معمولا کوچولوهای خانه یا کوچک زاده های خانه ملت هر وقت هیچ کاری ندارند، با هم خاله بازی می کنند. همه کارهای شان شبیه کارهای واقعی است، فقط فرقش این است که واقعی نیست، حالا این شده حکایت انتخابات مجلس نهم. جرس نوشته که آقای خامنه ای به هاشمی گفته بروید ثبت نام کنید حتی اگر شصت درصد کرسی های مجلس را بیاورید، هاشمی هم که دندان های طرف را سی سال است شمرده، گفته خودتان این موضوع را اعلام کنید. خامنه ای هم که آقاتیزه بازی درآورده گفته است “نه، من خوب نیست بگویم” هاشمی هم گفته “ پس اجازه بدهید من از طرف شما بگویم” خامنه ای باز تیزبازی درآورده و گفته “ نه، شما هم نگوئید” حالا که بازی انتخابات شده خاله بازی، ظاهرا آقای خامنه ای گلایه کرده که “ برای چی هیچ منتقدی ثبت نام نکرده؟” راست و دروغش اول گردن جرس، بعدا راوی، سوم هاشمی، چهارم آقاتیزه، ولی به نظرم طرف اساسی حالش خوب نیست. دلش می خواست کلی آدم ثبت نام کنند، بعد صلاحیت شان را رد کنند، بعد خاتمی و هاشمی تلفن بزنند که تجدید نظر کنید، بعد آقا بخندد و به منشی دفترش بگوید “ محل شان نده، آرنولده، سریش شده من باهاش حرف بزنم.” بعد خاتمی و اصلاح طلبان و هاشمی سنگ رویخ بشوند.
فعلا طرف حالش خراب است، هی انگشت شستش را نگاه می کند، انگشت وسطش را نگاه می کند، با خودش می گوید: “این یکی خارجی بود، اون یکی ایرانی، مرده شورتون رو ببره.” استاد اعظم مهدوی کنی، بزرگ نگهبان پیشین گفته “اگر وحدت نمی کنید، یکدیگر را تخریب نکنیم.” این استاد اعظم هم چه حال خوشی دارد، احمدی نژاد پرونده سرپا […] همه مخالفانش را گرفته دستش منتظر اول اسفند است، از وزارت آموزش و پرورش گرفته، اصولگراها هم لیست همه اجنه دفتر احمدی نژاد و هر چه آل و جن حمام خانه مشائی را گرفته اند دستشان. حالا منتظریم اسفند ماه در آن سرما که پاچه شلوار باید برود توی جوراب، همگی خشتک هم را بادبان کنند، آن هم روی کشتی در حال غرق. مهدی کوچک زاده هم برای احترام به آقای مهدوی کنی گفته “ قدرت الله علیخانی اصلاح طلب است، شرش را بکنید.” از آن طرف حاج آقا سالک افاضه کرده که “ارائه لیست توسط جبهه پایداری اخلاقی نبود.” از این طرف عباس سلیمی نمین زده توی پوز دولت که “نگرانی نسبت به دخالت دولت در انتخابات وجود دارد.” حسین نجابت، که همین نجابتش همه را کشته گفته است “در جبهه متحد پیشنهاد شده است که افراد تنها در یک لیست قرار بگیرند.”
فعلا اصولگرایان دربه در دنبال یک رقیب می گردند که بر او پیروز شوند، اما هیچ کس نیست. دکتر بالتازار هم دیروز از مشت و مال دادن بقایای جسد فیدل کاسترو برگشته، خیالش راحت است که رد صلاحیت ها توسط دولت گردنش نمی افتد و فردا هم بپرسند می گوید: “وای! راست می گین؟ دولت رد صلاحیت کرد؟ من که خبر نداشتم. جوانفکر که دیدید چه نوشت” شورای نگهبان هم که مثل عزرائیل، ایستاده که همه طرفداران دولت را شوت کند به همانجایی که اعراب نی پرتاب می کنند. این وسط آیت الله امامی کاشانی، مثل عروس های پانزده ساله که تازه از حجله به حمام رفته و سرخ و سفید برگشته، نه می داند فتنه دختر همسایه است که رفته ددر، نه می داند پسر آقا منحرف شده، نه می داند کی بصیرت دارد کی ندارد، جوان معصوم، گفته: “ کسی نباید به عدم مشارکت فکر کند.” نگفته هم که مشارکت کنید، گفته حتی به عدم مشارکت فکر هم نکنید. چشم عزیزم، شما زود برو خونه نچایی، برو یه لحاف هم بکش روت تا آقاتون بیاد.
