فیلم روز♦ سینمای ایران

نویسنده
مهیار رحمانی

فیلم پارک وی ساخته فریدون جیرانی که می کوشد ژانر تازه ای را در سینمای ایران تجربه کند بر پرده سینما ها ی تهران است. همکاران ما از دونگاه متفاوت این فیلم را مورد بررسی قرار داده اند.

cinemairan4821.jpg

نگاه اول: کامبیز رحیمی

جای خالی ترس

10 خرداد1386

کارگردان و نویسنده: فریدون جیرانی- مدیر فیلمبرداری: فرج حیدری- تهیه کننده: غلامرضا موسوی-بازیگران: بیتا فرهی، محمد رضا شریفی نیا، رعنا آزادی ور، نیما شاهرخ شاهی

خلاصه داستان: پسری در خیابان با یک دختر آشنا شده و به زودی با وی ازدواج می کند. هنوز چندی از این ازدواج نگذشته که پسر دستخوش حالات نا متعادل روانی می شود و این شروع داستان جنایت های فیلم است.

فریدون جیرانی که او را به عنوان نویسنده، محقق، روزنامه نگار و کارگردان سینما می شناسیم از زمانیکه به عنوان فیلمساز پشت دوربین قرار گرفت همواره به دنبال پی گیری سبکی خود ویژه بوده است. فیلم پارک وی به نوعی امتداد منطقی فیلم قرمز محسوب می شود که آغازگر دوران تازه فیلمسازی جیرانی به شمار می آید.

او پیشتر به شکل گیری عشق های عجیب و غریب میان افراد غیر طبیعی جامعه پرداخته بود و این بار در پارک وی می کوشد با نگاهی به مراتب پخته تر نسبت به یک دهه قبل موضوع مورد علاقه اش را به چالش بکشد. او که در قرمز با مضمون شروع کرد حال سعی دارد گام به گام زبان فرمالیستی اش را نیز در سینما تکامل بخشد و از همین روی فیلم پارک وی را در یکی از زیرشاخه های فیلم های وحشت یعنی تریلر جلوی دوربین می برد و تمام تلاش خود را نیز به خرج می دهد که به قوانین ژانر وفادار بماند. شاید نکته ای هم که به فیلم لطمه زده به نوعی همین وفاداری به ژانر است که در برخی لحظات فیلم را دچار نوعی تصنع می کند که متعلق به سینمای ایران نیست.

فیلم پارک وی به خاطر نوع داستان و تصویر پردازی هایش جزو اولین آثاری محسوب می شود که در سینمای ایران دارای رده بندی سنی در تماشاگران شده و تماشای آن برای نوجوانان زیر 16 سال ممنوع اعلام شده است. داستان فیلم در فضایی شبه مالیخولیایی آغاز می شود. 2 دختر در کافی شاپی مشغول صحبت کردن هستند که جوانی وارد آن کافی شاپ می شود و ادامه روابط پس از ورود این پسر در هاله ای از ابهام قرار می گیرد. با توجه به اینکه جیرانی سعی داشته مختصات جغرافیایی مشخصی را از فضای اثرش به تماشاگر ارائه دهد، اما این ساخته او بر خلاف دیگر آثارش در فضایی ایزوله شده می گذرد و چندان نمی توان ارتباط منطقی میان آدم ها و جامعه پیدا کرد. پسری که در میان خیابان شلوغ پارک وی ترمز دستی ماشین عجیب و غریبش را می کشد و شروع می کند خلاف جهت مسیر می راند برای تماشاگر فضایی آشنا را تداعی نمی کند. همانطورکه پیش تر هم آمد این فیلم به نوعی امتداد منطقی برای فیلم قرمز به شمار می آید، اما هرچقدر آن فیلم به ریشه های زیرین جامعه می پرداخت فیلم پارک وی اجتماع گریز تر می شود.

پس از اینکه به این ترتیب با شخصیت های اصلی فیلم آشنا می شویم، جیرانی خیلی زود برای ورود به بستر اصلی داستان از حواشی عبور کرده و با ازدواج دو شخصیت دختر و پسر فیلم بستر اصلی داستان را پیش روی تماشاگرش می گشاید. حال کم کم تماشاگر به همراه شخصیت زن فیلم باید به این نکته پی ببرد که مرد و مادرش دارای شخصیتی روان نژند هستند و این مسئله از سکانسی که آنها سر میز شام نشسته اند با تیک های عصبی پسر خود را به نمایش می گذارد. از این پس است که فیلم کلید اصلی روایت را به دستان پسر می سپارد و گام به گام داخل شخصیت وی نفوذ می کند. پسر به همراه مادرش در خانه ای زندگی می کنند که حالتی گوتیک وار دارد. خانه در شکل ظاهری اش به معماری آثاری شباهت دارد که در ژانر وحشت بسیار آشنا هستند. خانه به شکلی طراحی شده که گویا دختر را در خود می بلعد. از دیگر سو شیوه برخورد دختر با اطرافیانش همچون فصل های تمرین تئاتر این فرصت را به جیرانی داده که بر موقعیت های خاص عصبی شخصیت پسر تاکید کند. اما فیلم از جایی لطمه اساسی می خورد که داستان از این مسیر خارج شده و پای مشرقی معروف جیرانی به میان می آید که داخل خود فیلم به عنوان شخصیت روانشناس قصد تجزیه و تحلیل آنچه رخ داده را دارد. مشرقی زن جوان پدر نوعروس است و با حضور گاه و بی گاهش سعی دارد به جیرانی کمک کند تا تماشاگر را به سمتی سوق دهند تا در بطن فیلم تاویلی را نیز ارائه دهند که این تاویل موجب نوعی فاصله گذاری می شود که چندان به مذاق تماشاگری که مشغول تماشای یک داستان کلاسیک است خوش نمی آید.

