چهارچوب دموکراسی قواعد حقوق بشر است

شیرین عبادی
شیرین عبادی

‎ ‎نوشته زیر، متن سخنرانی خانم عبادی در مراسم دیروز دریافت جایزه “مدارا” از سوی کادمی ‏پروتستان توتسینگ در کشور آلمان است که توسط ایشان برای انتشار در اختیار “روز” قرار گرفته است.‏‎ ‎‎ ‎‏ ‏

عده ای که منافع گروهی خود را در شعله های جنگ جستجو می کنند، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ‏و پایان جنگ سرد، تئوری غلطی را عنوان کرده اند تا مجدداً زمینه جنگ های دیگری را فراهم سازند و در ‏نتیجه بتوانند اسلحه های خود را بفروشند و به قیمت جان مردم بیگناه و غیر نظامی بر ثروت و قدرت خود ‏بیافزایند . آنان معتقداند که برخورد تمدن غربی با تمدن شرقی خصوصاً تمدن اسلامی امری است اجتناب ‏ناپذیر و با این تئوری غلط جنگ های خاورمیانه را توجیه می کنند – این گروه برای اثبات ادعای خود به ‏اعمال تروریستی برخی از گروه ها، و روش غیردموکراتیک بعضی از حکومت های اسلامی استناد می ‏کنند.‏

برای پرداختن به این مطلب ، باید در ابتدا به این سؤال پاسخ داده شود که آیا اسلام ، حقوق بشر و دموکراسی ‏را که دستاورد مدرنیته است قبول دارد، یا خیر ؟ ‏

و آیا کشورهای اسلامی می توانند دموکراتیک باشند یا خیر؟

عده ای از مسلمانان بر این اعتقاد هستند که انسان مخلوق خداوند است و رابطه او با خالق فقط بر مبنای ‏تکالیفی است که برای او معین شده است . به اعتقاد این دسته، عقیده اکثریت نمی تواند منشاء حق یا تکلیفی ‏باشد زیرا ممکن است اکثریت اشتباه کنند – پیروان این طرز تفکر که تاب تحمل هیچ عقیده ای را جز باور ‏خود ندارند ، دنیا را با چشم پیشینیان نگریسته و با عقل آنها می خواهند مشکلات امروزی خود را حل کنند – ‏این گروه بر این باور هستند که حکومت ها مشروعیت خود را از مذهب گرفته و باید حافظ دین و مذهب خود ‏باشند و پارلمان فقط می تواند قوانین مذهبی را به صورت مدون تنظیم کند و بیش از این اختیاری ندارد زیرا ‏قوانین باید بر مبنای شریعت تنظیم گردند .‏

وضعیت نامناسب دموکراسی در برخی از کشورهای اسلامی نشأت گرفته از این تفکر است که اسلام با ‏دموکراسی و حقوق بشر سازگاری ندارد و البته اسلام فقط چیزی است که حکومت به عنوان ایدئولوژی خود ‏بیان می کند و برداشت و تفسیر دیگر مسلمانان از شریعت اسلامی یکسره باطل و مردود شمرده می شود و با ‏این حربه مخالفان سیاسی را وادار به سکوت می کنند و شهامت مبارزه را از مردم عادی سلب می کنند زیرا ‏مردم برای مخالفت و مبارزه با حکام زمینی بسیار راحت تر به میدان می آیند تا برای مخالفت با دین پدران ‏خود – و نکته جالب آن که چنین حکومت هایی غالباً مورد تأئید و حمایت آمریکا هستند به عنوان مثال می ‏توان از عربستان سعودی ، امارات متحده عربی – بحرین و کویت نام برد – و به عبارت صحیح تر اگر ‏تئوری پردازان آمریکائی معتقداند که برخورد بین تمدن اسلامی و تمدن غربی اجتناب ناپذیر است باید پاسخی ‏برای دوستی دیرینه کشورشان با چنین حکومت هائی بیابند که البته پاسخی هم ندارد و هم چنین آنان باید به ‏این سؤال پاسخ دهند که ایا فقط حکومت های اسلامی هستند که غیر دموکراتیک می باشند و سایر کشورهای ‏جهان همگی دموکرات هستند؟ متأسفانه دیکتاتوری در جهان امروز طیف گسترده ای دارد.‏

در حقیقت این مذهب اسلام نیست که با دموکراسی مخالفت دارد بلکه دیکتاتورها هستند که با دموکراسی ‏مخالفند و وجود حکومت های غیردموکراتیک اسلامی به هیچ وجه موید نظریه برخورد تمدن ها نیست .‏

