امنیت ملی بدون‏‎ ‎امنیت ملت بی معناست‏

نویسنده
نادر ایرانی

» حمید احراری درگفت وگو با روز:‏

با حمید احراری، از فعالان ملی ـ مذهبی در مورد انتخابات و موضع اقوام مختلف ایرانی در قبال آن مصاحبه کرده ایم. او ‏دراین گفت وگو، دو عامل فضای رقابتی و نوع تبلیغات کاندیداها را در میزان مشارکت اقوام ایرانی تعیین‌کننده می داند. وی ‏همچنین تاکید می کند “اینکه پیچ تلویزیون را بازمی‌کنید و می‌بینید که آمار می‌سازند و کلنگ می‌زنند، رأی واقعی مردم را ‏تغییر نمی‌دهد.“‏

این گفت وگو درپی می آید.‏


‎ ‎حضور قومیت‌ها در عرصه‌ سیاسی ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟‎ ‎

اقوام ایرانی، به لحاظ تاریخی، در شرایط تعیین‌کننده‌ای قرار دارند. از یک سو به دلیل حکومت تمرکزگرا و ساختار ‏بوروکراتیک حاکم، تمایل به مرکزگریزی در بین آنها در حال رشد است. به همین دلیل، سطح مخالفت با حکومت مرکزی در ‏بین اقوام ایرانی نظیر کردها، بلوچ‌ها، عرب‌ها، ترکمن‌ها و اخیراً آذری‌ها در حال گسترش است.از سوی دیگر تجربه نشان داده ‏که ساختار دولت در حکومت محافظه‌کاران، به سوی تشدید تضادها و ناامنی میل می‌کند و شدت مرکزگریزی و تمایل به جدایی ‏از مرکز را تشدید می‌کند. این تمایل محدود به ایران نیست. سرخپوست‌های مکزیک، مردم دارفور، کردهای عراق و ترکیه هم ‏نمونه‌هایی از این نوع مرکزگریزی را به نمایش گذاشته‌اند.‏


‎ ‎واکنش اقوام ایرانی تا کنون چه بوده است؟‎ ‎

‏ اقوام ایرانی، تا کنون دو نوع کنش سیاسی عمده داشته‌اند. یک گرایش که مظهر آن دوران مشروطه است. در آن دوران، اقوام ‏ایرانی اهداف خود را در چارچوب آرمان دمکراسی‌خواهی و حکومت قانون و عدالت برای همه‌ مردم ایران طرح کردند. از ‏نکات نغز جنبش مشروطه این است که آذری‌ها، کردها و گیلک‌ها سردمدار احیای فرهنگ و هنر مردم ایران و گسترش زبان ‏فارسی شدند و حتی در برخی مواقع راه افراط پیمودند و با میراث اقلیت‌های قومی و مذهبی به مخالفت پرداختند. آنها ‏می‌خواستند هویت مشترک ملی را از تنوع خالی کنند. تقی‌زاده آذربایجانی چنین آرمانی را صمیمانه پیگیری می‌کرد. گرایش ‏دوم در دهه‌ 20 ظاهر شد که در نقطه‌ مقابل، خواهان خودمختاری و جدایی از مرکز بود. ‏


‎ ‎وضعیت ما به دوران مشروطه شبیه است یا دهه‌ بیست؟ آیا خطر تجزیه و فروپاشی ملی جدی است؟‏‎ ‎

در شرایط کنونی، هر دو گرایش وجود دارند؛ اماطرفداران دمکراسی‌خواهی وحدت‌گرا اکثریت دارند. در عین حال باید گفت به ‏دلیل ساختار حاکمیت و بحران دولت در ایران، گرایش دیگر هم در حال رشد و هویت‌سازی است. اصولاً پدیده‌ قومیت و ‏نزاع‌های قومی، ریشه در عدم پاسخگویی دولت مرکزی و ناکارآمدی آن در رفع معضلات منطقه‌ای دارد. پدیده‌ قومیت در ‏ایران، به نحوی دیگر با مقوله‌ مذهب پیوند یافته است. اقلیت‌های مذهبی نیز به دلیل محدودیت‌ها و محرومیت‌های مضاعف، در ‏حال هویت‌سازی هستند. اگر دولت مرکزی، خود را نماینده‌ مذهب شیعه معرفی می‌کند و در برخی منابر نسبت به خلفای ‏راشدین سخنانی تند و ناروا گفته و سایت‌های اقلیت‌های دینی و مذهبی فیلتر می‌شود، و اگر مسجدی خراب می‌شود، به طور ‏طبیعی گرایش هویت‌سازی مذهبی تشدید می‌شود. توجه داشته باشیم که قومیت در بسیاری مواقع با مذهب تعریف می‌شود، این ‏پدیده در آمریکای جنوبی و مرکزی نیز سابقه دارد.‏


