سیاست اقتدارگرایان در برابر جنبش سبز

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

اقتدارگرایان برای مقابله با جنبش سبز چه سیاست‌هایی را پی‌گرفته‌اند؟ آگاهی نسبی از پاسخ‌های محتمل به این پرسش، می‌تواند موجب تقویت جنبش اعتراضی مردم ایران، و افزایش احتمال توفیق آن شود. پیش از پاسخ به پرسش یاد شده، ذکر سه نکته‌ی زیر خالی از فایده نیست:

نخست؛ از آنجا که اطلاع دقیق و مستندی از استراتژی و سیاست اقتدارگرایان برای مقابله با جنبش سبز وجود ندارد، لذا گریزی جز اتکا به تحلیل و ارزیابی عمومی نیست.

دیگر؛ هیچ پاسخی به پرسش مهم ابتدای یادداشت و هیچ توضیحی به‌عنوان جواب مسئله، کامل نیست. باید از زوایا و منظرهای گوناگون به موضوع پرداخت و با همفکری، مجموعه‌ای کامل را به‌عنوان پاسخ گرد آورد.

آخر؛ آغازیدن این یادداشت با نقطه عزیمت مشترک و تعاریف مورد توافق، مفیدتر به‌نظر می‌رسد. مفروض این نوشتار آن است که “استراتژی اقتدارگرایان، منفعل و متوقف ساختن جنبش سبز، و نیز تثبیت و بسط اقتدار تمامیت‌خواهان در حکومت و جامعه است”. منظور از “استراتژی” (یا راهبرد) “طریق و یا راه تحقق اهداف و رسالت کلان سازمان” یا “طرح عملیاتی درازمدتی است که به‌منظور دستیابی به هدف مشخص طراحی شده است.”

ذیل یک “استراتژی”، “سیاست”هایی اتخاذ می‌شود که محور مشخص این یادداشت و منظور نظر این نوشتار است. “سیاست” (Policy) مجموعه تدابیری محسوب می‌شود که یک سازمان برای عملی‌ساختن استراتژی، رفع موانع و محدودیت‌ها، و نائل شدن به توفیق، نیازمند آن است.

با توضیحات و تعاریف ذکر شده، به‌نظر می‌رسد که اقتدارگرایان برای تحقق استراتژی خود (منفعل و متوقف ساختن جنبش سبز، و نیز تثبیت و بسط اقتدار خود در حکومت و در جامعه)، تدبیرهای چهارگانه‌ی زیر را اتخاذ کرده و عملیاتی می‌کنند:

الف. اعمال خشونت

اتکاء اقتدارگرایان به خشونت، سیاست و اقدام جدیدی نیست. آنها سال‌هاست که برای پیشبرد اهداف و راهبردهای خود، به اشکال گوناگونی از خشونت دست می‌یازند. در چند ماه اخیر نیز خشونت‌ورزی در سطوح مختلف مورد تمسک قرار گرفته است. ارعاب، تهدید، احضار و بازداشت، بدرفتاری و خشونت عریان در جریان بازداشت، سرکوب خشن و خونین، همه و همه به طرق متفاوت و با شدت و ضعف، در مراحل و مقاطع مختلف جنبش اعتراضی مورد استفاده قرار گرفته است. چوب و باتوم لباس شخصی‌ها همان‌ سیاستی را پی‌می‌گیرد که گلوله‌های مشقی و گاز اشک‌آور و لباس‌های عجیب و غریب نیروهای امنیتی و انتظامی، و تحقیر و توهین و تهدیدهای مختلف در خیابان و بازداشتگاه و روزنامه‌‌ها و رسانه‌های اقتدارگرایان وجه عملیاتی شده‌ی همان سیاستی است که سرکوب‌خشن تجمعات مدنی تعقیب می‌کند.

 

ب. ناامید ساختن

تلاش برای القاء یأس و ناامیدی در میان حامیان و اعضای متکثر جنبش سبز، یکی از مهم‌ترین سیاست‌های اقتدارگرایان برای تحقق استراتژی و نائل شدن به اهداف مورد نظرشان محسوب می‌شود. سایت‌ها و خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها و تریبون‌های دراختیار اینان (از صدا و سیما گرفته تا فارس و کیهان و ایرنا و…) از هیچ تلاشی برای پراکندن تخم ناامیدی و مدیوس ساختن بدنه‌ی اجتماعی حامی جنبش اعتراضی، فروگذار نمی‌کنند. بازوهای تبلیغاتی‌ای که این سیاست را پی گرفته‌اند، روز و شب در کار‌اند که از افت تعداد افرادی که در چند ماه اخیر همراه جنبش بوده‌اند، سخن بگویند. اینان با تکیه بر تحریف حقیقت و با استفاده از امکان‌های گسترده و دستگاه‌ها و سازمان‌های عریض و طویلی که در اختیار دارند، می‌کوشند افزون بر القاء ترس در دل‌ها، بر این طبل بکوبند که: “معترضان روز به‌روز کمتر شده‌اند و بی‌حاصلی پیگیری مطالبات بیش از پیش آشکار شده است.”

