نظام بگم، بگم

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

جنگ قدرت، بیشتر از پیشتر پرده از واقعیت “نظام” می گیرد و نشان می دهد زیرپرده تقدس تبلیغی، “حاجی بازاری های میلیاردری”، “افراد قسی القلب تبهکار”، “علمایی که تئوریسین انقلاب شده اند و چندین موسسه و صدها روحانی در اختیار دارند” و” طالبان شیعی” لانه کرده اند.

 این اوصاف کلمه به کلمه توسط مقامات، مدیران، مسئولین، نظریه سازان، و مبلغین و رسانه های صددرصدمعتقد و متعلق به باندهای گوناگون “جمهوری اسلامی” بکار وآنهم فقط در این هفته بکار رفته است.

بجای گلهای اردیبهشت، زخم های خونین دهان باز کرده اند و توفان عفن دشنام که از بطن “نظام” می آید، جانشین نسیم جانبخش بهاری شده است. همه محافظه کاران علیه هاشمی رفسنجانی بسیج می شوند تا رئیس جمهور اسبق “ساکت بزرگ فتنه” از کار در بیاید. مشهورترین بازجویی که زیر عنوان روزنامه نویس پنهان شده ودستورات خیابان پاستور را درتوپخانه رسانه ای می کند، رئیس جمهور سابق را “مفسد فی الارض”، “وطن فروش”، “ستون پنجم” و خائن می نامد. تنها فرمانده ارتش جهان که نه باسوابق نظامی، بلکه “به فرمان” به این مقام رسیده، رئیس جمهور کنونی را چنین تصویر می کند: “رییس حرف و سخنرانی” و کسی که “سیم ترمز” قطع کرده است.

و این همان رئیس جمهوری است که هشت سال پیش توسط امام زمان فرستاده شد، تائید تام و تمام “مقام معظم” را داشت و حالا که می رود ائمه جمعه هم با او قهر کرده‌اند.

با 8 میلیون رای تقلبی که سند نوارش رابرای معامله امروز نگه داشته بود، باکابینه ای که تک تک اعضایش امضاء امام زمان را پای نامشان داشتند، آمد. میلیونهانفر را که رای دزدیده خودرا می خواستند “خس وخاشاک” نامید.قاتل مطبوعات و یکی ازعاملین اصلی سرکوب مردم و کشتن فرزندان آنها در کهریزک راپناه و پست داد. و حالا، هاشمی رفسنجانی هم که در “نظام بگم، بگم” اسناد و نوارهای خاص خودش را دارد، گوشه ای از پرده عملکرد این “معجزه هزاره سوم” را بالا می زند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت “نظام” که هنوز هم نواررا برای حفظ نظام از مردم پنهان می دارد، کارنامه اقتصادی احمدی نژاد را خلاصه می کند: “هم اکنون دولت به مردم ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهکار است. همچنین ۲۰۰ هزار میلیارد تومان به بانک ها، ۵۰ هزار میلیارد بابت اوراق مشارکت و ۲۰۰ میلیارد هم حقوق عقب افتاده بنگاهها و پیمانکاران است.”

به صراحت هم می گوید: “در سیاست خارجی بد عمل شده است. ندای هل من مبارز می طلبند که بیایید دعوا کنیم. بعد می گویند قطعنامه ها کاغذ پاره است بروید آب زیرش را بخورید. عهدنامه شورای امنیت برای لغوش باید دوباره اجماع شود و این اجماع برای کشور هزینه زیادی دارد. باید کلی از ما باج بگیرند. با اسرائیل سر جنگ نداریم.”

شکستن کاسه وکوزه سیاست خارجی ماجراجویانه “نظام” بر سر احمدی نژاد ـ به ویژه در گرانیگاه اسرائیل- کاری است که علی اکبر ولایتی ـ یکی از سه نامزد بیت- هم در دستور کار دارد. این یکی از نقاط هم پوشانی ولایتی و رفسنجانی است. برخی تحلیلگران سیاسی مانند تقی رحمانی این گرایش محافظه کارانه ولایتی ـ نگاه به تجدید مدل صفویه برای نظام-ـ را نقطه ضعف اومی دانند و گزینش بین آن ونگرش حضور رادیکالی درمناسبات منطقه را- به نمایندگی جلیلی یا لنکرانی - موکول به شرایط جهانی می کنند که قلب آن در سوریه می طپد.