‎ ‎به نظر شما دراین شرایط چه راهبردی اثرگذارخواهد بود؟‎ ‎

در مقاطعی تاریخی مانند دوم خرداد که جنبش دمکراسی‌خواهی و جنبش برابری‌خواهی منطقه‌ای با یکدیگر پیوند می‌خورند، ‏اثرات عمیق همبستگی ملی را در پیشبرد جنبش‌های ترقی‌خواه اجتماعی شاهد هستیم. به همین دلیل به اعتقاد من، هر گونه ‏تفکیک بین “استراتژی عدم تمرکز” و “استراتژی گذار دمکراتیک” نتیجه‌بخش نخواهد بود. بنا بر این گرایش‌های شووینیستی ‏قومی نمی‌تواند در درازمدت جای پایی در منطقه باز کند، اما دمکراسی غیرمتمرکز بی‌تردید پارادایم آینده‌ سیاسی اقوام ایرانی ‏خواهد بود. سال ها قبل نام ملی بودن، جرمی در حد ارتداد بود؛ اما امروز محافظه‌کاران هم حرف‌های ملیون را تکرار می‌کنند ‏و اگر مصدق متولی و هم‌حزبی نداشت، به نظرم او را هم تقدیس می‌کردند. یک زمانی رفته بودند تخت جمشید و پاسارگاد را به ‏عنوان میراث کفر و بت‌پرستی و شاه‌پرستی با خاک یکسان کنند. اما الان افزایش رطوبت در فضای پاسارگاد چنان بلوایی به پا ‏می‌کند که وزیر و وکیل را به پاسخگویی وامی دارد. احمدی‌نژاد به یکی از استان ها رفته بود، لباس چوپان های لر را پوشیده ‏بود و به زبان لری سلام و احوالپرسی می‌کرد، چرا؟ زیرا، مرکزنشین بودن دیگر در سپهر اقوام ایرانی نه تنها حسن نیست که ‏عیب هم تلقی می‌شود. بنا بر این تردید نکنید که روزی رادیو را باز می‌کنید و یکی به زبان ترکمنی می‌خواند: “اوخه گرگ خط ‏گرگ”، پیچ رادیو را می‌چرخانید و خواننده‌ای محلی برایتان شعر گیلکی “دیشو بوشوم کنوس کله” می‌خواند و اگر بار دیگر ‏پیچ را بگردانید می‌شنوید: “خورشید خانوم افتو کن”…. زمانی شعر ای ایران بنان چنین سرنوشتی را پیدا کرد. این معنای ‏حقیقی “گفتمان غالب” است.‏


‎ ‎در مقاطعی، این هویت قومی یا ملی بازنموده می‌شود، انتخابات نیز چنین است. انتخابات و به طور مشخص ‏انتخابات ریاست جمهوری در رفتار اقوام ایرانی چگونه بازتاب می‌یابد؟‎ ‎

انتخابات آزاد و رقابتی، فرصتی ایجاد می‌کند که اقوام ایرانی، هویت خود را در چارچوب هویت ملی، بازیابی و بازتعریف کنند ‏و غنا بخشند؛ اما متقابلاً، فقدان شرایط دمکراتیک، روند تجزیه‌ هویت و تجزیه‌ ملی را تشدید می‌کند. پدیده‌ ای مانند پژاک در ‏کردستان، به هیچ وجه در دولت آقای خاتمی رشد نکرد. اما امروزه شاهد رشد چنین تمایلاتی در بین جوانان کرد هستیم. ‏پاتولوژی بحران قومی، بدون در نظر گرفتن نقش دولت‌ها ممکن نیست. هر گونه سرکوب، منجر به روند جدایی اقوام و ‏زخم‌های عمیق و ماندگار بر پیکره‌ ملی می‌شود و متقابلاً به هر میزان، شرایط دمکراتیک و آزادتر باشد، به همان اندازه، ‏همبستگی ملی افرایش می‌یابد. از این رو به نظر می‌رسد قومیت‌ها، همچنان به انتخابات به عنوان یک راه حل برای تأمین ‏خواسته‌های‌شان نگاه می‌کنند. ‏


