مدتی است بحث پیرامون دو مفهوم قومیت و ملیت باعث ایجاد برخی از سوء تفاهمها شده است که نتیجه این کشمکشها به نفع قومگرایان و ملت گرایانِ آزادیخواه نیست.
سخن گفتن تئوریک در مورد قومیت و ملیت مجال فراوان میخواهد. اما باید توجه کرد که در پارادایم دولت – ملت مدرن، ملتسازی به سبک فرانسه و مدل ترکیه که ایران نوین از آن الهام گرفته است، به دموکراسی منجر نشده بلکه براستبداد و ظلم افزوده است. ایران قدرتمند دارای اقوام کثیر، امپراطوری غیر متمرکز بوده است. تمرکز ساختاری در دوره ناصرالدینشاه به واسطه اصلاحات جوانمرگ شدهی امیرکبیر در ایران حاکم شد و با مدل حکومت پهلوی اول که مرکز محور و دولت محور و زبان فارسی محور بود، اوج گرفت و این مدل ساختاری بعد از انقلاب هم اصلاح نشد.
در حالیکه مدل دولت- ملت مدرن به سبک آلمان و ایتالیا و انگلستان هم داریم. که ساختار دولت – ملت این کشورها غیر متمرکز، تنوع زبانی و مدلهای تقسیم قدرت متفاوت بر آنها حاکم است و در عین حال، این حکومتها دارای وحدت ملی هستند. همچنین تجربه پاکستان و هندوستان، که در این دو حکومت غیر متمرکز با مدلهای فدرال، خود مختاری را شاهد هستیم. در پارادایم دولت – ملتِ مدرن 1- اصل بر حکومت ملی است نه حکومت متمرکز، 2- اصل بر زبان رسمی است نه یک زبان واحد. 3- اصل بر مدیریت هماهنگ کشور است نه مدیریت مرکز نشین. 4- اصل بر اعمال حاکمیت ملی همه مردم است، نه مدل پارلمانی کلاسیک که یکی از وسیلههایی است برای اعمال حاکمیت ملی.
اما ایران سرزمین شکل گرفته از اقوام ایرانی است. امپراطوری ایرانی قبل و بعد از اسلام چنین ساختاری داشته است. فرهنگ اقوام ایرانی، فرهنگ ایرانی را فربه کرده است. زبان فارسی زبان هویتی ایرانی است. اما همین زبان از زبانهای دیگر یاری جسته است. فرهنگ ایرانی، فرهنگ یک قوم نیست، بلکه ترکیب و پیوندی پیچیده از فرهنگ همه اقوام ایرانی است.
باید توجه کرد که حکومت متمرکز، زبان واحد و یکسان سازی فرهنگی برای جامعه ما دموکراسی و عدالت به بار نیاورده است. همچنین مدل پارلمانی در جامعه ما به تنهایی به تحقق حاکمیت ملی یاری نرسانده است. انجمنهای ایالتی و ولایتی را حکومت پهلوی عقیم گذاشت و در این دوران نیز مدل شورا - پارلمانِ قدرتمند آیتالله طالقانی، در عمل به اجرا در نیامد.
تجربه کشمکشهای مرکز محورانه و همچنین تجزیه طلبانه که نابود کنندهی توان ملی ایران است، به ما میگوید که باید ایران را با توجه به اقوام ایرانی شناخت و تعریف کرد. همانگونه که زنان و اصناف ایرانی را باید به حساب آورد در غیر اینصورت نه دموکراسی و نه عدالت خواهیم داشت.
بهنظر میرسد که مشکل دموکراسی ایرانی با توجه به حقوق اصناف، زنان و اقوام ایرانی ممکن میشود و دموکراسیِ ملیِ غیر متمرکز نیاز جامعه ماست. ادعای حقوق برابر و حق برابر شهروندی برای ایرانیان ظرف مناسب خود را میخواهد و این ظرف نمیتواند تنها دموکراسی پارلمانی باشد. پارلمان ملی سمبل حاکمیت ملی است اما باید مدلهای درگیری را مورد بررسی قرار داد تا برای همه اقوام ایرانی، حق برابر شهروندی منظور شود. همچنین ضروریست که عناصر ملی، تابوی واژگان فدرال، خود مختاری، خودگرائی، انجمن ایالتی و ولایتی و شوراهای قدرتمند محلی را بشکنند چرا که ما فقط یک مدل فدرال نداریم. نظام فدرال آمریکا با هندوستان، آلمان با پاکستان و بسیاری با یکدیگر متفاوت هستند. همچنین در مورد خود مختاری، انواع مدل وجود دارد.
در چارچوب ایران و همبستگی ملی فراگیر، میتوان تفاوتها را ارج نهاد ولی تقابل ملیت و قومیت، تقابل شومی است. این تقابل به معنی جنگ و جدال است. ملیت زمانی به سرکوب اقوام بر میخیزد که آنها یا ادعای یکسان سازی داشته باشند. یا اینکه به دنبال برتری یک قوم بر اقوام دیگر باشند. هر دو طرف این رفتارها را نیروهای ملی صادق باور ندارند. از همین روی است که باید مفهومی اقتصادی – فرهنگی – سیاسی را به جای مفهوم نژادی یا قومی در ملت مدرن گنجاند و از تقابل قومیت و ملیت جلوگیری کرد زیرا اقوام ایرانی سازنده کشور ایران هستند. این حقیقت را باید به رسمیت شناخت و مطابق آن مدل مدیریتیِ ملی و فراگیر تعبیه کرد.
نکته راهبردی؛ اما نکته راهبردی این است که میباید میان اقوام ایرانی گفتوگو از سر گرفته شود. پیش شرط گفتگو، همبستگی ملی در عین تفاوت و تمایز در قالب اقوام ایرانی است و باور به حق شهروندیِ برابر و اصل اعتماد سازی. آن زمان میتواند بر سر مدل مناسب، بیشتر گفتوگو کرد. از طرف دیگر میتوان جمهوریهای خود مختار داشت، اما بدون آزادی و عدالت واقعی و مانند جمهوریهای شورویِ قبل از فروپاشی. میتوان مدل غیر متمرکز داشت که در آن عدالتِ برابرِ شهروندی رعایت شود. گفتوگو با پذیرش رعایت همبستگی ملی، برابری حق شهروندی و ایجاد شرایط برای رشد همه شهروندان، اصلی ضروری است. در راستای این اصل میتوان به مدل مطلوب برای دموکراسی ایرانی رسید.
اگر بهدنبال عدالت و حل انسانی مسأله اقوام ایرانی هستیم باید از گفتوگو با یکدیگر هراس نداشته باشیم و توان تعامل با یکدیگر را داشته باشیم و دغدغههای یکدیگر را جدی بگیریم. حتی اگر این دغدغهها را نادرست میدانیم، فقط با گفتوگو میتوانیم آن را حل کنیم. دموکراسی ملی غیر متمرکز ایرانی در انتظار تعامل، ارایه مدل مناسب همه اقوام ایرانی زیر لوای همبستگی ملی است.