آقای سریع القلم، هفته ای یک بار گیر می دهد به یک چیزی و سی ویژگی آن چیز را می نویسد، البته چیزهای خوبی هم می نویسد، و جالب است که آن چیزهایی که می نویسد، گاهی آدم را به فکر چیزهایی می برد که نمی نویسد. مثلا این هفته ایشان سی ویژگی یک « ایرانی مطلوب» را نوشته بود، من هم فکر کردم که درست است که مطلوبش خیلی مطلوب است، ولی برویم ببینیم ایرانی موجود کدام سی ویژگی را دارد. برای همین سی ویژگی ایرانی موجود را نوشتم، حالا ممکن است شما این سی ویژگی یا حداقل ده پانزده تای آنها را نداشته باشید، ولی تقریبا اغلب آن ها را داریم.
اول، وقت کار کردن ندارد، چون دائما در حال حرف زدن است و حتی رئیس جمهور خوب هم از نظر او کسی است که خوب و با شجاعت حرف می زند نه کسی که خوب کار می کند.
دوم، وقتی با مشکلی مواجه می شود، دیگران را سرزنش می کند و مسئول آن مشکل می داند.
سوم، مهم ترین بخش ماشین برایش بوق و پخش صوت است.
چهارم، همیشه دوست دارد یا خودش قهرمان شود یا دوست دارد قهرمان تولید کند.
پنجم: از تعارف و ادب برای پوشاندن ضعف ها و معایب خودش استفاده می کند.
ششم، وقتی از اشتباهات و کوتاهی هایش انتقاد کنید، مجموعه ای از حوادث تاریخی، مشکلات آموزشی، سیل و زلزله، ترافیک و وضع آب و هوا، مشکلات دوران کودکی، حملات خارجی، کشورهای بیگانه، رهبران سیاسی و همه و همه را فهرست می کند و همه آنها را عامل اشتباهات و کوتاهی خودش می داند و در هیچ حالتی مسئولیت اشتباهش را نمی پذیرد.
هفتم، آنقدر غیرقابل پیش بینی است که هیچ کس نمی تواند به او اعتماد کند و غیرقابل پیش بینی بودن را عشقی بودن و خوب می داند.
هشتم، یک داستان کوتاه نوشته و می خواهد نوبل ادبیات بگیرد، با اسم مستعار با حکومت می جنگد و می خواهد حکومت را در یک هفته از بین ببرد، معدلش در دبیرستان 11 شده و انتظار دارد وارد دانشگاه هاروارد شود، آنقدر نیازهایش غیرمعقول است که دائم مجبور است درباره همه چیز دروغ بگوید.
نهم، زمان را از روی تابش آفتاب و طلوع وغروب ارزیابی می کند، به همین دلیل تا یک ساعت تاخیر برایش طبیعی است، هرگز برای تاخیر عذر نمی خواهد، چون مقصر ترافیک است، و با وجود اینکه پانزده سال همین مسیر را می رود، باز هم نمی تواند پانزده دقیقع تاخیر در ترافیک را در برنامه ریزی اش در نظر بگیرد.
دهم، همیشه درباره دیگران قضاوت می کند، و تا به حال یک بار هم نشده که اشتباه کند، در هیچ موردی هم نمی گوید نمی دانم، چون می داند. با وجود اینکه متوجه منظور دیگری نشده، با حالتی تحقیرآمیز حرف طرف را قطع می کند و می گوید، این چیزها را که می دانم، یک چیزی بگو که ندانم.
یازدهم: معتقد است خارجی ها ساده لوح، زودباور و ابله هستند و همیشه در میان غیرایرانیان، همه عاشق بی نظمی، خودپسندی و زرنگ بازی او می شوند.
دوازدهم، همواره تاکید می کند، با اینکه من هیچ وقت از کار خودم خوشم نمی آید، ولی این کارم بهترین کارم شده است. دائم درباره خودش حرف می زند. همیشه وسط حرف زدن دیگران، صحبت را قطع می کند و می گوید خسته شدم، درباره یک چیز دیگر حرف بزنیم، و همیشه منظورش این است که درباره من حرف بزنید.
سیزدهم، حتی اگر سطل آشغال در ده سانتی متری او هم باشد، باز هم آشغال را روی زمین پرت می کند و معتقد است همه همین کار را می کنند.
