داعشی های وطنی

نویسنده
حسین زمان

» حرف روز

نزدیک به دوازده سال محرومیت از فعالیت های هنری را تحمل کرده ام تا هنر فروشی نکنم. نزدیک به بیست و هفت سال معلمی کردم و از تخته کلاس جدا نشدم تا اینکه حدود سه سال قبل توسط کسانی که تحمل شنیدن هیچ صدای مخالفی را ندارند از تدریس نیز محروم شدم. البته تا چند روز پیش نمی دانستم این محرومیت خواست چه کسانی بوده تا اینکه مطلع شدم همانها که با یک نامه به وزرات ارشاد فرمان ممنوع الفعالیت شدنم در عرصه هنر را صادر کرده بودند،با نامه ای دیگر دستور داده اند مانع از تدریسم بشوند. با این تصور که با تحت فشار گذاشتنم ساکتم نمایند،غافل از اینکه مرگ را به خم شدن در برابر این داعشی های وطنی ترجیح میدهم. از این جماعت کینه جوی بی منطق و زورگو رفتاری غیر از این انتظار نمی رفت و همواره آمادگی مواجه با این نابخردان و کینه توزان را داشته ام. اینگونه برخوردهای ناجوانمردانه جماعت مست قدرت کاذب که اندکی وجدان در وجودشان نیست امثال من را مصمم تر و با انگیزه تر مینماید ولی آنچه برایم قابل درک نیست برخوردهایی است که بعضا از جانب برخی از دوستان مشاهده مینمایم برخوردهایی که بسیار دردآور تر از برخورد دشمنان ومخالفان است. وقتی با برخی دوستان فعال از تشکل های سیاسی مدافع حقوق بشر مواجه میشوم که از من سؤال میکنند” چرا کم کار شده ای ودیگر فعالیت هنری را کنار گذاشته ای.؟!!” سؤالی که بارها تکرار شده است. آن موقع بیشتر میفهمم که چرا در اینجای تاریخ قرار گرفته ایم. وقتی بعد از دو سال ممنوعیت از تدریس دوستانی که از همکاران سابق بوده اند و مجددا به کار برگشته اند، تنها به دلیل محروم شدن من توسط عوامل زورگوی قدرت، از برقراری ارتباط با من هراس دارند و دوستی خود را با من در گذشته کتمان میکنند، از خیلی چیزها حالم بهم میخورد. میدانم این حس بد را خیلی ها تجربه کرده اند. وقتی آن برخورد ناجوانمردانه با جعفر پناهی صورت گرفت و آن احکام ناعادلانه برایش صادر شد حتی یک نفر از بزرگان هنر، بویژه هنر سینما در مقابل این بیعدالتی تمام قد نایستاد. وقتی نسرین ستوده و نرگس محمدی مورد ظلم واقع شدند جامعه حقوقی ما که باید در جهت احقاق حقوق انسانها کوشا باشند، آنگونه که باید فریاد برنیاوردند. همین رفتارها را در مورد روزنامه نگاران، دانشجویان، اساتید و دیگر اقشار جامعه شاهد بودیم و دم نزدیم. چه توجیه قشنگی نیز پیدا کرده ایم و اینکه قرار نیست همه در زندان باشیم. غافل از اینکه آنکه اسیر است ماییم. اسیر خودخواهی، راحت طلبی، محافظه کاری و فرصت طلبی. مدتی است دستم به قلم نمیرود و تمایلی به نوشتن ندارم و نمیدانم چرا احساسات و باورهای این روزهایم را با شما به اشتراک گذاشتم، شاید فقط برای تخلیه و عقده گشایی

. شاید. خداوند یاورتان.

منبع: فیس بوک نویسنده