سیاست جدید اسرائیل بر پرهیز از تبلیغات جنگی دراین متن قابل درک است؛ و نگاه تازه آمریکاو مبارزین سوریه ازاین زاویه بروی انتخابات باز می شود. شیخ صبحی طفیلی رهبر پیشین حزب الله می گوید: “نیروهای این سازمان بنا به درخواست جمهوری اسلامی ایران به عرصه جنگ داخلی سوریه کشانده شده اند تا مانع سقوط بشار اسد شوند.”

حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، حرف سلف خودرا کامل می کند: “ما برای کمک به ارتش سوریه هرچه لازم است و می‌توانیم، انجام می‌دهیم”.

نیویورک تایمزبه صراحت تمام می نویسد: “خامنه‌ای عامل بقای بشار اسد است.”

 باراک اوباما، در برابر اخبار مربوط به استفاده از سلاح‌های شیمیایی در سوریه، موضع قاطعی می گیرد: “اگر چنین اقدامی تایید شود ممکن است سیاست آمریکا را در قبال بحران سوریه تغییر کند. استفاده ازسلاح شیمیایی «خط قرمزی» است که جامعه بین المللی باید به آن واکنش نشان دهد.”

چاک هیگل وزیر دفاع آمریکا، تردید رئیسش رابر طرف می سازد: “پس از انجام تحقیقات نهادهای امنیتی آمریکا با حدی از اطمینان متوجه شده اند که رژیم سوریه در ابعاد کوچکی از سلاح شیمیایی استفاده کرده است.”

درست یک روز بعد، گروهی از نمایندگان مجالس قانونگذاری آمریکا از هر دو حزب جمهوری خواه و دمکرات اعلام می کنند که رژیم سوریه از “خط قرمز” عبور کرده و خواستار آن می شوند که دولت باراک اوباما در این مورد اقدام کند.

در طول هفته بر تعداد اظهارنظرها در مورد سوریه و برنامه‌های ویژه شبکه‌های تلویزیونی در ایالات متحده، افزوده می شود. گروهی از نمایندگان جمهوری‌خواه از رئیس‌جمهوری آمریکا می خواهند دست به واکنش نظامی در سوریه بزند.

سردار یحیی رحیم صفوی ـ دستیار و مشاور عالی آیت الله خامنه ای-ـ قاعدتا با توجه این رویدادها است که نتیجه می گیرد: “دشمنان خارجی مانند آمریکا و صهیونیست‌ها که دشمنان قسم خورده انقلاب اند و برخی کشورهای عربی و ترکیه بدنبال وارد کردن فشار به سوریه هستند تا حکومت آن را قبل از انتخابات ایران سرنگون کنند.”

جمع بندی “نظام” از حوادث منطقه را که می شود آن را در سخنان نزدیکترین فردنظامی به “رهبر معظم” منعکس دید، به ممانعت شدید برای ورود محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی، معنا می بخشد.هفته ای است که درپایانش معلوم می شود دو ستون “نظام” –ـ هاشمی و– خاتمی ـ را جرئت پاگذاشتن در صحنه آرایی خطرناکی نیست که هشت سال پیش زندان را برای دوستون دیگر-ـ موسوی و کروبی ـ رقم زد. رحیم مشایی با تشکیل پرونده تخلفاتی درمجلس که می شود سایه شکست برنامه های تبلیغاتی تهران و تبریز رادر آن دید، سر انجامی جز حذف ندارد.

