گفتمان زن باورانه

مینو مرتاضی لنگرودی
مینو مرتاضی لنگرودی

از اولین حرکت‌های دسته‌جمعی و اجتماعی زنان در ایران بیش از یکصد سال می‌گذرد. تا پیش از انقلاب مشروطه زنان وضعیت و جایگاه فرودستانه و حقیر خود را ناشی از قضا و قدر و شانس یا سیاهی بخت و جنسیت زنانه شان می‌دانستند. آنها از زن بودن خود ناراضی و ناخرسند بودند. جنبش مشروطه خواهی موقعیت‌هایی ایجاد کرد که زنان ایرانی توانستند در بستر و زمینه آنها به مقایسه زندگی خود با یکدیگر و زنان کشورهای “نو” شده جهان بپردازند. آنها به تدریج فهمیدند که تا چه اندازه تجربیات آنها از زندگی زنانه و نارضایتی‌ها و خواسته‌هایشان از زندگی شبیه به یکدیگر است. این شناسایی بسترساز شکل‌گیری هویت جمعی و سرآغاز حرکت‌های اعتراضی و جنبش اجتماعی زنان در ایران شد. طی سال‌های مبارزه و تلاش زنان ایرانی برای کسب برابری‌های انسانی و حقوقی، سخت‌ترین مانع و رقیب برای هویت جمعی و مشترک زنان ایرانی، تاریخ و فرهنگ مرد محورِ سلطه جو و خود شیفتگی‌های قوم مدارانه ایرانی بوده است. تاریخ و فرهنگی که به گفته خود مردان: “تاریخی و فرهنگی است که هرگز در بستر عطوفت و نگرش زنانه جاری نشده است.” حضور پیگیر و مستمر زنان در جنبش‌های سیاسی – اجتماعی یکصد سال اخیر و به‌ویژه حضور زنان در جنبش انقلابی و نقش موثر آنان در پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع و مقاومت دلیرانه آنها در سال‌های جنگ تحمیلی و تحمل مرارت‌ها باعث شد، زنان ایرانی بیش از پیش از خانه نشینی و حاشیه ایستایی اجتماعی به متن و بطن جامعه وارد گردند.

زنان طی گذران این سال‌ها و شرایط سخت اقتصادی، بیش از پیش متوجه وضعیت نابرابر و تبعیض‌های جنسیتی موجود شدند و آگاهی‌های جنسیتی آنان افزایش پیدا کرد و به اشتیاق آنان برای ورود به جامعه دامن زد. از این رو می‌بینیم زنان ایرانی پس از انقلاب و به ویژه در دو دهه اخیر، کوچی دسته‌جمعی به جامعه داشته‌اند. این کوچ بیانگر اشتیاق زایدالوصف آنان برای تغییر وضعیت ایستا و خروج از حاشیه نشینی منفعلانه و تاریخی آنها است. خروج انبوه زنان از خانه به منظور کسب اشتغال و استقلال اقتصادی و یافتن مهارت‌های زندگی اجتماعی چنان اهمیتی برای زنان پیدا کرده است که به‌رغم اینکه هنوز بیش از 87درصد زنان ایرانی بیکاراند اما حتی زنان بیکار و خانه‌داری که بیشترین تعداد از جمعیت زنان ایران را تشکیل می‌دهند هم ترجیح می‌دهند به‌رغم بیکاری و خانه‌داری، خانه‌نشین نباشند. آنها معمولا در جست‌وجوی هویتی متفاوت از هویت زن خانه‌دار و کسب مهارت‌های هویت‌ساز اجتماعی به جامعه کوچ کرده‌اند و در مبارزه با مصائب و مشکلات اجتماعی شدن، ریسک‌پذیری‌ها و بی‌باکی‌هایی چون مهاجران از خود بروز می‌دهند. زنان ایران امروز کمتر از مادران خود سلطه پذیر و بیشتر از آنها به هویت زنانه خویش بها می‌دهند و از زن بودن خود شادمان‌اند. چنین حضور شادمانه زنان ایرانی را ما در همه عرصه‌های حیات اجتماعی ایران آشکارا مشاهده می‌کنیم. زنان به واسطه همین حضور موثر و پیگیری‌های مجدانه در مشارکت‌های اجتماعی توانسته‌اند سپهری عمومی بر پایه مطالبات زنان بسازند و گفتمان زن باورانه را وارد ادبیات سیاسی – اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران بنمایند. بدین طریق زنان توانسته‌اند جامعه ایران را از تک صدایی بی‌رحم فرهنگ و سنت‌های مردانه خارج سازند. با این انگیزه که عطوفت و نگرش مسالمت‌جوی زنانه در تاریخ دوران«نو» ایران جاری گردد. موفقیت‌های زنان در عرصه تثبیت هویت زنانه و خروج جامعه از تک صدایی چنان بوده که می‌توانیم ادعا کنیم سال‌های پس از انقلاب برای زنان ایرانی هر روز «روز زن» بوده است. زیرا هردم از باغ وجود زنان ایرانی بری و ثمری به جامعه رسیده است و این دقیقا همان چیزی است که نگرش سنتی مردانه را نا خرسند می سازد. این نگرش نمی‌خواهد بپذیرد که کشور ما به حضور زنان در حیات اجتماعی خویش محتاج و نیازمند است. این نگرش همچنان در اندیشه بازگشت به سروری خویش به زن، طبیعت، تاریخ و جامعه است. از این رو به زنان به چشم رقیبی تازه نفس و کارآمد می‌نگرد و با مانع تراشی‌های پی‌درپی در مسیر هم صدایی و مشارکت زنان در ساخت و توسعه و آبادانی ایران سنگ‌اندازی می‌کند. 

 منبع: شرق، هفدهم اسفند