 

پ. دامن زدن به اختلاف‌نظرها

“تفرقه بیانداز و حکومت کن”؛ این توصیه، سیاستی گمنام و نامشهور نیست. چنین است که اقتدارگرایان با استفاده از تمامی امکانات و ابزارهای دراختیار می‌کوشند اختلاف‌نظرهای جزئی میان حامیان و اعضای جنبش سبز را برجسته و عمده و تشدید کنند. درج اظهارنظری از فرزند شیخ مهدی کروبی علیه میرحسین موسوی، فردای 13 آبان در ایرنا، یا درج مصاحبه‌ای مجعول با الهه کولایی در فارس، تنها دو نمونه‌ی در دسترس و جدید اخیر هستند. تلاش اقتدارگرایان برای دامن زدن به اختلاف‌نظرها (صرف‌نظر از میزان توفیق آن، و مستقل از تحقق خواب خوشی که دیده‌اند) از موسوی و کروبی و خاتمی شروع می‌شود و به لایه‌های گوناگون اجتماعی حامی جنبش اعتراضی و دیدگاه‌های متنوع و متکثری که ذیل جنبش سبز تنفس می‌کنند و پیگیر مطالبات مدنی مردم ایران هستند، بسط می‌یابد.

 

ت. بسیج توده‌ای

رویکردها و سیاست‌های پوپولیستی (توده‌گرایانه) و بهره جستن از بسیج توده‌ای نیروهای وفادار و هم‌فکر و لایه‌های اجتماعی بی‌اطلاع یا کم‌اطلاع و به‌ویژه اقشار فرودست جامعه، از جمله سیاست‌هایی است که هرچند همواره مورد توجه اقتدارگرایان بوده، اما به‌گونه‌ای مشهودتر و برجسته‌تر از قبل، به‌مثابه‌ی ابزاری مورد بهره‌برداری سیاست‌گذاران راست افراطی قرار گرفته است. قرار دادن “جامعه‌ی توده‌ای” در برابر “جامعه‌ی مدنی” و تقویت و بسط اولی در برابر دومی، سیاستی بس غیرملی و ماکیاولیایی محسوب می‌شود که طراحان پروژه‌ی تمامیت‌خواهی، آن را به‌شکلی محسوس مورد سوءاستفاده قرار داده‌اند. این‌چنین، می‌کوشند برای تداوم و تثبیت اقتدار خویش در بلوک قدرت، لایه‌هایی از جامعه را به‌گونه‌ای ابزاری به‌کار گیرند و در برابر خواسته‌های مدنی و قانونی و انسانی شهروندان معترض، جلوه‌گر سازند و به‌کار بندند.

سیاست و تدابیر اقتدارگرایان برای مقابله با جنبش اعتراضی مردم ایران، چنان‌که در ابتدای یادداشت ذکر شد، محتمل شامل موارد دیگری نیز می‌شود؛ اما موارد چهارگانه‌ی ذکر شده، عمده‌ترین اقداماتی هستند که در چند ماه اخیر مورد توجه قرار گرفته‌ و عملیاتی شده‌اند. آگاهی از این سیاست‌ها و اقدامات، گام نخست برای مقابله‌ی دقیق با آن‌هاست. علاقه‌مندان و حامیان و فعالان جنبش سبز باید به سیاست‌ها و اقداماتی بیاندیشند که به شکلی عینی و عملیاتی، مانع تحقق و توفیق سیاست‌های فوق ‌شود.

صبوری، خویشتن‌داری و پایداری در برابر خشونت و سرکوب و ارعاب و تهدید، و خودداری از افتادن در سیکل معیوب و حوزه‌ی پرخطر نفرت و خشونت؛ بسط امید و پرهیز از یأس و اجتناب از ناامیدی؛ اجتناب از دامن زدن به اختلافات درونی و دوری از افتادن در دام تفرقه‌اندازی‌های اقتدارگرایان؛ و نیز آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی به توده‌ی ناآگاه یا کم‌اطلاع، و تبیین مستمر حقیقت، نخستین واکنش‌های بدیهی و اقدامات مفروض برای توفیق جنبش سبز و نیز مقابله با سیاست‌های اقتدارگرایان ارزیابی می‌شود.