‎‎درچه شرایطی آنان حاضر به مشارکت درانتخابات ریاست جمهوری خواهندبود؟‎‎

دو عامل بر روی سطح مشارکت اقوام ایرانی اثر تعیین‌کننده دارد: فضای رقابتی، نوع تبلیغات کاندیداها. در یک برآورد کلی، ‏اگر رقابت‌ بین کاندیداها (اعم از اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران) واقعی باشد، انتظار می‌رود که سطح مشارکت اقلیت‌های قومی ‏و مذهبی بالاتر از انتخابات‌های قبلی باشد. از سوی دیگر، نوع شعارها و طرح مطالبات از سوی کاندیداها هم در افزایش یا ‏کاهش مشارکت نیروهای قومی تعیین‌کننده خواهد بود. ‏


‎ ‎اولویت های مردم چیست؟‎ ‎

اولویت‌های مردم در انتخابات، بیشتر از هر چیز، به زندگی روزمره‌ آن ها و نسبت زندگی آن ها با چشم‌اندازی بازمی‌گردد که ‏کاندیداها ترسیم می‌کنند. اگر نقش رأی‌های مدیریت‌شده را نادیده بگیریم، مردم با توجه به اولویت‌های‌شان نسبت به انتخابات ‏واکنش نشان می‌دهند. این روزها مسأله‌ اقتصادی در صدر مسائل، قرار دارد. از همین منظر سیاست خارجی هم که اثری ‏تعیین‌کننده در زندگی اقتصادی و روزمره‌ مردم دارد، اهمیت می‌یابد. سومین مسأله‌ حساس در شرایط کنونی، مسأله‌ اقوام و ‏اقلیت‌های قومی و مذهبی است. اقلیت‌های قومی، مثل همه‌ مردم ایران، نگاهی به اقتصاد آشفته‌ کشور، توزیع رانت‌ها و فساد ‏گسترده‌ دستگاه دولت دارند و نگاهی به امکانات بالقوه‌ موجود. شرایط سیاسی با توجه به معضلات اقتصادی، سمت و سوی ‏رادیکال پیدا کرده است، از این رو نباید نقش جوانان را به مثابه یک قشر گسترده که جویای کار و رفاه هستند، نادیده گرفت. ‏هنوز موتور رادیکالیسم اقتصادی در جامعه استارت نخورده است، اما در آستانه‌ یک بحران فراگیر اقتصادی- اجتماعی قرار ‏گرفته‌ایم. از این رو در دوره‌ چندسال آینده، هر گونه شعار لیبرال مآبانه نفوذ زیادی نخواهد یافت. در آمریکا که مظهر جهان ‏سرمایه‌داری است، این روزها، به نظر می‌رسد آن چنان که رالز می‌گفت”سوسیال- لیبرالیسم” در سیاست‌های اقتصادی جای ‏پای خود را بازکرده است، در جهان سوم و کشورهایی نظیر ایران، رادیکالیسم اقتصادی در ویترین سیاسی قرار خواهد گرفت. ‏زمانی در یک مقاله نوشته بودم که سوسیال- دمکراسی ایرانی در آستانه‌ تولدی دیگر است، اکنون فکر می‌کنم، سه نیروی ‏اجتماعی جوانان، اقوام ایرانی و طبقه‌ متوسط شهری با چشم‌اندازهای متفاوت در پشت این رویکرد اجتماعی قرار گرفته‌اند. ‏


