روز به روز

نویسنده
محمد صفریان- مرضیه حسینی

نگاهی به حضور پنجاه ساله ی سینمای ایران در جشنواره کن

نخبه کشی در سینما…

 

غریب نیم قرن از نخستین حضور سینمای ایران در جشنواره ی کن می گذرد. در این مدت رابطه ی سینمای ایران با این جشنواره فراز و نشیب های بسیاری به خود دیده و دست خوش تغییرات فراوانی شده است.

 


سینمای ایران برای اولین بار با فیلم “ کورش کبیر” ساخته مصطفی فرزانه در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه جشنواره کن در سال 1961 حضور یافت و پس از آن در دومین حضور درسال 1964، فیلم “ طلوع‌فجر” ساخته احمد فاروقی‌قاجار در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه حضور  پیدا کرد و توانست جایزه شورای عالی تکنیک را نیز آن خود کند.

پس از نخستین دوره های حضور ایران و همزمان با آغاز تحول در سینما و همراه شدن سینمای ایران با مکاتب نوین جهانی و موج نوی سینمای غرب، ایران توانست تا پیش از استقرار جمهوری اسلامی، چند حضور دیگر را نیز در این جشنواره تجربه کند.

 


“شب قوزی ” ساخته ی فرخ غفاری، “ گاو ” و “ پست چی ” ساخته های داریوش مهرجویی،

 ” شازده احتجاب “ ساخته ی بهمن فرمان آرا و فیلم انیمیشن کوتاه ” شهر خاکستری “ ساخته ی فرشید مثقالی را می توان از جمله ی دیگر فیلم هایی دانست که توانستند تا پیش از انقلاب ایران پای خود را به سالن های پر شکوه ترین فستیوال سینمایی دنیا بگشایند.

 

اما پس از انقلاب اسلامی ایران، از همان روزهای نخست زمزمه هایی مبنی بر تعطیلی همیشگی سینما به گوش رسید. حکومتی که بسان تمامی حکومت های ایدئولوژیک از همان ابتدای کار با هنر و هنرمند سر ناسازگاری گذاشت جادوی سینما را تاب نمی آورد و هنر را همپای فحشا معرفی می کرد.

در این میان، نخستین حضور سینمای ایران پس از استقرار جمهوری اسلامی به سال 1980 باز می گردد. جایی که بهرام بیضایی، ساخته ی آخرین آن روزهایش را به طور مستقل به جشنواره ی کن فرستاد و  با فیلم “ چریکه تارا ” در این فستیوال حضور پیدا کرد. اما این اقدام او به مذاق اهالی سیاست خوش نیامد تا بهرام بیضایی در راه بازگشت به ایران مورد ضرب و شتم قرار بگیرد و بدنبال آن تدریس در دانشگاه را از دست بدهد.

 

در همان سال، سهراب شهید ثالث، دیگر فیلم ساز برجسته ی ایران با فیلم “ نظم ” در بخش پانزده روز کارگردان ها شرکت کرد. این فیلم محصول کشور آلمان به حساب می آمد و نخستین تجربه حضور کارگردان های ایرانی با سینمای کشورهای اروپایی در جشنواره کن بود.

پس از فیلم شهید ثالث، بسیاری دیگر از کارگردان های ایرانی مقیم خارج از کشور و کارگردان های معترض بر سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی به راه او رفتند و با همیاری دیگر کشورهای دنیا به ساخت و تهییه فیلم مشغول شدند. تا عملاً دو سینمای موازی بر فرهنگ ایران سایه بیفکنند و در دو سوی متفاوت دنیا به کار خویش ادامه دهند. در ادامه، رافق پویا، فیلم “ دفاع‌ ازخلق ” را به‌عنوان محصول ایران و آمریکا در سال 1981 در بخش پانزده روز کارگردان‌ها به نمایش درآورد و قاسم ابراهیمیان نیز “ خواستگاران ” را به‌عنوان محصول آمریکا درهمان بخش در سال 1988 به جشنواره کن برد.

اما روند حضور ایران در جشنواره ی کن و دیگر جشنواره های اروپایی، پس از یک دوره ی رکود چند ساله، به یک باره رشدی چشمگیر پیدا کرد. از نخستین سالهای دهه 90، سیل فیلم های سینمایی ساخت ایران به این جشنواره سرازیر شد تا اساس نمایش این فیلم ها در جشنواره های خارجی به گونه ای سبب ساز ایجاد یک ژانر جدید در سینمای ایران شود: “ ژانر جشنواره پسند “.

