گوین دایر
چهار سال است که دولت بوش به طور مکرر از تحریم هایی که باید علیه ایران اعمال شوند و حتی حمله نظامی علیه این کشور سخن می گوید، زیرا از دید دولتمردان امریکایی، دولت تهران به طور مخفی درحال تجهیز خود به سلاح های هسته ای است. به همین دلیل چندین سازمان اطلاعاتی امریکایی بسیج شدند و به یاد رییس جمهور بوش آوردند که ایران طی چهار سال اخیر دست به تولید این گونه سلاح ها نزده است.
رییس جمهور امریکا نیز به دنبال دریافت این گزارش اعلام نمود که به هرحال باید تحریم های شدیدی را علیه ایران اعمال کرد و حتی در صورت عدم تعلیق فعالیت های غنی سازی صلح آمیز، حمله نظامی علیه تأسیسات این کشور باید اجرا شود. زیرا به گفته او، “چه مدرکی در دست داریم که ایران برنامه های مخفی دیگری در زمینه ساخت سلاح اتمی نداشته باشد؟”
حتی 16 سازمان اطلاعاتی امریکایی [16 عدد کوچکی نیست] که این گزارش، تحت عنوان “ارزیابی اطلاعات ملی”، را تنظیم کرده اند نیز انتظار نداشتند موضع قاطع بوش در مقصر دانستن ایران متزلزل شود. به همین دلیل بود که هرچه سریعتر این گزارش را از طبقه بندی خارج و آن را به صورت عمومی اعلام کردند. این گزارش با وجود اینکه به طور آشکار ایران را از تمامی ظنّ هایی که به آن وارد بود خارج می کرد، حکم یک اقدام بازدارنده به جانب کاخ سفید را داشت تا از فشارهای بوش بر ایران جلوگیری کند.
سازمان های اطلاعاتی نیز درست به مانند نیروهای مسلح امریکا در یک شرایط “نیمه طغیانی” قرار گرفته اند، زیرا می بینند که رییس جمهور بوش درحال هدایت ایالات متحده به سوی یک رویارویی بی ثمر دیگر است که تنها یک سیر قهقرایی درپی خواهد داشت. ولی چگونه است که دو سال پیش همین سازمان های اطلاعاتی با “یک ضریب اطمینان بالا” به ما اعلام کردند که ایران درحال تولید سلاح های هسته ای است؟
بی شک می توان “با یک ضریب اطمینان متوسط ” اعلام کرد که ایران قصد تولید سلاح های اتمی، حداقل درحال حاضر، ندارد. مطمئناً اشخاصی هستند که همچنان این اظهارنظر را تأیید می کنند.
قوه درک
هزینه های عملیاتی امریکا معادل با نصف بودجه ای است که درحال حاضر به سازمان های اطلاعاتی اختصاص یافته و هر باری که درخصوص یک موضوع اشتباهی روی می دهد، باید یک میلیارد دلار از این بودجه را مسترد کنند. درحقیقت، آژانس های اطلاعاتی نمی توانند عملکرد خوبی داشته باشند، زیرا حجم انبوه و غیرقابل کنترلی از “شیوه”های الکترونیکی و انسانی در به دست آوردن اطلاعات وجود دارد و گاهی اخبار کوچک که دهان به دهان چرخیده و به آنها رسیده الزاماً از صحت و اعتبار کافی برخوردار نیستند. درحالی که اشخاصی که نسبت به این سیستم بیگانه اند و آن را از خارج نظاره می کنند، با کمی تأمل در این زمینه می توانند اطلاعات صحیح و معتبر را از لابلای اطلاعات اشتباه تمییز دهند.
ولی زمانی که به دنبال تعیین فرکانس های رادیویی، برد موشک ها و دیگر جزئیات فنی و نظامی برای شناخت توان نیروهای بالقوه حریف هستیم، هیچ کمکی از “قوه درک و تأمل” برنمی آید. برای این کار به جاسوس و سیستم های الکترونیکی در جمع آوری اطلاعات نیاز داریم. با این حال، اطلاعات استراتژیک مقوله دیگری دارد: یک تحلیل سیاسی در زمینه منافع و نیات یک کشور باید از انبوه داده های الکترونیکی و انسانی برتر باشد. ولی در واقعیت چنین مسأله ای به ندرت روی می دهد.
