گپ

نویسنده
یوسف محمدی

گفت و گو با محمد یعقوبی

سکون وسکوت دربرابر سانسور

محمد یعقوبی در نشست پرسش و پاسخ نمایش “نوشتن درتاریکی”پاسخگوی سوالات روز بود.حرف های او درباره چگونگی مبارزه با سانسور در اجرایش خواندنی است…

 آنگاه که او و تیم همکارانش به لطایف الحیل از دام سانسور رهایی می یابند و این نمایش را برای اجرا در سالن تئاتر شهر آماده می کنند. شرح گفت و گوی همکارمان در تهران با محمد یعقوبی را در ادامه ی این صفحه می خوانید…

نمایش هنر توجه به جزئیات است…

در این اثر موانع و محدودیت‌هایی که برای کارگردان پدید آمده به سه شکل در اجرا دیده می‌شود، یکی به وسیله نوشتن دیالوگ‌ها روی پرده مقابل تماشاگران که به وسیله ویدئو پروجکشن پخش می‌شود و به تصویر در می‌آید، دیگری به کار بردن کلمه “ بیست و پنج ” است که از نمایش خشکسالی و دروغ دیده شده و در این اثر به سبب همان محدودیت‌های نگفتن به وفور و بسیار تکرار شده و در آخر به وسیله لب خوانی … و ما در این نمایش صدا و بیان صوتی بازیگران را نمی‌شنویم بلکه به وسیله چهره، میمیک و لب‌های آنان دیالوگ‌ها و کلمات به زبان نیامده را در می‌یابیم. به نظرمی رسد که همین شکل بیانی خود تبدیل به ویژگی و شاخص در این اثر و اجرا شده است… محمد یعقوبی در آغاز گفت و گو در همین باره صحبت می کند و می گوید:

 
زمانی که متن آماده شد و من تصمیم گرفتم این نمایشنامه را اجرا کنم، متن نمایشنامه را ابتدا در حضور بازیگران خواندیم و اتفاقاً اولین سوالی که از سوی یکی از آنها مطرح شد این بود که آیا با این موضوع و محتوا نمایش “نوشتن در تاریکی” می‌تواند مجوز اجرا بگیرد و من پاسخ دادم ما می‌خواهیم این کار اجرا شود، بنابراین تلاشمان را می‌کنیم و حالا بعد از گذشت آن تمرینات طولانی، نمایش ما اجرا شد ولی این نمایش، اجرای روزهای تمرین ما نبود.


در شیوه هدایت بازیگران پس از اینکه بخش عمده ای از نمایش شما سانسور شد چگونه عمل کردید؟

اساسا می‌دانیم که تئاتر دقت در جزئیات است و جزئیات است که تئاتر را می‌سازد. من همیشه در کلاس‌هایم همین را می‌گویم که به جزئیات رفتاری توجه کنید. اگر جزئیات بازی “علی سرابی” را از او گرفتند، او سعی کرد جزئیات دیگر را بسازد. بنابراین بازیگران خوب همواره آمادگی تغییرات کلانی را دارند که هرلحظه ممکن است به کار اعمال شوند.البته این آمادگی در بازیگران ایرانی به مراتب بیشتر است.

 در اجرایتان به دنبال تعریف دقیق تری از آنچه به عنوان موقعیت محرومیت و محدودیت است بودید؟

هرگاه شخصیت در مواجهه با چیزهایی قرار بگیرد، عین موقعیت است. عین عادی بودن است. من در این نمایش صحنه‌ای داشتم که عین همین جلسه نقد و بررسی تئاتر بود که حذف شد. اصولاً ما وقتی در مواجهه با محدودیت و محرومیت امکانات قرار می‌گیریم، راجع به آن صحبت می‌کنیم.


درپایان نمایش از نام خود به عنوان پایان همه ماجراها استفاده کردید.چرا؟

من سعی کردم نمایش خودم را به یک صورتی با این دیالوگ نجات دهم و ضمن اینکه این‌گونه پایان‌بندی با این دیالوگ هم اجرا نمایشی‌تر بود و هم به لحاظ فرمالیستی بودن مثل بهره‌گیری شعرا از نام خود در پایان شعرهایشان تخلص می‌کردند، از نام خودم استفاده کردم و هم این که می‌خواستم با استفاده از این نشانه پایان نمایشنامه‌ام را اعلام کنم که پایان متقنی ندارد و پیش‌بینی ناپذیر است. در واقع از تکنیک تیتراژ استفاده کردم تا پیش‌بینی ناپذیر بودن نمایشم را نشان دهم.

این دیالوگ پایانی به صورت ناخود آگاه این معنی را به لحاظ محتوایی ایجاد می‌کند که آیا برخی از نویسندگان و در این متن نمایشنامه‌نویسان هم خود در مقام بازجوهای اطلاعاتی قرار می‌گیرند یا خیر؟

من به همان دلایل فرمالیستی این دیالوگ و اسم خودم را برای پایان انتخاب کردم و درباره این اسم با مشورت بازیگران گروه خیلی هم بحث کردم. البته در ابتدا نام “محمد بسطامی” در پایان وجود داشت اما به دلیل تغییراتی که باید در متن به وجود می‌آوردم، به این اسم رسیدم و اسم خودم را انتخاب کردم.

آیا این امکان وجود دارد تا بخش هایی از آنچه که شورای نظارت و ارزشیابی با آن مشکل داشت را برایمان بازگو نمایید؟

پیش از این مشکلی که با شورا داشتم، در واژه‌ها بود. اما در این نمایشنامه ماهیت چند صحنه مشکل‌ساز شده بود. از من خواستند یکی از لوکیشن‌های اصلی‌ام را به دلیل این‌که تداعی‌گر مکانی واقعی در کشور ماست حذف کنم، بنابراین دیگر لب‌زدن یا عدد 25 به دادم نمی‌رسید.

استفاده از امکاناتی همچون ویدئو پروجکشن در اجرا پس ازبررسی های شورای سانسور وبرای ترمیم صحنه های آسیب دیده ی اجرایتان بود؟

بله.موقعیتی بود که نمی‌دانستم با آن چه کنم. برای برخورد با ممیزی در این نمایش سراغ ویدئو پروجکشن رفتم . این ایده دو روز پیش از اجرا به ذهنم رسید. در شکل واقعی اجرا میان صحنه‌های شاد و پرنشاط شمال و صحنه‌های سنگین و پرسکوت علی سرابی و مهدی پاکدل نوعی تعادل برقرار شده بود اما با تغییراتی که در نمایشنامه ایجاد شد، این تعادل از میان رفت. بنابراین تلاش کردم با استفاده از پروجکشن و سکوت و سکونی که با آن ایجاد می‌شد، این تعادل را برقرار کنم.