادی البته به قدری هوشمند هست که هزینهی جسارت را پیشبینی کند و آن روز که وکالت بهاییان را پذیرفت، میدانست چنین روزها و فشارهایی در پیش رو دارد اما چون “حقوق بشر برای همه” را باور داشت، نهراسید و داستان “یک زن” از همین جا میآغازد.