فارغ از این مسئله اجرا نیز شکلی دیگر به خود می گیرد. ما شاهد خشونت هایی هستیم که جیرانی سعی دارد آنها را به درستی اجرا کند، از پاشیدن روغن داغ توسط پسر بر صورت مادا گرفته تا ضربه زدن او با تبر به پشت پدر دختر و قطع انگشتان دست پسر توسط عروس و… این صحنه ها چون تا به حاب در سینمای ایران تصویر نشده و ما به ازای مقایسه ای آن در ذهن مخاطب به سینمای روز دنیا باز می گردد چندان در کلیت فیلم جای نمی گیرد.

با تمام این اوصاف همواره ذهنیت پژوهشگر جیرانی در این سال ها برای علاقمندان به سینما قابل احترام بوده و اگرچه تلاش او در به بار نشاندن ژانری مهجور در سینمای ایران به بار نمی نشیند، اما به هرحال از احترام ما نسبت به وی چیزی نمی کاهد.

cinemairan4822.jpg

نگاه دوم : مهدی شکیبائی

بستر های تریلر

فریدون جیرانی پیش تر نیز در ژانر تریلر فیلم قرمز را جلوی دوربین برده بود. آنجا هم از کشاکش حوادثی مرد به همراه خواهر بیمارش زن را در منزل زندانی کرده و به شکنجه او می پردازند. اما در این فیلم آنگونه که جیرانی خود می گوید بیش از هر چیز سعی داشته به قوانین ژانر وفادار بماند.

جیرانی نتوانسته آنگونه که باید شخصیت ها را با پرداخت مناسبی کنار هم قرار دهد و از همین روی شخصیت های آنان بیشتر تبدیل به یک کاریکاتور شده است. در بسیاری از لحظات که شخصیت اصلی فیلم با تبر انگشت شخصیت اصلی را قطع می کند و… تماشاگر که اتفاقا به دیدن این صحنه ها عادت نداشته واکنش معکوس نشان می دهد. در ابتدای فیلم بر حسب یک اتفاق در رانندگی «کوهیار» و «رها» با هم آشنا می شوند، کوهیار و فلور به خواستگاری رها می آیند و پدر و مادر ناتنی رها با این ازدواج موافقت می کنند، بدون این که به خوبی در مورد کوهیار تحقیق کنند. نخستین شام پس از ازدواج، سیمین مادر ناتنی رها که روانشناس است، متوجه رفتار غیر معقول و معمول کوهیار می شود و به سلامت روان او شک می کند، از همین جاست که این شک در مخاطب هم ایجاد می شود. در ادامه رفتارهای معمول یک زوج را شاهدیم (البته یک زوج سرمایه دار!) تا این که سنگ زدن به شیشه پنجره را می بینیم و سپس سکانس تمرین تئاتر به وسیله رها و کارهای نامعقول کوهیار و حرف های نامربوط او، تا این که بعد از قفل کردن در روی رها او هم کم کم متوجه می شود رفتارهای کوهیار چندان منطقی نیست، از این جا به بعد فیلم وارد مرحله ای می شود که فقط شکل هایی از خشونت و آزارهای انسانی را نشان می دهد. آزارهایی که شکل های نادری دارند و پرداختن به آنها در جامعه فعلی ما باید چندباره مورد بررسی قرار بگیرد. اگرچه جای چنین گونه ای در سینمای ما خالی است، اما آیا نباید به آسیب های این گونه سینمایی در شرایط جامعه فکر کرد. تصویر کتک زدن با کمربند (که البته تازه هم نیست)، کوبیدن چوب به فرق سر همسر و بیهوش کردن او، کشتن با تبر و خون مثل فواره از بدن بیرون ریختن، با ساطور انگشت های یکی را قطع کردن، با چاقو دست همسر را سوراخ کردن، همه این ها ممکن است در یک فیلم ایرانی تاکنون این گونه اجتماع نداشته اند، اما قرار است این فیلم کدام بخش و لایه جامعه را تعریف کند.جیرانی حتی در برخی سکانس ها دیالوگ هایی را برای فیلم نگاشته که کاملا تصنعی به نظر می رسد. مثل فصلی که در نهایت تمام عیب و ایراد های شخصیت های فیلم به نماز نخواندن انها ختم می شود. یا شیوه حضور پلیس هم در فیلم کاملا جنبه نمایشی پیدا می کند جیرانی می گوید قصد داشته به ژانر وفادار بماند، اما اگر بستر های منسبی را برای ان در نظر نگیریم به طور حتم تماشاگر با انها همذات پنداری نمی کند.

فریدون جیرانی معتقد است فیلمش از نمونه های خارجی مثلاً آثاری از داریو آرجنتو فیلمساز ایتالیایی تأثیر گرفته است، ولی گویا «درخشش» اثر استنلی کوبریک تأثیر بیشتری بر ذهن جیرانی داشته است، بویژه جایی که کوهیار با تبر به جان در اتاق رها می افتد، تداعی گر تبر زدن «جک نیکلسون» در فیلم درخشش است. اگر موضوع این فیلم به مذاق مخاطب ایرانی چندان خوش نمی آید و حتی ممکن است پس زده شود، اما نمی شود این گونه سینمایی را بلوکه کرد. این فیلم تا چند ساعت اعصاب مخاطب را پس از فیلم در هم می ریزد و خط خطی می کند.