دوستی خاله خرسه
یکی بود یکی نبود، پنجاه سال قبل که شوروی تازه از دست خروشچف افتاد دست برژنف نشریه ای در می آمد در مسکو به نام کروکودیل، این نشریه طنز بود و برای انتقاد از حزب کمونیست، معمولا از تمثیل خرس استفاده می کرد. هم هیکل رهبران حزب به خرس می خورد، هم رفتارشان، البته حالا هم که رژیم جدیدی گرفتند و لاغر شدند هم خیلی با قبل فرق نکردند، فقط من نمی دانم چرا این آقا روباهه خودمان اینقدر به آنها اعتماد دارد. از 150 سال قبل هر وقت ایران و روسیه با هم سر یک سفره نشستند، آخرش طرف هم سهم ما را خورد هم سهم خودش را. حالا هم که گفته “ حمله به ایران، تهدید مستقیم ماست.” فعلا این قدر این حرف ها را می زند و بوشهر که هیچ، غنی سازی که هیچ، نفت دریای خزر که هیچ، هزار تا رشوه می گیرد، آخرش هم یک لیوان ودکا سر می کشد و غش می کند توی بغل آمریکا. لامصب ها دروغ می گویند کیلو کیلو، این همه آخوند دستبوس و پابوس یکی شان نگفت من در چهره خامنه ای مسیح یا امام زمان را دیدم، پوتین جیک ثانیه گفت. یک میلیارد اضافه می دادند می گفت خداست. دلار بده، سر سبیل راسپوتین نقاره بزن، چه فرقی می کند، یا راسپوتین یا پوتین. بقول طائب “ پوتین هم بی بصیرت بود، اما بعد بصیرت پیدا کرد.” شما یک میلیارد دلار به علی اوف دوم بده، چنان مشتی عباد برایت برقصد که تا صبح بگوئی پولون وار، وار وار، پولون وار گلرم.
وضعیت قرمز، مصیبت برگشت
لطفا ماسک ها را بزنید، پنجره ها را ببندید، شیشه ها را بالا بکشید، در آب دستشویی کلر بریزید، بدن تصفیه کردن چیزی نخورید، نفس عمیق نکشید، بیماران قلبی بدون احتیاط به خیابان نروند، محمود احمدی نژاد از سفر آمریکای لاتین برگشت و وارد تهران شد. وی که هشت روز رفته بود حیاط خلوت آمریکا را شلوغ کند، با یک عالمه خاله خانباجی وارد تهران شد و در آغاز ورود به ایران هنوز متاثر از جوزدگی کاراکاسی گفت: “هرکس یانکی ها به او بد و بیراه بگویند محبوب می شود.” این عدم اعتماد به نفس اش مرا کشته است به شکلی وحشتناک، در داخل که می خواهد محبوب باشد، باید دشمن هاشمی یا خامنه ای بشود، در خارج که می خواهد محبوب باشد، باید آمریکا به او فحش بدهد. فکر کنید، آدم اینقدر از خانواده مایه می گذارد برای مستضعفان؟ البته ظاهرا سفر خوبی بوده، بخشی از جسد فیدل کاسترو- کمونیست 70 درصد شیمیایی- که هنوز قادر به سخن گفتن است، گفت: “احمدی نژاد را مردی راسخ اما آرام دیدم که تحت تاثیر آمریکایی ها قرار نگرفته است و به اقتدار ملت خود عزم راسخ دارد.” رفقا تحویل بگیرند، ته تغاری لطف کرده مشمول عنایات خاصه قرار داده.