‎ ‎با این شرایط مهمترین مشکلات نیروهای اصلاح طلب را چه می دانید؟‎ ‎

یکی از مشکلاتی که فراروی اصلاح‌طلبان در شرایط کنونی قرار دارد، حل چالش اقتصادی با سیاست‌های راست است. فضای ‏سیاسی در بدنه‌ جامعه و جوانان به سوی رادیکالیسم اقتصادی گرایش می‌یابد و شعار “خصوصی‌سازی” به عنوان شعار اصلی ‏اصلاح‌طلبان طرح می‌شود. هر کس در شرایط بحرانی کنونی بر روی فقر و بیکاری به درستی انگشت بگذارد و مصادیق آنها ‏را نشان دهد و بر روی نابرابری‌ها تکیه کند، بخش قابل توجهی از توده‌ها را جذب خواهد کرد. یک بار در باره‌ اسکناس‌های ‏‏50 هزار تومانی آقای کروبی گفتم که آن 5 میلیون رأی‌دهنده که به آقای کروبی رأی دادند، اعلام کردند که ما به سوبسید نقدی ‏علاقمندیم. بر اساس همین تحلیل است که محافظه‌کاران، طرح هدفمند کردن یارانه‌ها را تصویب کردند.‏


‎ ‎پس هرگونه حمایت درگرو ارائه یک افق اقتصادی است؟‎ ‎

بله، در یک کلام، اقوام ایرانی، بدون چشم‌انداز اقتصادی، از هیچ یک از گزینه‌های سیاسی حمایت نخواهند کرد. یعنی به ‏صرف عوض کردن لباس و تغییر لهجه گرایشی ایجاد نخواهد شد. اما این بحث به معنای بی‌اعتنایی به بحث نوسازی، پیشرفت ‏و حمایت سرمایه‌ اجتماعی به جایی نمی‌رسد. اینکه پیچ تلویزیون را بازمی‌کنید و می‌بینید که آمار می‌سازند و کلنگ می‌زنند، ‏رأی واقعی مردم را تغییر نمی‌دهد. شاید بتوان با کیسه‌های پول و وام‌های الکی برخی آراء را تغییر داد و نظر مردم روستاها و ‏برخی شهرهای کوچک را به سمت یک کاندیدا جلب کرد، اما بحران اقتصادی آنقدر عمیق و گسترده است که یک ماه بعد، از ‏جایی دیگر آن بدبخت گرفتار را خواهد برد. من به جد معتقدم بحران اقتصادی و بحران قومی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند.‏


‎ ‎نسبت بین بحران اقتصادی و مسأله‌ قومیت‌ها چیست؟‎ ‎

در بین اقلیت‌های قومی و مذهبی، همچون سایر مردم ایران مسأله‌ اقتصادی در اولویت قرار دارد. تابلوی تبلیغات انتخاباتی ‏احمدی‌نژاد و حامیانش در استان ها، همین سفرهای استانی است تا بتواند خود را نماینده‌ خواسته‌های اقوام و مردم مناطق کشور ‏معرفی کند. سفرهای استانی و نامه‌های درخواست پول روستائیان و شهروندان شهرهای کوچک، و توزیع مستقیم پول توسط ‏رئیس دولت بین برخی افراد، با هدف جلب حمایت‌های توده‌های مردم، سیاستی است از جنس باد و پرچم. امروز “باد مؤثر”، ‏از سوی مناطق دوردست، روستاها و حاشیه‌نشینان می‌وزد و پرچم دولت نهم، به سمت سیاست‌های دولت‌های کمونیست اروپای ‏شرقی در دهه‌ هشتاد می‌چرخد. کشور ما سرزمین عجایب است، برخی مذهبی‌ها از مارکس، مارکسیست‌تر و برخی ‏مارکسیست‌ها از جان استوارت میل، لیبرال‌تر هستند. در هر صورت، هیچ کس سر جای خودش نیست. مثل برخی کالاهای ‏چینی است. یک بار رادیویی چینی دیدم اسمش ‏SONY on‏ بود، کلمه‌ی سونی را با فاصله طوری نوشته بودند که اگر کسی ‏دقت نمی‌کرد، فکر می‌کرد که مارک رادیو سونی است. آدم برخی حرف‌های حزب‌اللهی را می‌شنود، انگار دارد گروندریسه‌ی ‏مارکس را می‌خواند.‏


‎ ‎کاندیداها با چه شعارهایی می توانند قومیت‌ها را به مشارکت درانتخابات تشویق کنند؟ به عبارت دیگر خواست ‏تاریخی مردمان ساکن درحوزه قومیتی چیست؟‎ ‎

