پایان بازی دوسرباخت نظام

بیژن صف سری
بیژن صف سری

عاقبت بازی موش گربه استیضاح وزیر اقتصاد و دارایی پایان یافت و مجلس اسلامی صحنه گردان فینال بازی قدرت بین رئیس جمهور منتخب دیروز نظام و شخص رهبری شد؛ بازی ای که بنا بر تهدید احمدی نژاد اگر بر ابقای وزیر کابینه اش ختم نمی شد پای پسر رهبر نظام را هم به این ماجرا می کشید.اما با این همه از نگاه ملت، بر ایند نتیجه این بازی دو سر باخت برای نظام، چیزی جز رسوایی بیشتر زمامداران امروز این کهنه دیار نبوده است.

در جلسه دیروز استیضاح وزیر امور اقتصاد ودارایی، بار دیگردر این شعبده نمایان گردید که همه وعده های پوشالی حکومت افرینان دینی، جز فریبی برای غارت ثروت ملی این کهنه دیار نبوده، تا امروز بار دیگرمهر تائیدی برسقوط نظام دینی گردد؛ نظامی که بنا داشت با تحمیل فقیهی عادل و دادگستر، در نقش قیم ملت، حکومتی را بر پا دارد تا با مدد گرفتن از فرامین الهی و تمسک بر روش اولیا و انبیای خدا، نه فقط در این اب و خاک که در جهان عدل بگستراند والگویی ازحکومت مستضعفان باشدو نه حکومت مستکبران.


اکنون نشانه های سقوط نظام جمهوری اسلامی انقدر واضح و نمایان است که دیگر حاشای آن جز از مردگان خفته در گور بر نمیاید که نیستند و نمی بینند که حتی سینه چاکان این نظام ولایی چون احمد توکلی در خانه ملت فریاد می کشند “قرار بود مزه عدالت به همه مردم چشیده شود و دکان مافیا بسته گردد اما سوء تدبیر، ضعف مدیریت کار را به جایی کشانده که اکنون از جواب دادن به مردم خجالت می کشیم”.


در طی سال های حاکمیت جمهوری اسلامی آنچه به مرور تا به امروز در اذهان عمومی از حکومت افرینان دینی نقش بسته، جزدروغ و چپاول وغارتگری نیست، و زمامدارانش، در نگاه مردم، به چهره های زشت و نفرت انگیز بدل گشته اند و در نهایت پایگاه اجتماعی، که تنها درهمان سال های اول پس از پیروزی انقلاب در بین مردم خوش باور وجود داشته، اکنون هم چون کوه یخ آب می شود و در حال فروریختن است و این همه نیست جز نشانه هایی از یک واقعیت انکار ناپذیرازسقوط نظام که هر روزبا بر ملا شدن جنایت ها و غارتگری ها و چپاول ثروت ملی این کهنه دیار، حکما بنا بر جبر تاریخ محکوم به نابودی است.


نقل است روزی نادر شاه را با سید هاشم خارکن، که از علمای نجف بود و از راه خار کنی و فروش آن امرار معاش میکرد، ملاقاتی افتاد. نادر به آن عالم ربانی گفته بود: “آقا شما واقعا همت کرده اید که از دنیا گذشته اید”، و در پاسخ از آن پیر فرزانه این پاسخ را شنید که: “همت ؟ بر عکس، شما همت کرده اید که از آخرت گذشته اید”.

 حال این حکایت را می توان مصداق رهبری نظام دانست که اگر خود بر مسئولیت فقیه بودنش آگاه بوده و بر آن باور داشته باشد، باید به ایشان گفت همت والایی در پشت پا زدن به دنیای آخرتی که از آن دم میزنند داشته اند. مگر نه این است که ولی فقیه وظیفه حفاظت جان و مال و ناموس و ایضا استحکام باور های دینی ملت تحت امرش را دارد؟ در نظامی که همه چیز تحت فرمان ولی فقیه به سامان می رسد وکسی را جرات جنبیدن بی اذن و اجازه او نیست، چه کسی پاسخگوی ظلم و بی عدالتی است؟ وزیر و وکیلی که همه تحت فرمان امر مسلمین جهانند؟ یا ولی فقیه؟

در شعبده استیضاح وزیر ابقا شده امور اقتصادو دارایی، نکته ی قابل تعمق، القا مبرا دانستن رهبری در فساد و تخلف های اخیر بوده است که به تکرار با اشاره به فرمان بی محتوای رهبری مبنی بر جهاد اقتصادی و گوشزد های وی، از سوی استیضاح کنندگان مطرح گردید تا بار مسئولیت حضرتش که بنا برهمان قانون خود ساخته شرعی که اورا قیم و ولی امر مسلمین جهان می داند فراموش شود؛ قانونی که با اتکا بر آن ولی و قیم ملت خود را درسرکشی ودخالت درهمه امور، ازانتخاب رئیس جمهور، و یا تعویض وزیر و وکیل تا حتی نظر دادن درگردش علمی دانشجویان، محقق میداند، اما اکنون با توجه به ابعاد فساد موجود در ماجرای تخلف بانکی اخیر، که در نوع خود بزرگترین و بی سابقه ترین اختلاس جهان شناخته می شود، مبرا از مسئولیت بزرگ و سنگین این مقام است؛ مقامی که برای غصب و احرازنا بجا ی آن، بار ها به فرمان حضرتش در قانون اساسی دست برده تا قبایی به زور درخور قامت وی دوخته شود.


بحیلت خلق را خر کردن و افسار بنمودن
فقط از خرقه و عمامه و طنار می آید
خون خلق خوردن نان خودرا با شرف خواندن
همین از دست اهل مسجد و منبرمی آید