با نگاهی به تفسیر آخرین “ارزیابی اطلاعات ملی” که براساس آن توقف برنامه نظامی هسته ای ایران در سال 2003 در پاسخ به فشارهای بین المللی مطرح شد، می توان فهمید که تصمیم گیری های تهران بیشتر “به واسطه یک رویکرد منفعت طلبانه بوده است تا یک مسابقه تسلیحاتی”. یک کشف فوق العاده! زیرا ما همه فکر می کردیم که حکومت جمهوری اسلامی ترکیبی از یک گروه آیت الله کاملاً بیمار است که تنها آرزویشان رسیدن به “شهادت اتمی” است.
انسان های منطقی
خوشبختانه این چیزی نیست که ما همه فکر می کردیم. ولی برعکس اگر مقامات و مسؤولین ایرانی را به مثابه انسان هایی منطقی بدانیم، خیلی سریع به مهم ترین دل مشغولی و اولویت استراتژیکی آنان تبدیل خواهیم شد.
کاملاً مشخص است که آنها باید رؤیای حمله به اسراییل را، حتی در صورت داشتن سلاح هسته ای، از ذهن خارج کنند: چنین اقدامی به وقوع یک فاجعه غیرقابل جبران برای کل ایران منجر خواهد شد. درواقع، اسراییل صدها کلاهک هسته ای دراختیار دارد.
چرا اکنون ایران خواستار دراختیار گرفتن چنین سلاح بازدارنده ای شده، درحالی که از حداقل 30 سال پیش تاکنون مورد هدف سلاح های هسته ای اسراییل قرار داشته است؟
می دانیم که آیت الله خمینی پس از انقلاب سال 1979 برنامه تسلیحاتی اتمی شاه را لغو کرد، زیرا این برنامه “ضد اسلامی” بود. به خوبی می دانیم که تهران در اواسط سال های 80 یعنی درخلال جنگ ایران و عراق مجدداً این برنامه را آغاز نمود. این ازسرگیری زمانی آغاز گردید که گفته می شد صدام حسین قصد تولید سلاح های اتمی را دارد، ولی بار دیگر، بازرسان بین المللی عراق را عاری از داشتن هرگونه سلاح هسته ای دانستند. پس از آن، این برنامه مجدداً در سال 1999 یا 2000 از سر گرفته شد و امروز همه می دانند که در سال 2003 به طور کامل متوقف شده است. ولی این داستان چه معنایی دربردارد؟
عراق، پاکستان…
پاکستان در سال 1998، قبل از کودتای نظامی، سلاح هسته ای خود را آزمایش کرد و این مسأله ای بود که دولتمردان ایرانی را به شدت نگران نمود. سپس ایالات متحده به دنبال حملات 11 سپتامبر عراق را به تولید مجدد سلاح های اتمی متهم کرد و این مسأله نگرانی تهران را که برنامه هسته ای خود را آغاز کرده بود شدت بخشید. این درحالی بود که صدام حسین توسط ایالات متحده سرنگون شد و پاکستان نیز درنهایت جایگاه خود را به عنوان کشوری با موقعیت تثبیت شده محکم کرد.
در همان سال محرز شد که ایران نیز درجستجوی دستیابی به چرخه کامل سوخت اتمی است. البته چنین اقدامی از نظر قانونی به هیچ وجه ممنوع نیست. با این حال، به دلیل این که چنین دانشی به دارنده آن امکان غنی سازی اورانیوم به میزان بالا را می دهد، ایران متحمل فشارهای بین المللی برای توقف برنامه غنی سازی خود شد که در نهایت نیز به تعلیق کامل این فعالیت ها انجامید.
اکنون همه چیز مشخص شده و دیگر نیازی به حضور جاسوس برای روشن کردن وضعیت نیست. به علاوه، با توجه به انگیزه جاسوسان که به شدت کاهش یافته، بهتر آن است که از این مسأله صرف نظر کنند.
منبع: لو دووار، 20 دسامبر
مترجم: علی جواهری