به نظر من، منابع اقتصادی ملی از جمله بودجه‌ کل کشور، می‌تواند به صورت سرانه و به نسبت جمعیت به مناطق مختلف ‏کشور تخصیص داده شود. به جر برخی مستثنیات که مربوط به طرح های ملی است، بقیه‌ منابع نظیر بودجه‌ بهداشت، ٱب و ‏فاضلاب، آموزش و پرورش، امور انتظامی، خدمات شهری و روستایی، فرهنگ و هنر، مطبوعات، صدا و سیما، راههای ‏روستایی و نظایر این، می‌تواند به صورت سرانه تخصیص یابد و برای طرحهای زیربنایی ملی نظیر سدها، شاهراه ها، راه ‏آهن و بخش نفت و گاز و به طور کلی، طرح هایی که منافع آن به کل کشور بر می‌گردد یا به نیازهای همه‌ کشور پاسخ می‌دهد، ‏می‌تواند در قالب بودجه‌ ملی (به قول فرنگی‌ها، بودجه‌ فدرال) تخصیص یابد. در مجلس ششم، دکتر میدری نماینده‌ مجلس ‏پیشنهاد کرد تا طرحی تهیه کنم که عنوانش تمرکززدایی طرح های عمرانی بود. طرح تهیه شد، طرحی خوب و مطالعه شده از ‏کار درآمد، متأسفانه یکی از نمایندگان مجلس آن را به ناکجاآباد برد و مضمحل کرد. مسأله‌ دیگر، به رسمیت شناختن تنوع ‏فرهنگی است. قاطبه‌ مردم بلوچستان، اهل سنت و جماعت هستند، رهبران مذهبی آن ها نیز مردمانی میهن دوست و ملی هستند. ‏همین وضعیت در کردستان صادق است. مرحوم مهندس بهاءالدین ادب نیز چنین بود. در شهر سنندج “خاندان ادب” به ‏خوشنامی و درست کاری شهرت داشتند. متأسفانه نیروهای خدمتگزار و مردمگرا در مناطق مختلف کشور، از ناحیه‌ افراطیون ‏قومگرا و سلطه‌پرستان بنیادگرا تحت فشار قرار دارند. کاندیداهای مترقی باید بحث ائتلاف با نیروهای بومی و جریان های ‏هویت‌خواه در استان ها را جدی بگیرند. زمان به سرعت می‌گذرد و هنوز بدنه‌ جامعه وارد کنش‌های سیاسی نشده است. سیاست ‏محافظه‌کاران، حرکت با چراغ خاموش برای جلوگیری از سقوط است. مصوبات دستوری و فرمایشی اخیر در ارتباط با لایحه‌ ‏هدفمند کردن یارانه‌ها، ناشی از احساس خطر نسبت به فعال شدن بدنه‌ جامعه در چارچوب جنبش دمکراسی‌خواهی است. به ‏نظرم باید کاندیداها، برنامه‌های اقتصادی و فرهنگی خود را به صورت شفاف به صورت جزواتی به جلسات خانگی جریان ‏های هویت‌خواه بفرستند. این برنامه‌ها باید روشن، صریح و مطابق با نیازهای مناطق تهیه شود. مثلاً اگر قرار است، طرحی ‏در استان کردستان اجرا شود، بهتر است که با عنوان و مشخصات به اطلاع مردم برسد. حرف‌های کلی، خوب است، اما ‏برنامه‌های دقیق برای مردم جذاب‌تر است. در دمکراسی‌های ریشه‌دار نیز، چنین روش‌هایی رایج است.‏
‏ ‏

‎ ‎با توجه به اینکه اقوام اغلب درحاشیه ایران مستقر هستند جلب مشارکت آنان درانتخابات دارای چه اهمیتی ‏است؟‎ ‎