ریزه ریزه، دونه دونه، هی می ریزه
یک زمانی آقای خامنه ای می گفت “درست است این انقلاب ریزش نیرو دارد، اما رویش هم دارد.” بقول آن برادر حراستی ما روزه خوردنش را دیدیم، اما نمازخواندنش را ندیدیم. محض رضای خدا صد نفر، نه، پنجاه نفر، نه، تصمیم ام عوض شد، فقط ده نفر را اسم ببرید که در مقابل روزی ده تا ریزش آدمهای مهم حکومت، از جایی روئیده باشند. ما که نمی گوئیم نروئیده اند، ما می گوئیم خبر نداریم، شما اسم ببرید. نمی شود که طرف تا هفته پیش نورچشم آقا بوده، عزیز دل مسوولان بوده، سردار وفادار بوده، سرو علمدار بوده، حالا یک دفعه می شود مزدور و خائن و رانت بگیر و وطن فروش؟ در همین هفته گذشته برادران عزیز دست به دست هم دادند و حداقل این پنج تا آدم مهم که هر کدام شان غولی برای اصولگرایان بودند، مورد فحاشی قرار گرفتند. سردار علائی که آن نامه را نوشت و شد مزدور و رانت خوار، مجید مجیدی هم که نورچشم آقا بود یک دفاع از خانه سینما کرد، شد رانت خوار، علی مطهری هم که صلاحیتش رد شد، معلوم شد که اصلا پسر شهید مطهری هم نیست، فردا اسم خیابان تخت طاووس را هم می گذارند حسن نصرالله، جاسبی هم که بعد از 29 سال کار در دانشگاه آزاد تبدیل شد به هیچ، حالا قرار است یکی از برادران دانشجو بیاید جای او، دعایی هم که دارد لازم الفحش می شود. یکی محض رضای خدا بگوید در مقابل این پنج نفر که همین جوری گفتم، چه کسی از این طرف به آن طرف رفته؟ البته از نامه و نوشته سردار علایی 12 سردار سپاه شدیدا انتقاد کردند و ما را مطمئن کردند که این سردار پر بیراه نمی گوید. ولی جالب است که قبلا در امضای نامه 24 سردار به خاتمی هم همین افراد بودند، ولی 24 نفر بودند، پانزده نفر از آنها نامه اخیر را امضا نکردند. در عوض خانواده باکری و همت از سردار علایی حمایت کردند. معاون فرهنگی سپاه هم نه گذاشت و نه برداشت و رسما اعلام کرد “برخی مقام های جمهوری اسلامی از شرایط موجود خسته و مرعوب شده اند.” انشاء الله خداوند متعال مرعوب تر و خسته ترشان کند که مردم را مرعوب و خسته کردند.
جلوی ترور را بگیرید، تلافی پیشکش
لطفا زیاد خالی نخورید، منظورم این است که خالی نبندید، شما که این کاره نیستید، از دور هی سروصدا و پارس و جنجال که چی؟ این جان استیوارت همشهری ما حرف خوبی زد، باباجان! وقت انتخابات آمریکاست، هر کاندیدایی بگوید می زنم ایران را نابود می کنم رای می آورد. ما که می زنیم توی دهانش، البته نمی توانیم، ولی چون نزدیک تر هستیم، اگر شد چشم، ولی شما کلاه تان را نگه دارید باد نبرد. اصلا مسجد خاورمیانه جای تولید آلودگی صوتی نیست. همین نامزد جمهوریخواهان آمریکا، در علی آباد تگزاس گفته “ هر دانشمند روسی، کره ای و ایرانی که بخواهد به برنامه هسته ای ایران کمک کند، در امان نخواهد بود.” البته بیجا کرده گفته، ولی وقتی یارو همین حرف را می زند، یعنی اینکه اسرائیلی ها که می زنند، جمهوریخواهان هم که خوششان می آید چسی بیایند، همین اوباما هم که هست، نگهش نداریم، یک دفعه دیدی شوخی شوخی آمدند. یعنی چه که آقای احمد خاتمی که خودش می داند کار ترور کار اسرائیل است، می گوید “ آمریکا و اسرائیل به ترورها اعتراف کردند.” آمریکا چه اعترافی کرده؟ مثل اینکه وقتی خاتمی رئیس جمهور بود یکهو حسن عباسی مثل صدای بی بو خاصیت در می رفت و می گفت “ما تمام جهان را علیه آمریکا مسلح می کنیم.” فکر کن آمریکایی ها حسن عباسی را که جوانی بود جویای نام می گذاشتند به عنوان مقام رسمی ایران. این طوری که نمی شود، مردم را می خواهم خر کنیم، خودمان که نباید خر بشویم.
سایت ایران هسته ای نوشته “ایران در برابر ترورها آماده مقابله به مثل می شود.” من زنده، شما مرده، این خط این نشان، دوباره می زنند یکی دیگر از دست اندرکاران هسته ای شدن کشور یا استادان فیزیک را می کشند، بازهم زرت و زرت تهدید می کنید. یا این آقای سردار جزایری که دو سال قبل تهدید کرد عوامل مزدوری مثل بنده و دوستانم را می کشند و ما هر روز از پنجره نگاه می کنیم یک آشنایی چیزی پیدا بشود، بلکه از این تنهایی دربیاییم، انگار نه انگار. عزیز من! شما سردار سپاهی، بچه که نیستی، وقتی قولی می دهی، حالا ترور نمی کنی نکن، ولی حداقل یکی را بفرست یک سنگ به شیشه خانه آدم بزند، دلمان خوش باشد که لااقل سپاه مملکت یا وزارت اطلاعات غیر از چت کردن با اسم نازی و پانی و کیا و سیا، یا ولگردی در تنگه هرمز که دائم هم گم می شوند و ناوگان آمریکا باید پیداشان کند و تحویل ایران بدهد، کار دیگری هم بلد است. آخر این حرف است که سردار جزایری گفته “آمریکا از نحوه مجازات عاملان ترور آزار خواهد دید.”