چهاردهم: همیشه معتقد است با دیگران فرق می کند، ولی هر وقت هر کاربدی بکند، می گوید همه همین کار را می کنند.
پانزدهم، دفترچه ای دارد که قصد دارد معایبش را در آن بنویسد و آن را اصلاح کند، ولی چون هیچ وقت عیبی نداشته، آن دفترچه سفید مانده است.
شانزده: فعالیت در حوزه بین المللی را فرصتی برای خودنمایی و مطرح کردن خودش برای سایر هموطنان می داند.
هفده، اصلا حسود نیست، فقط معتقد است هر کسی به جایی رسیده شانس آورده و خودش فقط به دلیل بدشانسی به جایی نرسیده، وگرنه من الآن باید جایزه نوبل گرفته بودم و دبیرکل سازمان ملل می شدم.
هجده، وقتی بدگوئی دیگران را می کند دلش خنک می شود، و اگر قرار باشد علیه دیگران حرف نزند، احتمالا هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
نوزده، مبنای اطلاعات اجتماعی اش عمه و خاله اش هستند، و مبنای اطلاعات سیاسی اش یک پسرعمویی که از پشت پرده خبر دارد و هفت سال قبل یکشب برایش همه چیزهایی را که تا بیست سال بعد اتفاق خواهد افتاد گفته است.
بیست: تا وقتی با کسی کاری نداشته باشد، به او زنگ نمی زند و تماس نمی گیرد.
بیست و یک، شخصیت « زلیگ» دارد، اگر شما انقلابی باشید، او هم انقلابی می شود، اگر سلطنت طلب باشید، او هم سلطنت طلب می شود، اگر چپ باشید، می شود چه گوارا، و اگر طرفدار حکومت باشید، خودش از همه بیشتر طرفدار حکومت است، او می تواند در عرض دو دقیقه تبدیل به شخصیتی بشود که شما در عرض سی سال نمی توانید چنان بشوید.
بیست و دو، برای انتخاب تابلو، رنگ اتاق، لباس، موسیقی و کتابی هم که می خواهد بخواند از نظر و سلیقه دیگران استفاده می کند، ولی مدل مو، نوع کیف، نحوه حرف زدنش را چنان مشخص می کند که دقیقا شبیه هنرمندان بزرگ باشد.
بیست و سه، همیشه به تائید دیگران نیازمند است تا مطمئن شود دارد کار درستی می کند. همیشه خاطرات خصوصی از سلبریتی هایی دارد که با دیدن آن رفتارها فهمیده آنها چقدر آدمهای حقیری بودند، با این حال در هر جایی که هر بچه معروفی حضور دارد، حتما سروکله اش پیدا می شود.
بیست و چهار، هرگز با آدمی که قدرتمند تر از خودش باشد یا مطیع نباشد دوست نمی شود، یا اگر هم تصادفا دوست شده باشد، به دوستی اش ادامه نمی دهد.
بیست و پنج، همیشه تعدادی کتاب دوروبرش است که از هر کدام دو سه صفحه خوانده، ولی جذبش نکرده، و دنبال تعدادی کتاب است که اسم نویسنده اش را هم غلط تلفظ می کند و می خواهد خواندنش را شروع کند.
بیست و شش، هر سال که او را می بینیم، تعدادی عیب جدید پیدا کرده و بدتر شده.
بیست و هفت، هر ماه یک بار یک رژیم غذایی جدید انتخاب می کند و در اجرای آن ناموفق می شود، بعد رژیم دیگری انتخاب می کند و باز هم ناموفق می شود، ولی هر رژیمی که داشته باشد، فرقی نمی کند چون به هر حال وزنش بطور منظم بالا می رود.
بیست و هشت، از دزدی و رانت خواری متنفر است، مگر اینکه خودش آن را انجام دهد.
بیست و نه، به سیاست و قدرت طوری نگاه می کند که منفعت شخصی اش حفظ شود و معتقد است بقیه هم همینطورند، حتی اگر برایش اثبات شود که نظرش غلط است. معتقد است سیاست چیز خیلی کثیفی است، ولی در همه معادلات زندگی اش سیاست را در نظر می گیرد.
سی: وقتی در بیرون ایران است، با ایرانیان دیگر رابطه برقرار نمی کند، و در همان حال معتقد است ایرانیان از همه بهترند و همه خارجی ها بدند.