لطفا قطار را ندزدید

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

بازی انتخابات دوباره شروع شد. یک طرف این بازی کسانی هستند که نمی خواهند به دلایل مختلف اصلاح طلبان و نیروهای میانه رو رای بیاورند( شامل محافظه کاران، رادیکال های تندرو خارج از کشور و رادیکال های داخل کشور) و طرف دیگر بازی کسانی هستند که می خواهند تا جایی که ممکن است نیروهای اصلاح طلب و میانه رو و منتقدین دولت وارد قدرت شوند. به نظر من محافظه کاران دارند روی رادیکال ها کار می کنند تا داستان تحریم را شروع کنند. و به محض اینکه داستان تحریم از خارج از کشور موجش راه بیفتد، بلافاصله روزنامه کیهان و سایر محافظه کاران و حتی صدا و سیما به موج آن دامن خواهند زد. شورای نگهبان هم با رد صلاحیت به صورت گسترده کاری خواهد کرد تا انگیزه کافی دست تحریم کنندگان بیفتد.

من فکر می کنم باید از این ماجرا فرار کرد. از نظر من با عبرت آموزی از سه انتخاب قبلی، در انتخابات باید موارد زیر را مورد توجه قرار داد:

1) به هر قیمت در انتخابات شرکت می کنیم و کسی را که بهتر است انتخاب می کنیم.

2) اصلاح طلبان و نیروهای میانه رو باید به یک لیست واحد برسند و تا حد امکان از هدر رفتن رای خودداری کنند.

3) اینکه محافظه کاران نتوانسته اند به یک فهرست مشخص برسند، امری میمون و مبارک است که باید با استفاده از احمدی نژاد سعی کنیم میمون تر و مبارک تر شود.

خبر رسیده است که در تهران رد صلاحیت ها به گستردگی شهرستانها نبوده، و در شهرستانها رد صلاحیت گسترده موجب اعتراض نیروهای اصلاح طلب و از جمله مجاهدین انقلاب شده است. از طرفی محافظه کاران و باند دولتی ها نتوانسته اند به فهرست مشخص برای انتخابات شوراها برسند. موسیو پشم و شیشه معروف به چمران از نرسیدن اصولگرایان به فهرست واحد ابراز تاسف کرد. البته سخنگوی خوش تیپ دولت خوش تیپ تر سابق، طی یک جمله عجیب و غریب عواطف ما را برانگیخت و گفت: « می خواهیم ریل انحراف از قانون اساسی را سرجایش برگردانیم.» آگاهان موانع زیر را در برگرداندن ریل مذکور از محل موجود به سرجای قبلی به شرح زیر برشمردند:

اول: ریل مذکور صد سال است هر دو سه سالی یک بار از جای خودش در می رود و کلی از ملت در اثر دررفتگی نابود می شوند، بهتر است ریل را از یک جای دیگر بکشند.

دوم: این قطاری که قبلا ملت ما سوارش بودند، الآن دست یک مشت دل و دیوانه است، از طرفی یک عده سوار موتور هوندا، یک عده سوار بنز، یک عده سوار مینی بوس، یک عده سوار الاغ، یک عده سوار هواپیمای اختصاصی، یک عده پیاده و سرگردان و خسته، یک عده با دوچرخه دارند هر کدام به یک طرفی می روند. اول اینها را سوار قطار بکنیم، بعد مسیر را درست کنیم.

سوم: راننده قطار در حال حاضر با سرعت دویست کیلومتر در حال رانندگی است و در کنارش هم یک کمک راننده دائما دارد با دوربین از او عکس می گیرند و کل خانواده هم در کابین لوکوموتیوران نشسته اند و دارند چای و خرما می خورند. از طرفی راننده سوار قطار تهران تبریز است و به زور می خواهد برود به مشهد.

باز هم حرف زد

کاک محمود، مرد هزارچهره، در کردستان حضور فعال یافته و در حالی که لباس کردی پوشیده بود و تلاش می کرد با آن لباس که پاچه، سرشانه ها، آستین و سایر اندازه های لباس سه برابر هیکل وی بود، رشادت مردم کرد را نشان دهد، اعلام کرد: « تمام قدرت های عالم امروز در پرونده هسته ای در مقابل ملت ما زانو زده اند.» آگاهان از وی سووال کردند: آیا منظورتان آمریکاست؟ گفت: نه، غیر از آمریکا. گفتند: آیا منظورتان سی چهل کشور اروپایی است؟ گفت: نه، ما اروپایی ها را قدرت حساب نمی کنیم. گفتند: منظورتان کشورهای اسلامی است؟ گفت: نه، کشورهای اسلامی بازیچه ابرقدرتها هستند. آگاهان از ایشان پرسیدند: منظورتان کشورهای غیراسلامی است؟ گفت: نه، اصولا ما با کشورهای غیر اسلامی کار نداریم. آگاهان بعد از شنیدن این پاسخ ها به نتیجه مطلوب رسیده و بکلی خفه شدند.

