هو کردن اسلام در مدارس

علی اصغر رمضانپور
علی اصغر رمضانپور

سند جدیدی که در شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب رسیده، نمونه روشنی از پدیده ای ست که حسن روحانی، رییس جمهوری ایران، آن را ”هو کردن اسلام” نامیده است. آقای روحانی این سخن را به درستی در نقد کسانی به زبان آورده است که می خواهند با کشاندن دختران به ون ها و با دیوار کشی و جدا کردن زن و مرد و فیلتر کردن همه را به راه اسلام وارد بیاورند اما در عمل در حال هو کردن و بدنام کردن اسلام هستند.

 در این سند که ”سند جامع فرهنگ اقامه نماز در مدارس” نام دارد، برگزاری نماز جماعت در مدارس و اختصاص نیم ساعت از وقت آموزشی مدارس به آن الزامی شده است. از آقای روحانی که تا این حد به بد نام کردن اسلام از طریق اِعمال سخت گیری در زندگی مردم حساسیت نشان می دهد بعید است که از اجرای چنین طرح هایی باخبر باشد و اجازه دهد به نام او چنین ضرباتی به نمازی بزنند که لابد از دید آقای روحانی عمود دین اسلام است. اجباری کردن نماز برای کودکان نه فقط بدنام کردن نماز و بیزار کردن کودکان نسبت به نماز که آزار کودکان در مقطع مدارس و آزار نوجوانان زیر ۱۸ سال ( پیش از رسیدن به سن تکلیف قانونی) در مدارس راهنمایی و مقطع متوسطه است.

پس از انتشار این خبر، رسانه ها و افکار عمومی این سند را گامی در راه اجباری کردن نماز برای کودکان ارزیابی کردند. اما رسانه های موافق این سند ادعای اجباری بودن نماز در مدارس را رد کردند و گفتند کسی دانش آموزان را مجبور نمی کند به نماز بروند. در حالی که شواهد نشان می دهد این تکذیب ها نمی تواند واقعیت هایی را انکار کند که نشان دهنده گام هایی ست که هر روز در راه اجباری کردن نماز و برخی دیگر از آیین های مذهبی برداشته می شود.

 محمد رضا مسیب زاده، مدیرکل امور قرآن، عترت و نماز آموزش و پرورش، این خبر را اعلام کرده است. این مدیر که از مدیران به جا مانده از دوره محمود احمدی نژاد است در دولت قبلی و در دفتری در معاونت پرورشی کار راه اندازی ۶۵۰ دارالقرآن را برای مناطق آموزش و پرورش انجام داد که هزینه سنگینی را به بودجه لاغر آموزش و پرورش تحمیل کرد. از اسفند ۱۳۹۲ وزیر فعلی آموزش و پرورش یعنی آقای فانی او را به سطح مدیرکل برکشید. بنا بر گفته همین مدیر در حال حاضر در ۵۵ هزار مدرسه کشور نماز جماعت به همین شکل اجرا می شود.

آقای مسیب زاده ملاطفت به خرج داده و اشاره ای به ضرورت حضور نیروی انتطامی یا حراست برای “تشویق” دانش آموزان نکرده و به این اکتفا کرده که خودش مدیران را ملزم به شرکت در نماز جماعت کند. و گفته “برای علا‌قمندی دانش آموزان به نماز نیازی به تذکر زبانی نیست و حضور مدیران در نماز کافی می‌باشد.” البته اشاره ای به ضرورت حضور ناظم مدرسه در نماز نکرده است تا شخصی وجود داشته باشد که دیگرانی را بپاید که به نماز نیامده اند.

این سند، که از جمله سندهای تهیه شده در دوره آقای احمدی نژاد، و توسط مدیران و برنامه ریزان آموزش و پرورش است، اساسا بر پایه دیدگاهی تهیه شده که نه فقط به ملزم کردن کودکان به نماز خواندن معتقد است بلکه اعتقاد دارد می توان کودکان را (برای وادار کردن به نماز) تا حدی تنبیه کرد که بدنشان سرخ یا کبود نشود که شرعا مستحق دیه باشد.

 بر این اساس این که به تهیه کنندگان این سند و کسانی که به الزامی کردن برگزاری نماز جماعت باور دارند بگوییم وادار کردن کودکان به نماز نوعی کودک آزاری است فایده ای ندارد چون یک گام هم پیشتر رفته اند و حتی به ضرورت تنبیه کردن کودک به دلیل خودداری از نماز هم معتقد هستند. نه فقط تنبیه کردن کودکان توسط پدر و مادر بلکه توسط دیگری و مثلا مربی یا معلم.

