تفسیر موسع اصلاح طلبی و ترس از تعدد کاندیدا

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

از مهمترین دلایلی که در مقابل منتقدان حضور آقای خاتمی به عنوان کاندیدای جبهه اصلاحات در دهمین انتخابات ‏ریاست جمهوری مطرح می شود، امکان “اجماع” و “وحدت کاندیدا” در صورت حضور ایشان در انتخابات است.


بی شک وحدت کاندیدای منتقدان، تحول خواهان، اصلاح طلبان و یا هر طیف سیاسی که می خواهد جانشین دولتمردان ‏دولت نهم شود، برای پیروزی آن گروه امری ضروری است. تا کنون چهره های مختلفی که کمابیش از سوی رسانه ها ‏منسوب به اصلاحات معرفی شده اند به طور علنی یا غیرعلنی، تلویحا یا تصریحا آمادگی خود را برای کاندیداتوری ‏اعلام کرده اند. افرادی همچون “کروبی”، “عارف”، “مهرعلیزاده”، “روحانی” و …. حامیان حضور آقای خاتمی ‏معتقدند که با اعلام کاندیداتوری ایشان نه تنها سایر گزینه های نزدیک به اصلاح طلبان به نفع ایشان کناره گیری ‏خواهند کرد بلکه برخی از نامزدهای احتمالی اصولگرایان معتدل نظیر قالیباف نیز از شرکت در انتخابات منصرف ‏خواهند شد. ‏

با این حال این روزها تقریبا همگان با واسطه یا بی واسطه از کاندیدای احتمالی حزب اعتماد ملی شنیده اند که “اگر ‏خاتمی بیاید من هم می آیم” در واقع فرض حضور شیخ اصلاحات در انتخابات آتی در صورت حضور خاتمی، این ‏روزها فرضی کاملا جدی و چه بسا قطعی است. اینکه در صورت نامزدی آقای خاتمی افرادی چون عارف، ‏مهرعلیزاده و … نامزد نخواهند شد گرچه امری پذیرفته است اما باید پرسید چه کسی در میان عموم مردم این آقایان را ‏به عنوان اصلاح طلب می شناسد؟ تصور کاملا اشتباه برخی دوستان از مفهوم اصلاح طلبی موجب شده است تا تصور ‏کنند هرآن کسی که در دوره اصلاحات مدیریتی بر عهده داشته است اکنون در میان مردم به عنوان اصلاح طلب ‏شناخته می شود و علاقه و اعتماد مردم به اصلاح طلبان برای او رای آور خواهد بود، بر این اساس اگر قرار باشد ‏مدیران دولت های اصلاحات را اصلاح طلب بدانیم چهره هایی چون “دری نجف آبادی”، “حسین مظفر” و … را هم ‏باید چهره های مقبول و مورد علاقه حامیان و رای دهندگان به اصلاحات بدانیم، اما خوشبختانه واقعیت آن است که ‏آزمون های دشوار طی شده از دوم خرداد 76 علاقه مندان به اصلاحات را به این باور رسانده است که ملاک قضاوت ‏خود را عملکرد هر فرد بدانند نه یدک کشیدن عنوان کلی اصلاح طلب. بر این اساس باید گفت که لزوما کاندیداتوری ‏آقای خاتمی موجب وحدت در میان اصلاح طلبان نبوده و تنها نام هایی که در محافل سیاسی ـ و نه در میان قشرهای ‏مختلف مردم- به اصلاح طلبی معروف اند را کنار خواهد زد و نه چهره های شاخص و امتحان پس داده جبهه ‏اصلاحات را. از این رو چنانچه نامزد دیگری مانند “عبدالله نوری” از سوی اصلاح طلبان معرفی شود علاوه بر اینکه ‏نامزدی احتمالی اشخاصی چون مهرعلیزاده و عارف از سوی مردم به پای اصلاح طلبان نوشته نخواهد شد بلکه با ‏توجه به سبقه تاریخی و عملکرد شفاف و موج محبوبیت فراوانی که نوری دارد بسیاری را از رقابت با او پرهیز ‏خواهد داد‎. ‎

استدلال لزوم وحدت برای پیروزی همچنانکه برای اصلاح طلبان کاربرد دارد برای اصولگرایان نیز ضرورتی انکار ‏ناپذیر است، چنانچه اعضای ارشد مجاهدین و مشارکت بارها اعلام کرده اند با آمدن آقای خاتمی دوگانه “احمدی نژاد- ‏خاتمی” شکل خواهد گرفت، به این ترتیب تمامی نیروی اصولگرایان برای شکستن آقای خاتمی پشت سر آقای احمدی ‏نژاد جمع شده و چنین امری به دلایل ناگفته پیدا قطعا به نفع اصلاحات و شخص آقای خاتمی نخواهد بود. “روحانی” و ‏‏”قالیباف” از جمله نامزدهای احتمالی هستند که گفته می شود سرنوشت خود را به خاتمی گره زده اند، پس شکی باقی ‏نمی ماند که با عدم حضور آقای خاتمی و کاندیداتوری روحانی و قالیباف بخش قابل توجهی از رای اصولگرایان به ‏آنها اختصاص خواهد یافت و عملا موجب از دست رفتن بخشی از پایگاه رای رییس دولت نهم خواهد شد، که این به ‏نفع کاندیدای اصلاحات خواهد بود. ‏


چنانکه بارها گفته شده است آقای خاتمی برای پیروزی بر تمامی عوامل و موانع پیش رو نیاز به رای بالایی دارد که ‏جز از طریق آراء خاموش و رویگردان و سرخورده از اصلاحات کسب نخواهد شد. به طورکلی تحقق این موضوع ‏برای پیروزی نامزد جریان اصلاحات (هرکس که باشد) امری ضروری و قطعی است. با این همه گویی علت این ‏سرخوردگی و خاموشی این قشر به کلی به دست فراموشی سپرده شده و قرار نیست جایی هم گفته شود که بخش عمده ‏این رویگردانی از رای دادن به نامزدهای اصلاح طلبان ناشی از عملکرد شخص آقای خاتمی و حامیان سینه چاک ‏امروز ایشان در جریان هشت سال ریاست جمهوری اش است. اکنون اما، چگونه قرار است عامل سرخوردگی موجب ‏‏”انتشار امید به اصلاحات” و نشاط سیاسی شده و آراء خاموش را به صحنه کشاند.‏

‏—‏

‏ این مقاله به صورت تقطیع شده در روزنامه اعتماد چاپ شده است.‏