حرف اول

نویسنده
پریا سامان پور

سینمای پر ثواب مذهبی جای هنر ملی

کوشش اهل هنر در دنیای سینما همواره بر این بوده است تا با استفاده از جادوی پرده ی نقره ای، از اصالت زندگی بگویند و عشق. آزادی را ستایش کنند و از انسانی بگویند که به صد خط و مرز هم در بند نمی ورد و چهارچوب نمی پذیرد.

در این روزهای در هم و برهم و بی نظم ایران  که سیاست و سینما بیش از پیش در هم گره خورده اند، و انتظار و خفقان بر لبان سینماگران مهر خاموشی زده است، دراین روزها که “رامین پرچمی” در اوین نقش ایستادگی بازی می کند ، “جعفر پناهی”  و دوربین جست و جو گرش در اسارت اند و “نگار جواهریان” از ناخوش احوالی دوساله شکوه می کند… درهمین  روزهای اینچنینی،  اسفندیار رحیم مشایی بر صندلی دیگری تکیه می زند و قصد جان سینما را می کند. این بار ریاست شورای عالی سینما به او محول می شود تا حباب توهم و خرافه را در فضای هنر هفتم هم بگستراند و درست در همین روزهاست که مجید مجیدی، “ بچه های آسمان”  خفته در خون میهنش را از یاد می برد و قدم در راه در سینمای فرمایشی و حکومتی می نهد. و تازه نوبت  آیت اله جوادی آملی است که در نقش منتقد سینما در بیاید….

در این وانفسا که تفکر و پرسشگری به مسلخ برده شده و مذهب به ملعبه ای در دست حاکمان اقتدار گرا  و خرافه پرور بدل شده است، مجیدی نیز، مجال جولان را در همین عرصه یافته و رو به کلیشه ای حکومت پسند آورده است. هم اوست که ساخت فیلم زندگی پیامبر اسلام را در دست می گیرد و توصیه های آیت الله جوادی آملی را به گوش جان نوش می کند. چهره ای مذهبی که این بار از زبان منتقدی هنری لب به سخن می گشاید و ساخت این فیلم پر “ثواب” را از دستاوردهای انقلاب اسلامی بر می شمرد. “ثواب” ی که به روایت او بهره ی آن در وهله ی اول به “ امام و شهدا” می رسد. او هم چنین قدم را فراتر نهاده و از پیامبر اسلام می گوید که به سبب فقدان دوربین از ورود به عرصه ی سینما و کارگردانی باز مانده است.

پر واضح است که تلفیق این عقاید فرسوده و افکار موهوم ِ رییس شورای عالی سینما، و تحمیل آن به سینماگران، موجب می شود که رسم تخیل و خلقت و نوآوری از این هنر رخت بربندد چرا که جدا شدن هنرمندان از تعهد هنر راستین و تن دادن به ارتجاع و خودسانسوری، شالوده ای ست برای بنای عمارت خرافه و تزویر، عمارتی که سایه وسیع و سیاهش، تابش خورشید روشنگری و تعالی را محال می کند، و سدی می شود در راه بارورشدن اندیشه و فرهنگ یک ملت.  “گرین”، به درستی گفته است که خرافات و جادو برای عموم مردم می توانند متحول تر از افکار انتزاعی، عمل کنند و در این شرایط است که دیگر جوانه زدن نهال اعتلا و ارتقاء فرهنگی، چنان چون رویایی دست نیافتنی می نماید.

با این همه اما، آنچه از گردش تاریخ و روزگار هویداست، تزلزل و  محو هنر جعلی و درباری و استواری و ماندگاری هنر متعهد و مردمی ست، جاودانگی پر صلابتی که به همت و اراده ی هنرمندانی میسر می شود که در گسترش هنر و پروردن اندیشه، دیوارهای حصر و تازیانه های سرکوب را هم هیچ می انگارند، به قول شاعر بزرگ آزادی:

و انسان هایی که پا در زنجیر

به آهنگ طبل خونشان می سرایند تاریخ شان را

حواریون ِ جهان گیر ِ یک دین اند.