آگاهان امر، روابط پنهان نظام سیاسی ایران با کشورهای اروپایی و تازگی سینمای جشنواره پسند ایرانی برای منتقدین و تماشاگران غربی را از جمله ی علل موفقیت این ژانر معرفی می کنند.

سینمای جشنواره ای ایران برای نخستین‌بار در سال 1991 با فیلم «درکوچه‌های عشق» ساخته خسرو سینایی در بخش نوعی نگاه حضور یافت. سال 1992 سالی پربار برای سینمای ایران در کن بود. فیلم کوتاه انیمیشن “ قلب ” ساخته سعید مجاوری در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه کن حضور یافت و عباس کیارستمی “ زندگی و دیگر هیچ ” را در بخش نوعی نگاه به نمایش درآورد و دو جایزه معتبر “ جایزه روسلینی ” و جایزه “ بهترین فیلم بخش نوعی نگاه ” را دریافت داشت.

پس از کیارستمی و سینایی، محسن مخملباف، جعفر پناهی، ابولفضل جلیلی، جعفر پناهی، مجید مجیدی و سمیرا مخملباف نیز به صف سینماگران ایرانی حاضر در کن پیوستند تا این فهرست را هر سال طولانی تر از سال قبل کنند.


سینمای ساکن و کسالت آور ژانر “ جشنواره پسند ” که در عین منفعل بودنش، به سمبلی از

 ” تفاوت “ در سینمای دنیا بدل شده بود سرانجام توانست در سال 1997 ، نخل طلای بهترین فیلم را از برترین جشنواره ی سینمایی دنیا دریافت کند.

اما  در سال های اخیر و همزمان با روی کار آمدن دولت  احمدی نژاد، سینمای ایران در داخل و خارج از مرزهای ایران، سیر نزولی خود را آغاز کرد. بدین ترتیب سطح کیفی پایین فیلم های داخلی و عدم توان رقابت در سینمای دنیا در همان گام نخست گریبان سینمای نیمه جان ایران را گرفت تا سینمایی که به طور پیوسته حضوری چشمگیر در جشنواره های بین المللی را تجربه کرده بود به یک باره در سال های 2006 و 2007 هیچ نماینده ای در این جشنواره ی سینمایی نداشته باشد.

پس از این توقف دو ساله نیز، به نمایش در آمدن دو فیلم که در ایران مجوز  ساخت و نمایش دریافت نکرده بودند در سالهای 2008 و 2009، به فرضیه ی تمام شدن سینمای جشنواره پسند ایران در ذهن منتقدان غربی مهر تاییدی دوباره زد.

اما سینمایی که در سالهای پیشین توانسته بود به مدد نخبگانش اسم و رسمی در دنیا به دست آورد در نهایت سر نزاع و دشمنی با نخبگان سینمایی اش گذاست تا فرضیه ای که از همان سالهای نخستین انقلاب بر سر زبان ها افتاده بود دوباره رایج شود که حکومت جمهوری اسلامی ایران اساساً علاقه ای به سینما و هنر ندارد.

 


در همین زمینه، می توان به گوشه نشینی و مهاجرت اهالی سینما نیز اشاره کرد. برندگان جوایز کن در سالهای اخیر به طور گسترده سینمای ایران را ترک گفته اند. بهمن قبادی، محسن و سمیرا مخملباف عطای سینمای ایران را به لقایش بخشیدند و ساکن اروپا شدند. عباس کیارستمی هم سرآخر به سینماهای اروپایی رو آورد و جعفر پناهی اخبار جشنواره ی شصت و سوم را در روزهای اعتصاب غذایش از پشت میله های زندان دنبال کرد.

لازم  به یادآوری است که جواد شمقدری، معاون سینمایی وزارت ارشاد، تنها چند روز مانده به آغاز کار جشنواره کن، براین موضوع مهر تایید زده بود که دولت احمدی نژاد علاقه ای به حضور سینمای ایران در خارج از مرزهای ایران ندارد. وی در یکی از عجیب ترین اظهار نظرهای خود، مردم ایران را “ خودی ” و دیگر مردم دنیا “ غیر خودی ” نام کرده و گفته بود سینماگران ایرانی برای حضور در جشنواره های خارجی باید مجوزی جداگانه دریافت کنند.