 صحنه انتخابات مهندسی شده دیگر روش شده است.پرسش روز، حماسه سیاسی چگونه رقم خواهد خورد؟ را تعدد کاندیداهای ریاست جمهوری پاسخ می دهد. تلاش رسانه‌های اصول‌گرا برای هدایت افکارعمومی باید صرف معرفی همان نامزدی شود که رهبر می‏خواهد. حماسه سازان هم از همین حالا تکلیفشان توسط محمد رضانقدی، سردار شکنجه، تعیین می شود: بسیج باید پای صندوق ها حماسه سازی کند.

“آزادترین انتخابات دنیا” بفرموده محمد علی جعفری فرمانده سپاه، فقط روشن کردن نحوه کار مطبوعات را کم دارد که به یک اشاره حل می شود.مدیران مسئول روزنامه‌ها و مطبوعات سراسری به وزارت اطلاعات احضار و خط قرمز ها و موارد ممنوع به آنها اعلام می شود: “انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را در واقع سپاه برگزار می‌کند و این نیرو و وزارت اطلاعات مراقب همه مسائل خواهند بود و هیچ تخطی از محدوده های تعیین شده را تحمل نخواهند کرد.”

 رئیس جمهور “منتخب” هم اگر تاکنون توسط “مقام معظم رهبری” تعیین نشده باشد، هنوز دیر نیست.

دراین شامگاه بهاری، صدای محمدخاتمی از تهران بگوش می رسد که چون گنجشکی در جنگل وحوش، هنوز جیک جیک می کند و از جمهوریت سخن می گوید.

فضا چنان هولناک و جو انتخاباتی بقدری غالب است که روزجهانی کارگر در همه جای جهان پر رونق ودر چند کشور–ـ از جمله ایران، آزادترین کشور دنیا ـ– در سکوت می گذرد و به زحمت به اخبار راه می یابد.

حتی خبربی مشتری ماندن ۲۵ میلیون بشکه نفت ایران که در نفتکش‌ها انبار شده است، نظر چندانی را جلب نمی کند . صادرات نفت ایران به کمترین میزان از سال ۱۹۸۶ (سال پایانی جنگ ایران و عراق) می رسد. وعراق، که هشت سال با “نظام” جنگید و در طول سه هفته تسلیم آمریکا شد، جای خالی ایران را دربازار نفت پرمی کند ومیزان صادرات نفتی خود را به دو و نیم برابر صادرات نفتی تهران می رساند. جالب اینجاست که عراق نخست وزیری شیعه دارد وجمهوری اسلامی آن را زیر سایه و استیلای خود می‌بیند.

 گزارش‌های تازه حاکی است سه شرکت حسابداری غربی تصمیم به خروج از ایران گرفته‌اند. فایننشال تایمز می نویسد: “شرکت‌های چندملیتی برای تجارت با هر کشور نیازمند حضور شرکت‌های معتبر حسابداری در آن کشور هستند، وخروج مؤسسات حسابداری معنایی جز افزایش فشار ندارد.”

مارک والاس، رئیس گروه لابی “متحد علیه ایران هسته‌ای” می گوید: “وقتی شرکت‌های حسابداری به این نتیجه می‌رسند که کار کردن با ایران ریسک بالایی دارد این حاوی پیام مهمی است.”

اردیبهشت ماه ایران براستی به بهشت می برد و “نظام” درکار گشودن درهای جهنم است. تحلیلی امینتی که در بازتاب منتشر می شود و درهیاهو بچشم نمی آید، درها را بروی دوزخی که نظام برای ایران فراهم ساخته باز می کند. سایت بازتاب بدلیل انتشار این “ تحلیل” و یا بهانه دیگری دردسترس نیست. اما مقاله احمدی نژاد در راند آخر چه خوابی برای نظام دیده است؟ [که خواندن آن را به همگان توصیه می کنم] تنها بخش کوچکی از خوابی است که “نظام مقدس جمهوری اسلامی” برای ایران دیده است.

از هراس نابودی ایران، از ترس بر باد رفتن همه گلهای سرخ، دراین شب بارانی غربت، چاره از خیام می جویم:

امشب می جام یک منی خواهم کرد

خود را به دو جام می غنی خواهم کرد

اول سه طلاق عقل و دین خواهم کرد

پس دختر رز را به زنی خواهم کرد