نکته دیگری که باید در مورد تئوری برخورد تمدن ها بگویم آن است که تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر ‏شوروی ، غرب خصوصاً ایالات متحده آمریکا به وسیله اسلام رادیکال می خواستند مانع پیشرفت و نفوذ ‏کمونیزم شوند و به همین دلیل گروههای تندرو و افراطی اسلامی مانند طالبان مورد تأئید و حمایت آمریکا ‏بودند تا با اتحاد جماهیر شوروی بجنگند و اکنون که اتحاد جماهیر شوروی از بین رفته است یک باره ، ‏دوست قدیم تبدیل به دشمن جدید شده است .‏

به هر حال – در قبال حکومت های غیردموکراتیک اسلامی که ظلم خود را با سوء استفاده از نام اسلام توجیه ‏می کنند – نواندیشان اسلامی و متفکران دینی به مبارزه پرداخته اند . تشکیل جبهه واحدی از مسلمانانی که به ‏ملیت های مختلف تعلق دارند و با حفظ قداست اسلام به مبارزه با حکومت های خودکامه پرداخته اند نوید ‏رهایی مسلمانان است . این جبهه واحد نامی ندارد ، بدون رهبر است . اداره مرکزی و شعبی ندارد بلکه ‏جایگاه آن در ذهن هر مسلمان متفکری است که با حفظ دین آباء و اجدادی خویش به دموکراسی احترام گذاشته ‏و نمی خواهد هر سخن باطلی را تحمل کند و در قبال ستم، تاب تحمل ندارد .‏

آنان بر این اعتقاد هستند که حکومت هایی که به بهانه نسبیت فرهنگی و احکام لایتغیرمذهبی از اجرای ‏دموکراسی و حقوق بشر سرباز می زنند در حقیقت متحجرانی زورگو هستند که بر ماهیت دیکتاتوری خود ‏ماسکی از فرهنگ زده و با نام فرهنگ ملی یا دینی قصد تجاوز به حقوق ملت خود را دارند .‏

در حقیقت اسلام ، دین برابری و مدارا است . قرآن در موارد متعددی بر این موضوع تأکید دارد از جمله: در ‏سوره 10 آیه 99 خطاب به محمد پیامبر اسلام می گوید: “اگر پروردگارت می خواست همه مردم روی زمین ‏ایمان آورده بودند. آیا تو می خواهی مردم را مجبور کنی که مومن شوند؟” (1) و در سوره 109 آیه 6 می ‏گوید: “دین شما برای خودتان و دین من برای خودم” (2) و در سوره 2 آیه 256 آمده است که: “اجباری در ‏پذیرش دین ندارید. خداوند راه را به شما نشان داده است”. (3)‏

‏ ‏

پس چگونه است که در چنین دین و آئینی برخی از مسلمانان رادیکال، پلورالیزم فرهنگی را مردود شمرده و ‏صراحتاً بیان می کنند که اسلام با دموکراسی هم خوانی ندارد.‏

با این ترتیب ثابت می شود که مشکل اصلی در ذات اسلام نیست بلکه مسأله مهم آن است که بنا به دلائل ‏مختلف، برخی از حکومت های اسلامی مایل نیستند تفسیری از اسلام ارائه شود که منطبق با دموکراسی و ‏حقوق بشر باشد و از این جهت فرهنگ حاکم بر کشورهای اسلامی از جمله فرهنگ سیاسی ، احتیاج به ‏دگردیسی و تحول دارد تا بتواند با چشم باز حقایق اجتماعی را درک کرده و بر مبنای نیازهای زمان قوانینی ‏تهیه کند که هم با روح اسلامی انطباق داشته و هم بر طرف کننده نیازهای زمان خود باشد .‏

مهمترین گام که برای تحول فرهنگی باید برداشته شود ، آموزش مبانی اسلامی به طریق صحیح و درست ‏است – اسلام پویا باید به آنها تعلیم داده شود باید به مسلمانان یاد داد که می توان مسلمان بود و بهتر زندگی ‏کرد ، می توان مسلمان بود و به اصول حقوق بشر و دموکراسی احترام گذاشت و آن را اجرا کرد . باید ‏مسلمانان را آگاه نمود که کلید بهشت در دست حکومت های اسلامی نیست و گروه های افراطی برداشت ‏صحیحی از اسلام ندارند و عملیات انتحاری باعث رفتن به بهشت نمی شود و هر عمل یک حکومت اسلامی ‏‏– ولو به نام اسلام ، اسلامی نیست بدین گونه است که می توان شاهد جنبش های اصیل اسلامی و نه تروریزم ‏بود .‏