البته این ها به کنار، این محمد حسین قدیری ابیانه، مسوول سماور انجمن اسلامی ایتالیا و کارمند اسبق روابط عمومی وزارتخارجه هم تخم دوزرده گذاشته که “جاسوس آمریکایی را در محل ترور شهید احمدی روشن، اعدام کنید.” یعنی چی؟ مثل اینکه بن لادن در ایتالیا بمب بگذارد، بعد کارمند سفارت ایران را چون همسایه افغانستان است، بگیرند و اعدامش کنند. این شد حرف؟ طرف خودش اعتراف کرده که من می خواستم جاسوس ایران بشوم، شما حکم اعدامش را می دهید؟ آن هم به جای تروریست اسرائیلی. خوب بگوئید ما جاسوس نمی خواهیم، خودمان داریم، چرا مردم را اعدام می کنید؟ البته خیلی از این حرف ها فرافکنی است. مصیبت این است که طرف خودش می داند چه اشتباهی کرده، ولی حاضر نیست رسما بگوید وگرنه وزارت کشوری که خودش در حمله به سفارت انگلیس بین بسیج دانشجویی حال پخش می کرد، برای چه مجوز تجمع در مقابل سفارت سه کشور اروپایی را دیروز صادر نکرد؟
بازرس هم جاسوس است
سران فتنه که جاسوس بودند، مارک زوکربرگ هم که جاسوس فیس بوکی بود. گوگل هم که جاسوس بود، فوتوشاپ و ویروس یاب دکتر نورتون و اورکات هم که ابزار جاسوسی است، کتاب هری پاتر هم که وسیله آموزش جاسوسی است، کرمی راد گفت: “برخی بازرسان آژانس جاسوس اسرائیل هستند.” بسیار خوب! قبول، برخی بازرسان آژانس جاسوس اسرائیل هستند. مرض دارید هم دعوت شان کردید و هم راه شان دادید به ایران؟ هی می گویند که اسم افراد ترور شده را آژانس داده به اسرائیل. خودتان از صبح تا شب اسم همه را جار می زنید، در همان قطعنامه کاغذپاره اسم همه را نوشته بود، می مردید برای این بیچاره ها دو تا محافظ می گذاشتید؟
علما و مداحان
بقول عبیدزاکانی از کسی پرسیدند خداوند از مداحان کجا یاد کرده، گفت: در کنار عالمان، همانجا که گفته آیا عالمان با نادانان برابرند؟ حالا شده حکایت مداحان وطن، یکی از مداحان گفت: “مداحان در مراسمی که علما در آن شرکت کنند، حاضر نمی شوند چون علما روبروی امام حسین ایستاده اند.” فقط همین یکی مانده بود که مداحان هم روحانیون را ضایع کنند. خدا رحمتش کند کسروی را که این روزها را عینا پیش بینی کرده بود.
مواد مخدر در زندان اجباری می شود
فکر کنم تا چند ماه دیگر مصرف مواد مخدر را در زندانهای ایران اجباری کنند، خودم شاهد، دوستان دیگر هم در نقش دم خروس، حداقل سی درصد کسانی که در داخل زندان اوین، در آموزشگاه شهید کچویی تریاک می کشیدند، تا قبل از دستگیر شدن، به مواد مخدر لب نزده بودند. یکی از مسوولان زندان گفت: هفتاد درصد زندانیان گرفتار مواد مخدر هستند. حالا هی بنداز گردن ماهواره، ماهواره کجا بود وسط زندان اوین؟
بالاخره یک خبر خوب
وسط این همه خبر بد، یک خبر خوب مثل لبوی داغ وسط سرمای زمستان آی می چسبد. تبریک به اصغر فرهادی و یک غریبه آشنا که منتظر است که “جدایی نادر از سیمین” برنده اسکار بهترین فیلم خارجی شود. فعلا جایزه بهترین فیلم خارجی انجمن منتقدان به اصغر فرهادی نازنین و فیلم بسیار خوب “جدایی نادر از سیمین” رسید.