به بهانه اکران فیلم سنگ، کاغذ، قیچی گفت و گویی را با سعید سهیلی انجام داده ایم.
کنارپنجره، تنها
چه شد که سراغ چنین قصه ای رفتید وماجرای سنگ، کاغذ، قیچی ازکجا شکل گرفت؟
زمانی که من مشغول ساخت فیلم شب برهنه بودم به یک آسایشگاه معلولین جنگ رفته بودم. درآن چند روزی که ماآنجا بودیم چندتا ازتخت ها خالی شد وجای آن گل گذاشتند. وقتی ازساکنان آنجا می پرسیدیم که آیا کسی به سراغ شما می آید؟ می گفتند نه یا می پرسیدم بزرگترین تفریح شما اینجا چیست؟ می گفتند که می نشینیم کنارپنجره وبیرون را نگاه می کنیم درودیواریا درختان و… خیلی ازآنها خانواده هایشان درشهرستان بودند، کسی هم به دیدنشان نمی آمد، شاید آنقدرمردم گرفتاربودند که کسی وقت نمی کرد فکرکند که یک زمانی جنگی هم بوده وباید برود ازمعلولین آن عیادت کند و… کسانی که آنجا بودند علاوه برمعلولیت جسمی، دچارمشکلات روحی روانی بسیاری بودند، بیشترش هم ازتنهایی. بنابراین من فکرکردم چه کارکنم که عده زیادی ازمردم به دیدن وعیادت اینجورآسایشگاهها بروند. بعد دیدم که این کارازدست من ساخته نیست. نمی توانستم اعلامیه به دست بگیرم وبروم بگویم مردم بروید آسایشگاه جانبازان راببینید…. خب، چه کارباید بکنم. دیدم ابزارکارمن سینماست به همین خاطردست به کارشدم تافیلمی بسازم که حداقل تعداد بسیارزیادی ازمردم رابرای ده، پانزده دقیقه هم که شده به این آسایشگاههای جانبازان ببرد. اینطورهم شد من فکرمی کنم آسایشگاه جانبازان سنگ، کاغذ، قیچی پربیننده ترین آسایشگاه درکل سطح کشورباشد.
فکرنمی کنید بابردن قصه ای که دریک جهت دیگروبایک ریتم تند اتفاقات آن پی درپی درحال رخ دادن بود، به یک آسایشگاه جانبازان، اگربه یک یکپارچگی وانسجام فیلم خود لطمه می زند؟
خب، چنین ریسکی وجودداشت. فیلم بایک ریتم وضرب آهنگ تند پیش می رفت، لوکیشن ها مدام عوض می شد، سکانس های ماکوتاه بودند واکشن پرهیجانی درحال رخ دادن بود. این امکان وجود داشت که پس ازعادت کردن تماشاگران به این ریتم بابردن آنها به یک آسایشگاه وازدست رفتن آن ضرب آهنگ ریتم تماشاگرهم ازدست برود وارتباطش بافیلم قطع شود، اما من معتقدم ما به همه این مشکلات فائق آمدیم وتماشاگران ارتباط خود راتا پایان بافیلم حفظ می کنند.
به نظرمی رسد یکی ازدلایل اصلی این توفیق قرارگرفتن این سکانس درفینال فیلم باشد، جایی که تماشاگربنا به سابقه ذهنی که دارد منتظرمی ماند تاسرنوشت قهرمان های اصلی فیلم رقم بخورد.
سوای اکشن بیرونی فیلم که تاپیش ازآسایشگاه ضرب آهنگ تندی دارد، تماشاگران تاپیش ازآن تنها با سه شخصیت محوری سروکاردارند، اما وقتی به آسایشگاه می رویم یکباره برتعداد این شخصیت ها افزوده می شود. این هم یک خطردیگری بود که به میان می آمد، اما بازهم فکر می کنم که درفیلم موفق عمل کرده باشم. یعنی این که با وجود زندانی شدن دوربین دراین صحنه ها بازتماشاگراحساس خستگی نمی کند ومن مجال آن راپیدا می کنم تاحرفهای خودرا بزنم وآسایشگاه رانشان بدهم وتماشاگرراهم حفظ کنم.