این بحث خصوصاً در شرایط سیاسی امروز دنیا که در برخی از کشورها و نقاط جهان ، احزاب سیاسی ، با ‏انتخابات به قدرت رسیده اند اهمیت بسزایی دارد . الان شاهد هستیم که در ترکیه ، حزب اسلامی در یک ‏انتخابات آزاد به قدرت رسیده است و به عنوان اولین گام ، قانون منع حجاب ، در دانشگاهها را به تصویب ‏رسانده است – تا این جای قضیه اشکالی ندارد ولی واهمه زنان ترک از آن است که فرضاً دو سال دیگر ‏قانون حجاب اجباری به تصویب برسد و زنان ترک هم مانند زنان ایران وادار به پوشش اجباری حجاب شوند.‏

برای اینکه این قسمت از بحث بیشتر باز شود اجازه بدهید راجع به دموکراسی و محدوده آن هم صحبتی داشته ‏باشم – دموکراسی در تعریف کلاسیک آن به معنای حکومت اکثریت است اما اکثریتی که در یک انتخابات ‏آزاد به قدرت می رسد حق ندارد هر طور که بخواهد حکومت کند. فراموش نکنیم بسیاری از دیکتاتورهای ‏جهان با دموکراسی یعنی با رأی اکثریت مردم به قدرت رسیدند - بنابراین پیروزی در انتخابات به معنای ‏دموکراسی نیست- اکثریت به قدرت رسیده در یک انتخابات آزاد باید چهارچوب دموکراسی را رعایت کنند- ‏اما چهارچوب دموکراسی چیست؟ ‏

‏ چهارچوب دموکراسی قواعد حقوق بشر است – به عبارت دیگر اکثریت به قدرت رسیده فقط در چهارچوب ‏ضوابط حقوق بشر می تواند حکومت کند و حق تخطی از آن را ندارند. هیچ اکثریت به قدرت رسیده ای به ‏بهانه مذهب حق ندارد بر نیمی از افراد جامعه یعنی زنان ستم کند- مانند ستمی که هم اکنون بر زنان ایران به ‏بهانه اسلام می رود- هیچ اکثریت به قدرت رسیده ای به بهانه ایدئولوژی حق ندارد مانع از آزادی عقیده و ‏بیان شود- مانند اتفاقی که در کوبا و در چین افتاده است- هیچ اکثریت به قدرت رسیده ای حق ندارد آزادی ‏های مدنی را محدود سازد – مانند ایالات متحده آمریکا که به مکالمات تلفنی شهروندان گوش می دهند و ایمیل ‏ها و بسته های پستی آنان را تفتیش می کنند - با این تعریف حکومت ها مشروعیت خود را فقط از صندوق ‏رأی و آراء مردم نمی گیرند، بلکه مشروعیت خود را از آراء مردم و احترام به حقوق بشر تواماً می گیرند- ‏هر بهانه ای جهت نادیده گرفتن حقوق بشر از قبیل نسبیت فرهنگی و یا مذهب و یا ایدئولوژی غیرقابل قبول ‏است .‏

بنابراین حکومت های اسلامی حتی اگر با انتخابات هم به قدرت رسیده باشند مکلف به رعایت ضوابط حقوق ‏بشر هستند و این ضوابط بین المللی بوده و برای همه یکسان است .‏

لازم به یادآوری است که در قبال اعلامیه جهانی حقوق بشر ، حکومت های اسلامی از قبیل حکومت ایران ، ‏اعلامیه اسلامی حقوق بشر را تصویب کرده اند که من بارها مخالفت خود را با اعلامیه اسلامی حقوق بشر ‏اعلام داشته ام زیرا اگر مسلمانان به علت مذهب خود ، بخواهند اعلامیه ای جداگانه برای حقوق بشر بنویسند ‏، بنابراین همین حق را باید برای پیروان سایر ادیان هم قائل باشند و از این پس ما شاهد اعلامیه یهودی حقوق ‏بشر ، اعلامیه بودایی حقوق بشر ، و هزاران اعلامیه حقوق بشر خواهیم بود – و اداره جهان بر مبنای ادیان ‏متعددی که در آن وجود دارد امری است غیرممکن .‏

