ژرارد شالیان
دیکتاتوری که در تاریخ معاصر جهان نسبت به دیگر دیکتاتورها جنایات بیشتری مرتکب شده بود، به دنبال حکم یک دادگاه سرهم بندی شده بسیار سریع اعدام شد. او که به مانند بقیه دیکتاتورها به بیماری”خودبزرگ بینی” دچار شده بود، در ابتدای و انتهای دوران حکومتش با مشکلات خاصی دست به گریبان بود.
صدام حسین در سال 1975 قدرت خود را استحکام بخشید. او نه تنها به عنوان رییس حکومت عراق دوران دیکتاتوری خود را آغاز کرد، بلکه به لطف هزینه های سرمایه گذاری شده در ملی کردن صنعت نفت و افزایش قیمت آن به “سازنده دولت” کشورش تبدیل شد. ازطرف دیگر، او با مهارت خاص خود توانست امتیازاتی به شاه ایران اعطا کند و در ازای آنها امتیازات دیگری به دست آورد: او در عوض انصراف از حاکمیت شط العرب و مناطق عرب زبان و نفت خیز خوزستان ایران، از شاه خواست که هرگونه کمک لجستیکی به جنبش های کرد [به سرکردگی مسعود بارزانی] را که از سال 1961 ادامه داشت متوقف کند. این توافق به انجام رسید و نهضت کردها ازهم فروپاشید.
پس از آن صدام حسین با کمک فرانسه به تقویت عراق [از نظر اقتصادی] پرداخت و توان نظامی خود را افزایش داد. او درواقع از زمانی که انور سادات، رییس جمهور مصر، صلح با اسراییل [سال 1978] را برقرار کرد، همواره این نیت را در سر می پروراند که خود را به عنوان وارث بابل و آشور تثبیت کند.
زمانی که شاه ایران توسط انقلاب خمینی سرنگون شد، صدام حسین تصور کرد اکنون وقت عمل رسیده است. او توان همسایه خود را بسیار کمتر از ارزش واقعی آن ارزیابی کرد و غنای فرهنگی و جمعیت فعال این امپراطوری سابق را نادیده گرفت. او درواقع تصور می کرد می تواند حمله اعراب به ایران باستان [در قرن هفتم میلادی] را که طی آن امپراطوری پارس به زانو در آمد، بازسازی کند. جدا از اسراییل و رقیب بعثی سوری، تقریباً تمامی دولت ها از اتحاد جماهیر شوروی گرفته تا غرب از تلاش های عراق در جنگ حمایت می کردند. این جنگ که 8 سال به طول انجامید، به واقع جنگ بیرحمانه ای بود؛ سلاح های شیمیایی برای عراق تأمین و از آن علیه نیروهای ایرانی استفاده شد. یکی از اهداف تأمین کنندگان این سلاح ها این بود که توان این دو رقیب به تدریج تحلیل رود.
توان مالی عراق در این جنگ بسیار کاهش یافت. کردهای این کشور که تحت حمایت ایران بودند سرکوب بسیار شدیدی را تجربه کردند. حلبچه مورد حمله سلاح های شیمیایی قرار گرفت و این درحالی بود که هیچ گونه اعتراض بین المللی نیز دراین مورد شنیده نشد؛ ولی پس از اینکه صدام حسین خود به یک رقیب تبدیل شد، تمامی دولت ها جنایات او را بخاطر آوردند و آن را در محافل بین المللی عنوان کردند.
کشورهای خلیج، ازجمله کویت، که عراق را ازنظر مالی حمایت می کردند، فشار زیادی برای بازپرداخت و تسویه این کمک ها وارد آوردند. صدام حسین نیز تصمیم گرفت کشور کویت را به خاک خود اضافه کند. دورنمای ظهور دولتی با چنین توان عظیمی از ذخایر نفتی برای ایالات متحده غیرقابل قبول بود. درحالی که شوروی سابق در بحبوحه فروپاشی بود، اولین جنگ خلیج با حمایت سازمان ملل آغاز شد. چهار کشور بزرگ عربی در این ائتلاف حضور داشتند: عربستان سعودی، سوریه، اردن و مصر.
پیروزی این ائتلاف بسیار آسان بود اما ازطرف دیگر هیچ تلاشی برای سرنگونی رژیم بعثی انجام نگرفت؛ ضمن اینکه نظراتی هم که به ویژه از جانب سعودی ها به واشنگتن ارائه شد عواقب سرنگونی رژیمی را که اکثریت قریب به اتفاق آن سنی هستند بسیار وخیم ارزیابی کرده بود. پس از آن، کردها و شیعیانی که ازسوی ایالات متحده به شورش دعوت می شدند [درحالی که امریکا از آنها حمایت نمی کرد]، توسط گارد جمهوریخواه صدام حسین قتل عام شدند.
کردهای این کشور به لطف تصاویری که توسط تلویزیون های غربی گرفته شده بود، به حمایت و ضمانت کشورهایی مانند فرانسه و انگلستان در خصوص تأمین امنیت خود در منطقه دست یافتند. به دنبال آن، شیعیان جنوب این کشور نیز تحت حمایت بین المللی قرار گرفتند و بقیه داستان روشن است. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، پل ولفوویتس، شخصیت نومحافظه کاری که بیش از دیگران در صحنه ظاهر می شد اعلام کرد که عراق به عنوان یک رقیب و دشمن بزرگ محسوب می شود و باید مورد حمله قرار گیرد. این موقعیت برای راه انداختن یک جنگ، علیرغم توان عراق در ایجاد اغتشاش و ناامنی در سطح منطقه و جهان و احتمالاً داشتن رابطه با تروریسم اسلامی، بسیار مناسب و مساعد تلقی شد.
دومین جنگ خلیج این بار بدون توافق سازمان ملل و علیرغم مخالفت چند کشور آغاز شد. سرنگونی دیکتاتور ازسوی شیعیان و کردها که 80 درصد جمعیت عراق را تشکیل می دهند مورد استقبال قرار گرفت؛ جمعیتی که همواره تحت سلطه و سرکوب قرار گرفته بود. ولی پایان سیاسی پروژه دولت بوش با شکست مواجه شد و دیکتاتور سابق به اندازه کافی عمر کرد تا حداقل شاهد روزی باشد که ببیند قاضیان پرونده اش پیروز از این معرکه خارج نخواهند شد.
اعدام صدام حسین مورد استقبال ایران، اسراییل، ایالات متحده، شیعیان و کردها قرار گرفت. ولی نباید فراموش کرد که برای سنی های عراق و دیگر کشورهای عربی، صدام حسین شخصیتی بود که ایالات متحده را به جدال طلبید و همواره به دنبال تغییر کلیشه ها و درنهایت مطرح شدن به عنوان “قهرمان عرب” بود. مرگ او به سرنوشتی که او برای خود رقم زده بود پایان داد؛ تبدیل شدن به قهرمانی پرآوازه در میان اطرافیانش و تبدیل شدن به جلادی خونخوار در میان قربانیانش.
منبع: فیگارو، 2 ژانویه 2007
مترجم: علی جواهرفروش