بیائید مردم جهان را نجات دهیم

به نظر من این یک وظیفه ملی و بین المللی است که ما مردم جهان را از چنگال ابرقدرتها نجات دهیم و در چنگال خودمان بگیریم. احمدی نژاد که در نامه به بوش نوشته بود: « مردم خاورمیانه با من تماس می گیرند و درخواست می کنند ما در مورد آمریکا به آنها کمک کنیم.» دیروز گفت: « مردم آمریکا از من تقاضا کرده اند که با آنها صحبت کنم.» یکی از مشاوران رئیس جمهور که نخواست اسمش فاش شود، گفت: مردم آمریکا الآن دوشنبه ها و چهارشنبه ها تماس می گیرند و درخواست صحبت با رئیس جمهور را دارند. وی گفت: مردم آمریکا از همان شبی که رئیس جمهور در خانه مردم آمریکا مهمان بودند، علاقه خاصی به رئیس جمهور پیدا کردند و اتفاقا امیرحسین پسر بزرگ مردم آمریکا تعدادی از عکس های رئیس جمهور را هم برای ما فرستاد. وی گفت: قرار است تا یکی دو ماه دیگر مردم آمریکا برای دیدار از خانواده و رئیس جمهور یک سری به تهران بیاید. وی گفت: مادربزرگ مردم آمریکا که در خرم آباد زندگی می کند، هر روز بعد از نماز برای رئیس جمهور دعا می کند.

استعدادهای عملیاتی

در پی سفر کاک محمود به کردستان، وی گفت: « همه استعدادهای کردستان باید عملیاتی شوند.» آگاهان برای کشف منظور رئیس جمهور گزینه های زیر را پیشنهاد کردند:

اول: نیروهای مستعد کردستان باید مورد عملیات قرار بگیرند تا در صورت لزوم از آنها برای عملیات استفاده شود.

دوم: باید برای استعدادهای درخشان مردم کرد برنامه ریزی کرد تا بعد از عملیات آنها هم مثل بقیه استعدادهای درخشان از مملکت بروند و بعدا از آنها دعوت کنیم که به کشور برگردند.

سوم: همه استعدادهای کردستان را باید تبدیل به عمله کنیم تا در راهسازی از آنها استفاده کنیم.

چهارم: زیاد مهم نیست، رئیس جمهور هر جا که می رود یک چیزی از خودش پرت می کند، نباید زیاد جدی بگیریم.

دست ها رو سینه، لپ ها آلوچه، هپ!

در پی جداسازی اتاق کارکنان زن و مرد در سازمان تامین اجتماعی که از سوی یکی از هواداران ناموس و احمدی نژاد صورت گرفت، رئیس نهاد رهبری در دانشگاهها خواستار کنترل پوشش و آرایش در دانشگاهها شد. این دو مقام اعلام کردند که علت این امور، تلاش برای پیشرفت های علمی کشور و رسیدن ایران به استقلال علمی است و هیچ منافاتی با شعارهای انتخاباتی رئیس جمهور که گفته بود ما وقتی روی کار آمدیم به پوشش و جداسازی کاری نداریم، ندارد.

ایران 2 کره جنوبی صفر

حالی کردیم. خوش گذشت. خبر خوبی بود. در این وانفسایی که هر خبری که می رسد بد است و آزار می دهد و از این چیزها، پیروزی دو بر صفر ایران بر کره جنوبی باعث شد کلی خوشحال مان کرد. آقا! جان مادرتان یک کاری کنید این علی دائی به تیم ملی برگردد. واقعا حضور یک بچه باهوش و فهمیده در تیم ملی مهم است. گفتم بچه باهوش و فهمیده، یاد آن مخترع تبریزی افتادم که هواپیما را با بالن و هلی کوپتر ترکیب کرده بود و یک چیز تازه ساخته بود. آقا یک ای میل برای من آمد که این جوان اعرابی که اسمش حسین بود، یک آقا تیزه باحال است و بعد از اینکه کلی از این خبرها برای خودش درست کرده بود، به عنوان استعداد درخشان وارد دانشگاه تبریز شد. این هم از غیبت امروز. راستی! یک جمله تاسف آور و رنجبار خواندم، این را بخوانید و دنبال کنید: « بعد از فرار مغزها، نوبت فرار سرمایه هاست.» کارشناسان امور فرار و تعقیب و گریز، مورد زیر را در ادامه این موضوع تذکر دادند که با توجه به رفتن بعضی از فوتبالیست ها از ایران، بعد از فرار سرمایه ها، نوبت فرار «پا» هاست.

دویدم و دویدم، به نیویورک رسیدم

فعلا در نیویورک هستم. بعد از یک سخنرانی جدی در مورد زبان و سیاست در ایران که در حضور تعدادی از بچه های هاروارد انجام شد، دیروز صبح به نیویورک آمدم. خیلی شهر عجیبی است، تقریبا می شود گفت که مثل یک کره دیگر است. با یک خانواده ایرانی آشنا شدم که همسر رضا دوست ایرانی من، اهل اکوادور است و فارسی را بسیار کامل و دقیق و زیبا صحبت می کند. دیدن مارتا برایم کشف جالبی بود. داماد رضا و دو دختر و یک پسرش کلی از ما پذیرایی کردند و رضا نیویورک را نشانم داد. رفتم و محل برج های تجارت جهانی را دیدم. توضیح مفصل تر را به همراه مجموعه ای از « اشعار یک عاشق مشنگ» در دوم دام بخوانید.