گرچه خطر تجزیه کشور در کوتاه مدت منتفی است، اما سیاستی بلندمدت و خطرناک توسط برخی همسایگان ایران تعقیب ‏می‌شود. به نظر من، جمهوری اسلامی تا آن اندازه خطر آمریکا را عمده و در باره‌ آن مبالغه می‌کند که همه‌ خطرات دیگر ‏فراموش می‌شوند، در حالی که همسایگان ایران همیشه خطرات بیشتری را متوجه کیان ملی ما کرده‌اند. به صورت بالقوه، ‏روس ها بیش از همه‌ دنیا تمامیت ارضی ما را تهدید کرده‌اند. از جنگ‌های ایران و روس که بگذریم، در دریای خزر نیز سهم ‏ایران را به ثمن بخس بدل کردند. همین طور است وضعیت ما با همسایگان عرب مان. نمی‌خواهم به سبک دایی جان ناپلئون در ‏باره‌ خطر و توطئه حرف بزنم، اما مسأله‌ پاکستان، مسأله‌ امارات و… جدی است. الان سیاست خطرناکی از سوی محافلی در ‏منطقه برای تحریک اقوام مرزنشین ایران در جریان است که به دلیل برخورد سخت‌افزاری و آنتاگونیستی حاکمیت، به صورت ‏بالقوه می‌تواند تمامیت ارضی کشور را تهدید کند. اگر روند انحصارطلبی سیاسی ادامه یابد، در شرایط انسداد، هر صدای همدل ‏از ناحیه‌ هر کس، خواه بدخواه و خواه دشمن، دوستانه تلقی می‌شود. به قول مولوی: “بر امید وعده‌ هاتف که گنج… یابد اندر ‏مصر بهر دفع رنج”.‏


‎ ‎درصورتی که قومیت ها به شرکت درانتخابات ترغیب نشوند وخواست های آنان مورد ملاحظه قرار نگیرد چه ‏مشکلاتی گریبانگیر کشور خواهد شد؟‎ ‎

در هر نقطه‌ای از جهان معاصر که در آن اختلافات قومی تشدید شده، به موازات آن خشونت و جنگ و فروپاشی ملی ‏بسترسازی شده است. قومیت مرتبه‌ای از هویت‌یابی برای رسیدن به مرتبه‌ ملیت است، در منظر کلی، قومیت در مرتبه‌ ‏نازل‌تری نسبت به هویت ملی قرار دارد. این هویت‌یابی، در صورت افراطی آن به نژادپرستی، برتری‌طلبی و نزاع فرهنگی و ‏مذهبی می‌رسد. اما اگر اصل تکثر و همزیستی مسالمت‌آمیز، آنچنان که گاندی در هند طرح کرد، مبنای روابط گروه های ‏مختلف زبانی و مذهبی قرار بگیرد، داشتن یک زبان مبنا برای تعامل و گفت وگو، به عنوان یک تهدید تلقی نمی‌شود، بلکه ‏راهی برای گفت وگو و ارتباط فرهنگی و حفظ میراث های مشترک خواهد بود. اما سیاست‌های موجود، اساس را به ‏یکپارچه‌سازی فرهنگی قرار داده‌اند. به اعتقاد بنیادگرایان در مذهب و دین باید همه یکرنگ شوند و در زبان و آداب و در ‏سیاست و اقتصاد هم.به بیان نظری، امنیت ملی، بدون امنیت ملت، بی‌معناست. این همه‌ حرفی است که می‌گوییم و به گوش ها ‏نمی‌رود. برخی سودای ایجاد یک کره‌ شمالی دیگر در خاورمیانه را در سر می‌پرورند. الگوی کره‌ شمالی، نشانه‌ بلاهت مطلق ‏یک حاکمیت است. در این کشور دوست! مردم برای تشویق تیم فوتبال و ترتیب دست زدن‌شان، زمان تشویق بازیکنان و ‏محتوای شعار هواداران تیم ملی مدیریت می‌شوند. نتیجه‌ چنین مدیریتی، بزودی آشکار خواهد شد. چند صباح دیگر، یک ملت ‏گرسنه که امروزه با یک وعده غذای بدون پروتئین فضا را تسخیر می‌کنند، از دیوارهای کره‌م جنوبی می‌گذرند تا یک لقمه نان ‏به دست بیاورند. ما باید توجه کنیم که دیوارها هرگز نمی‌توانند ملت‌سازی کند. احساس باهم‌بودگی و همبستگی است که ملت‌ها ‏را حفظ می‌کند.‏