حقوق بشر استانداردی است بین المللی و قابل انطباق و با هر فرهنگ و مذهبی – ارتباطی با شرق یا غرب ‏نداشته ، مسلمان و مسیحی هم نمی شناسد – برای همه یکسان است – مسلمانان نیز باید از آن تبعیت کنند – ‏باید از اصولی که مورد توافق همگانی است شروع کنیم نه از اصولی که فقط خود به آن اعتقاد داریم .‏

می توانیم به جای برخورد تمدن ها از گفتگوی بین تمدن ها صحبت کنیم – برخورد و ستیز تمدن ها حاصلی ‏جز ویرانه سازی ندارد اما چه بسا گفتگوی تمدن ها راه حلی منطقی برای مشکلات جهان پدید آورد .‏

علم روانشناسی می گوید که وقتی در مورد چیزی ، دانشی نداریم و نسبت به آن جاهل هستیم از آن می ترسیم ‏‏– وقتی از چیزی ترسیدیم ، آرامش خود را از دست می دهیم – وقتی آرامش خود را از دست دادیم از چیزی ‏که باعث آن است متنفر می شویم بنابراین تا مردم جهان نسبت به دین و تمدن یکدیگر شناخت نداشته باشند ‏نمی توان شاهد صلحی پایدار در سطح بین المللی بود و من به سهم خود از برگزار کنندگان این جلسه که ‏امکان بحث و گفتگو در مورد دین اسلام را فراهم کرده اند سپاسگزاری می کنم .‏

سخن آخر آن که همان طوری که حکومت های اسلامی نباید از نام اسلام سوء استفاده کنند ، ممالک غربی هم ‏نباید از نام حقوق بشر و دموکراسی سوء استفاده کرده و آن را مجوز حمله به کشوری نمایند . دموکراسی ‏هدیه نیست که بتوان پیشکش ملتی کرد– حقوق بشر را همراه با بمب های خوشه ای نمی توان بر سر مردم ‏ریخت .‏

در ابتدا به بهانه از بین بردن سلاح های کشتار جمعی به عراق حمله کردند و وقتی چیزی نیافتند عنوان کردند ‏که بخاطر دموکراسی می جنگیم ولی دیدیم که تجاوز نظامی به عراق حاصلی جز ویرانه تر کردن عراق و ‏کشتار حدود یک میلیون انسان بیگناه نداشت .‏

صدام حسین یک دیکتاتور بود. اما سؤال من آن است که آیا صدام حسین تنها دیکتاتور جهان بود ؟ متأسفانه ‏دنیا پر از دیکتاتور است فقط فرق صدام حسین با بقیه دیکتاتورها در آن است که در کشور آنها نفت نیست اما ‏در عراق نفت زیادی وجود دارد .‏

واژگانی چون مذهب، ایدئولوژی، دموکراسی و حقوق بشر مفاهیمی ارزشمند هستند. بیائید آنها را از زندان ‏حکومت ها به درآورده و در استفاده انحصاری ملت ها قرار دهیم تا راه سوء استفاده از قدرت های سیاسی ‏مسدود شود.‏

شعله های جنگ را خاموش کرده و تخم دوستی را بپراکنیم. از این جنگ بیهوده کسی سربلند و پیروز بیرون ‏نخواهد آمد.‏

ما زمانی آرامش خواهیم داشت که در سرنوشتی که برای خود آرزومندیم دیگران را نیز سهیم بداریم . جهانی ‏شدن در صورتی یک تحول تاریخی مثبت به شمار می آید که بتواند امکان تحقق یافتن صلحی پایدار را ‏افزایش دهد و از فقر و نابرابری های موجود در جهان بکاهد . ما به ساز و کاری بین المللی نیازمندیم تا با ‏نظارتی دائمی و مستمر راه سوء استفاده از قدرت را مسدود سازد والا جهان به پرتگاهی خواهد رفت که ‏تباهی نوع بشر را به دنبال حواهد داشت .‏

همگی بکوشیم تا جهان را بهتر از آنچه که از پدرانمان تحویل گرفتیم تحویل نسل آینده دهیم.‏

‎ ‎پانوشت‎ ‎‏ ‏

‏1- و لو شاء ربک لا من من فی الارض کلها جمعیا افانت تکره الناس حتی یکونوا مومنین (سوره یونس آیه ‏‏99)‏

‏2- کلم دینکم ولی دین (سوره الکافرون آیه 6)‏

‏3- لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی (سوره بقره آیه 256) ‏