گفت و گو با اسماعیل شفیعی…
سیاه و سفید در اجرا
با او از پیچ و خم نمایش گفتیم و ترجمه ی فرهنگی نمایشنامه های چخوف، اسماعیل شفیعی، کارگردان نمایش “تراژدی با کمدی اضافه” بر این باور است که اجرای نمایش های چخوف درایران همواره دچار سانسور می شود. گفتگوی روز با این کارگردان نمایش را می خوانید…
آقای شفیعی، شما سال گذشته هم یکی از نمایشنامه های چخوف به نام “خواستگاری”را درسالن سایه مجموعه تئاترشهر به صحنه آوردید. علاقه شما به این نویسنده از کجا ناشی می شود؟
مطالعه آثار چخوف از دوران نوجوانی یکی ازسرمشق های من بود. پس از سال ها توانستم در روسیه ادامه تحصیل بدهم وبا دیدن فضای آنجا واجراهای متفاوت کارگردانان روسی ازمتون این نویسنده، دربازگشت به ایران بخواهم نمایشنامه های چخوف را برصحنه ببرم. نگاه چخوف به زندگی وروابط انسان ها با یکدیگر برایم شگفت انگیز است. البته این فقط به من مربوط نمی شود وبه گمانم هرکسی با شرایط سنی خاص خود می تواند نمونه ای نسبتا مطلوب ازارتباط ودریافت مفاهیم آثار ایشان داشته باشد.
فکرمی کنید درآینده هم به همین روال امروز ادامه دهید؟
قطعا اگر کاربعدی ام از چخوف نباشد هم باز درتجربیات آینده ام به سراغ شاهکارهای این نویسنده خواهم رفت.
چرادرانتخاب متون چخوف تک نمایشنامه های کوتاه آن را به صحنه نمی برید؟
این نمایشنامه هایی که ازایشان اجراکرده ام می تواند هم برای گروه مجری وهم برای مخاطب ساده تر باشد. ساده از این منظر که به هرحال ما درایران گروههای متخصص اجرادریک گونه نمایشی را نداریم ویا اگروجود دارند به تعداد انگشتان یک دست هستند. درکناراجرای این نمایش های چخوف سعی می کنم تا ازعواملی استفاده کنم که تمرکز و تخصص را درکنار یکدیگر به پیش ببرند. به این ترتیب پس از مدتی می توانیم این جریان را به شکل سیستماتیک درآوریم وبرای خود روش کاری داشته باشیم. ضمن اینکه به نظر می آید مخاطب امروز با توجه به گرفتاریهای خود توانایی تحمل یک نمایش حجیم را ندارد. این نظر مطالعه شده است ودرنهایت به این نتیجه رسیده ایم که بتوانیم شرایط را برای بسط وگسترش اجراهای این چنینی فراهم آوریم.
درکنارهم قرار دادن این دو متن برچه اساس وایده ای بود؟
این دو متن تفاوت های زیادی با هم دارند اما درون مایه آنها به هم نزدیک است. هردونمایشنامه قابلیت های تراژیک مربوط به خود را دارند. هردوی آنها از زن می گویند ودردسرهای جنس مخالف. درهراجرا مشترکات انسانی دربیان مسائل دیده می شود و… بنابراین فرصت دست داد تا بتوانیم دو متن را درکنار یکدیگراجرا کنیم.
دراپیزود ابتدایی نمایش، “آوازقو”، به شکل کامل برای روشنایی تنها از دو شمع استفاده کردید. دلیل آن چیست؟
دراساس متن این اپیزود سیاهی عجیبی وجود دارد که مربوط به روابط انسان ها با خود ودیگران است. این سیاهی به نظرم نمایشنامه وپلات کلی آن را تراژیک می کند. فضای غم وستوه به شدت در دیالوگ ها وموقعیت جلب توجه می کند وبه اعتقاد من این نه تنها دردیالوگ ها بلکه باید در ساختمان اجرا نیز به مخاطب انتقال داده می شد. برهمین اساس است که سعی کردیم ازشمع به عنوان منبع نوری ایپزود اول استفاده کنیم.
اما به نظر، تحلیل شما ازاین رویدادضربه شدیدی را پیکراجرا به لحاظ قدرت بصری تماشاگر وارد آورده است. یعنی اینکه تماشاگر به سختی متوجه دریافت امکاناتی می شود که شما به آن داده اید.
درابتدای نمایش شاید به همین گونه باشد. یعنی همان طور که گفتم قصد ومنظورما ازاین نوع اجرا همین بود امابا گذشت دقایقی از اجرا تماشاگر به فضای موجود عادت کرده وخود رابه اجرا می سپارد.
فاصله زمانی تغییر دکور درمیانه اجرا بسیار زیاد است. چیزی نزدیک به 8 دقیقه زمان می گذرد تا مسئولین صحنه دکور را جابه جا کنند. با این نظر موافقید که این زمان باعث شکستگی ریتمی است که شاید دراپیزود اول هم به آرامی سپری می شد؟
ببینیدهمان طورکه گفتم با تمام مشترکات این دواجرا تفاوت هایی نیز درزیرلایه های متن وجوددارد. اپیزود اول نمایشی است که بسیار سیاه است اما دراپیزود دوم ما رگه های کمدی را به مراتب می یابیم. فضای این دونمایش باید به هرترتیبی جدا می شد. بخشی از ان مربوط به متن می شد. بخشی دیگر از وظایف اجرا وقسمتی دیگر را درتعویض صحنه به کار بردیم. بنابراین برای برهم ریختن حواس مخاطب نیاز به زمانی داریم که درجابه جایی القاء می شود.
انتخاب بازیگران نمایش برچه اساسی بود؟
این دوستان همه از شاگردان من در دانشگاه ها هستند. آنها را براساس گزینش های کلاسی وعلایقشان به اجراهای چخوف انتخاب کرده ام.
برای اجرای این نمایش چه میزانی تمرین کرده اید؟
نزدیک به دوماه.
و سوال دیگر اینکه، آیا متن چخوف دراجرا دچار سانسور هم شد؟
همیشه آثار چخوف به دلیل فرهنگ وآداب ورسوم خود درکشورمان گرفتار ممیزی خواهد شد. این مربوط به اجرای من نمی شود. روابط آدم ها با یکدیگر درمتن چخوف هماهنگ با رسوم کشورخود طراحی شده است و سانسوربخش هایی از آن برای اجرا درایران اصلا عجیب نیست.