اما ازدست نرفتن ارتباط تماشاگربافیلم نمی تواند دلیلی بریکدستی فیلم باشد؟ اشاره کردم تماشاگری که تا آن لحظه فیلم راتماشا کرده درسکانس فینال به سادگی ازخیرفهم سرنوشت قهرمان ها نمی گذرد؟
به نظرمن فیلم یکدست است. سنگ، کاغذ، قیچی سه قسمت دارد. بخش آغازین، میانه وآخرین. بخش میانه یک اکشن تند بیرونی دارد، اما دردوبخش اول وآخر، اکشن درونی است واین سه بخش زنجیرواربه هم پیوسته اند. دربخش اول تماشاگردنبال آن است که بداند سرنوشت رعنا چیست؟ دربخش آخرهم که سرنوشت همگی قهرمانهای اصلی فیلم مورد توجه است. شاید این بخش ها خیلی به هم نزدیک و هماهنگ به نظرنرسند، اما خیلی هم با یکدیگر فاصله ندارند.
درسنگ، کاغذ، قیچی نکته ایی که بیشترازهرچیزتوجه من راجلب کرد، پرداخت سینمایی آن بود، فیلمی که برخی ازجاهای آن بی تعارف درمحدوده سینمای ایران بسیارخوش ساخت ازکاردرآمده بود وبه نظرمی رسد ساخت فیلم تاحد زیادی ازدست مایه آن جلوتراست.
تکنیک ساخت فیلم را فیلمنامه تعیین می کند، برخی فیلمنامه ها هستند که هرچه شما سعی بکنید، کارگردانی درآن نمود ندارد، فیلمبرداری جای کارندارد، مونتاژدیده نمی شود، بازیها به چشم نمی آید. اما فیلمنامه سنگ، کاغذ، قیچی می طلبید که روی ساخت آن کارشود، دقت ووسواس پای آن بگذارم. سنگ، کاغذ، قیچی این پتانسیل راداشت کارگردانی، فیلمبرداری، مونتاژ، موسیقی و… همگی جای مانورداشتند وبه همین دلیل این اتفاق که شما اشاره کردید افتاد. ازطرفی این فیلم آخرمن است طبیعی است که تجربه ساخت فیلم های قبلی باعث می شود که جلوتربروم.
برخی ازصحنه ها بخصوص اکشن فیلم نشان می دهد که علاوه برتواناییهای تکنیکی، هنگام ساخت این صحنه ها ازگذاشتن هزینه نیزدریغ نشده است؟
درست است، خوشبختانه دراین فیلم من با تهیه کننده ایی کارکردم که ازهزینه کردن دریغ نداشت وبه این خاطرچیزی رابه من تحمیل نکرد. مثلا پیش ازشروع کاربرای فیلمبرداری او گزینه های دیگری داشت، اما وقتی من گفتم که می خواهم با زرین دست کارکنم پذیرفت با وجود اینکه به لحاظ مالی این وسط تفاوتهایی هم وجود داشت. درمورد دیگرعوامل ویا هزینه ها هم همینگونه بود. به نظرمن همکاری یک گروه همدل باعث شد که چنین نتیجه ایی بدست بیاید.
بد نیست اشاره ای هم به ترکیب بازیگران فیلم داشته باشیم. آیا حاصل کارآنها خواسته های شما راتامین کرد؟
انتخاب امین حیایی برای این نقش با توجه به فیلم هایی که درسالهای اخیربازی کرده یک ریسک بود. اودراین سالهای بیشتردرفیلم های کمدی ونقش آدم های شوخ ظاهرشده، اما شخصیت جهان یک شخصیت کاملا تلخ وزخم خورده بود. من به امین حیایی گفتم که توباید تکلیف خودت رابا تماشاگردرهمان دقایق اول فیلم روشن کنی تا بدانند که دراین فیلم با آن تصویری که ازکارهای اخیرتودیده اند متفاوت است ومن فکرمی کنم حیایی درسنگ، کاغذ، قیچی بازی خوبی رانشان داد به خصوص درصحنه های ابتدایی فیلم که وارد زندان می شد. دراین صحنه ها من هم سعی کردم دکوپاژدرجهتی باشد که زمینه لازم برای نشان دادن این اتفاقات مهیا شود. با انتخاب شهرام حقیقت دوست خیلی ها مخالف بودند ودلایل آنها هم ازجهتی درست بود. آنها عقیده داشتند که شهرام یک چهره پرخاشگر، عصبی وحساس دارد. برای یک نقش شوخ وبذله گو ورفیق قهرمان اصلی مناسب نیست، اما من این ریسک راکردم وشهرام هم به نظرم بازی خوبی ازخودش نشان داد که تماشاگرشخصیت اورادرفیلم دوست دارد ومی پذیرد. درمورد بازیگران فیلم درهمین دومورد نظردارم که نقش های کلیدی برعهده داشتند.