فریاد در برهوت

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

مسئولان کشور ما اصرار دارند که اوضاع ایران کاملا عادی است و خطری کشور را تهدید نمی‌کند، کاش همانطور بود که آنها می‌گویند، اما از لابلای سخنان خودشان هم می‌توان درک کرد که وضعیت کشور تا چه اندازه نگران کننده است.

سردار اشتری رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی نیروی انتظامی، هفته پیش نمونه‌ای از “گستاخی اراذل و اوباش” را نقل کرد و از جمله گفت: “در موردی دیگر، اراذل و اوباش به منزل یکی از بدهکاران خود می‌ریزند و دست و پای مرد را بسته و در مقابل چشمان او به همسرش تجاوز می‌کنند. دو – سه شب بعد از شکایت آن مرد، چهار نفر به منزل وی می‌ریزند و به دخترش نیز تجاوز می‌کنند.”

سردار به مورد دیگری اشاره کرد و گفت: “یکی از اراذلی که اخیرا دستگیر شده در محله سکونت خود با ایجاد رعب و وحشت، هر گاه اراده می‌کرده با مراجعه به هر خانه‌ای دختران خانه را با خود می‌برده است.” سردار اشتری موارد فوق را برای توجیه رفتار خشن و تحقیرآمیز پلیس با اراذل و اوباش مطرح کرده، اما ناخواسته از ناامنی وحشتناکی که بر پایتخت ایران سایه انداخته، پرده برداشته است.

طبق گفته‌های سردار، اوباشان برای هتک نوامیس مردم از چنان آزادی عملی برخوردار بوده‌اند که هر گاه اراده می‌کرده‌اند دختران محل را با خود می‌برده‌اند.

در این میان، کسی از سردار نپرسید که آیا این همان امنیت بی‌مانندی است که مقام‌های جمهوری اسلامی بارها آن را به رخ مردم کشیده‌اند و خواستار شکرگزاری آنها به دلیل زندگی در سایه چنین نظام امنی شده‌اند؟

کسی از سردار نپرسید که در طول زمانی که اراذل “هر گاه اراده می‌کردند، دختران خانه را با خود می‌بردند” پلیس کجا و مشغول چه کاری بوده است که اوباش چنین آزادانه نوامیس دختران مردم را هتک می‌کردند؟

در واقع آنچه سردار اشتری گفته، نه فقط تحقیر و بدرفتاری علنی با اراذل و اوباش را توجیه نمی‌کند، بلکه ادعانامه‌ای علیه دستگاههای حافظ نظم و امنیت در این کشور است که از استقرار نظم و امنیت در محله‌های مختلف شهر باز مانده‌اند و اینک می‌خواهند با روش‌های مکانیکی و حرکت‌های نمایشی، اراذل و اوباش را بترسانند، غافل از آنکه تا زمانی که زمینه‌های ارتکاب جرم، ضعف روحی مردم ستمدیده در دفاع از خود، مسئولیت ناشناسی نیروهای حافظ نظم و سیاست‌های فاجعه‌بار و ضد علمی دستگاههای تصمیم‌گیر ادامه دارد، اوباش و اراذل نیز بازتولید و تکثیر خواهند شد و امنیت جامعه را بیش از پیش به مخاطره خواهد انداخت.

نمونه دیگری از اذعان تلویحی به وضع نابسامان امنیتی را می‌توان در سخنان مدیر کل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات مشاهده کرد.

وی می‌گوید: “به دنبال این اقدامات، ما با بسیاری از اتباع خود به عنوان جاسوس یا کسانی که مورد آزار اطلاعاتی و نظامی قرار می‌گیرند، مواجه می‌شویم که این بسیار نارحت کننده است.”

وی با یادآوری اینکه سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه وعده ویزا، اقامت در کشورهای اروپایی و پرداخت مبالغی به طعمه‌های خود می‌دهند، افزود: “آنها هیچگاه به وعده‌هایشان عمل نمی‌کنند، چه بسیار افراد خودی که به این وعده‌ها دل خوش کرده‌اند، اما به آنه نرسیده‌اند و این اقدامات جز وطن فروشی چیز دیگری نصیب آنها نکرده است.”

مقام امنیتی کشور آنگاه از بی‌توجهی بسیاری از ایرانی‌ها به منافع و امنیت وطن خود گلایه و نسبت به این موضوع اظهار نگرانی می‌کند.

آیا نباید از این مقام امنیتی پرسید که چه شده است که بسیاری از ایرانیان در سودای به دست آوردن ویزا، اقامت و مبلغی پول، به قول ایشان به “وطن فروشی” رو آورده‌اند؟

آیا ایرانیان همیشه نسبت به وطن خود بی‌تفاوت بوده‌اند یا اینکه برخی از عملکردها، سیاست‌ها، سختگیری‌ها و ایدئولوژی‌ها، حس وطن دوستی در بسیاری از ایراینان را ضعیف کرده و به ورطه وطن فروشی انداخته است؟

بیش از ده سال است که اغلب صاحبان فکر و اندیشه، بنا به حس دلسوزی و وطن‌دوستی خود نسبت به ادامه برخی از روش‌های فاجعه بار و خانمانسوز حکومت و پیامدهای هولناک آن برای ایران هشدار می‌دهند، اما هشدار آنها چگونه پاسخ داده شده است؟

آیا بی‌اعتنایی و واکنش خشن و همراه با توهین و تحقیر و افترا به همین هشدارها نبوده است که امروز مقام بلندپایه امنیت کشور را به گلایه تلخ از شرایط حاکم بر استانهای مرزی کشور واداشته است؟

متاسفانه شرایط کشور نگران کننده است و فردای آن نگران‌کننده‌تر. در این میان، فقط یک برنامه ملی مبتنی بر برابری همه شهروندان ایرانی و حفظ مصالح منافع ایران است که می‌تواند نجات بخش ما باشد، در غیر این صورت، در بحری فرو خواهیم رفت که به قول عین القضات، آن سرش به دید نبود. آیا در این برهوت گوش شنوایی یافت می‌شود؟