جالب تر این که ضرورت تنبیه بدنی کودکان را از ۷ یا ۱۳ سالگی در صورت خودداری از نماز خواندن را به روایت هایی مستند می کنند تا پیشاپیش بتوانند دهان هر مخالفی را با تهمت مخالفت با دین و پیامبر اسلام ببندند. به این ترتیب رفتاری خلاف موازین تربیتی و حقوق و عرف پذیرفته شده امروز را به نام اسلام به مردم تحمیل می کنند. آنچه گفته شد. تفسیر من یا مخالفان نماز اجباری از دیدگاه های تنظیم کنندگان بیانیه نیست. نگاه کنید به این متن که در سایت مرکز جهانی آل البیت در همین زمینه منتشر شده و مبنای توجیه فقهی است که در سایت ستاد اقامه نماز نیز پذیرفته شده است:

۲. والدین مجاز نیستند کودکان کمتر از هفت سال (و بلکه برای رعایت احتیاط، کودکان کمتر از سیزده سال) خود را برای وادار کردن به نماز خواندن کتک بزنند.

۳. حداکثر تنبیه بدنی کودکان شش ضربه است. البته معلم و مربی حق ندارد بیش از سه ضربه بزند و اگر بیشتر از این اندازه بزند، علاوه بر این که مرتکب حرامشده، بلکه باید قصاص هم بشود.

پدر اگر چه تا زدن شش ضربه مجاز است، اما در صورتی که از این حد تجاوز کند در روز قیامت قصاص خواهد شد و قصاص خداوندی، بسیار شدیدتر و دردناک تر ازقصاصی است که در دنیا به دست بشر انجام می گیرد»

البته روحانیونی که از طرح الزامی کردن نماز پشتیبانی می کنند حتی به این که کودکانی که از سر اجبار در نماز شرکت می کنند ممکن است شرایط لازم برای نماز خواندن را نداشته باشند هم فکر کرده اند و راه حلی برای آن اندیشیده اند. ظاهرا برای آنها فقط تظاهر به نماز کافی است. نگاه کنید به استفتای منتشر شده در سایت موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی ذکر که به هزینه دولت سال هاست کتاب هایی را برای آشنا کردن کودکان با نماز منتشر می کنند. 

پرسش:

در برخی از مدارس مذهبی نماز جماعت برای کلیه ی دانش آموزان اجباری است. آیا اگر کسی مشکل یا عذر شرعی داشت میتواند در نماز شرکت کند یا خیر؟درصورت منفی بودن جواب تکلیف بقیه ی نماز گزاران چیست؟ 

پاسخ:
گمان نمی کنیم در این حد کسی را مجبور کنند که در نماز جماعت شرکت کند!!!
اما به هر حال اگر کسی مجبور است در چنین شرائطی در نماز جماعت شرکت کند می تواند شرکت کند و اشکال ندارد، ولی نیت نماز نکند و فقط حرکات را مانند دیگران انجام دهد. 
البته چنین کسی در صف اول نایستد، بلکه در صفهای بعدی و یا جایی بایستد که اتصال دیگران اشکالی پیدا نکند.
موفق باشید.

روشن است که میان این دیدگاه تربیتی و دیدگاهی که متخصصان دلسوز آموزش و پرورش در ایران دنبال می کنند تفاوت از زمین تا آسمان است. این کارشناسان، چنان که شیرزاد عبدللهی در واکنش به همین سخنان این مقام آموزش و پرورش گفته است، معتقدند که کاستن از اجبار و اشباع آموزشی راه بهتری برای آشنا کردن دانش آموزان با تعالیم دینی است:

“رویکرد اشباع دینی در مدارس با چاشنی الزام و تلقین ، باعث رویگردانی شدید دانش آموزان از نشانه ها و علایم و مناسک مذهبی شده است. در حال حاضر تقریبا همه مقامات سیاسی و مراجع و علمامعترفند که تربیت دینی در مدارس شکست خورده است. متولیان مرعوب آموزش و پرورش برای جبران این ناکامی، به توصیه علما ، (شدت) برنامه های مذهبی در مدارس را هر سال بیشتر می کنند. به طوری که دامنه مباحث دینی تقریبا به همه درسها حتی درس ریاضی گسترش یافته است و امور تربیتی هم برنامه های سنگین فوق برنامه برای تربیت دینی اجرا می کند. شاید اگر حجم مطالب دینی درکتابهای درسی کاهش یابد و تبلیغات سیاسی – مذهبی در مدارس متوقف شود و محتوای آموزه های دینی به سمت اخلاق و معنویت تغییر جهت دهد و جنبه اکراه در انجام مناسک دینی برداشته شود ، تربیتدینی در مدارس با موفقیت بیشتری قرین شود. بعد از ۳۵ سال تجربه اشباع دینی ، کاهش میزان برنامه های دینی را می توانند به صورت آزمایشی امتحان کنند.”