درگذشت مهدوی و بحران در قدرت

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

محمدرضا مهدوی کنی ساعاتی قبل درگذشت. وی مهم ترین و قدیمی ترین روحانی سنتی حاضر در حکومت جمهوری اسلامی بود. مهم ترین عضو شورای انقلاب اسلامی ایران، اولین وزیر روحانی جمهوری اسلامی، نخست وزیر موقت پس از درگذشت رجایی و باهنر، رئیس مهم ترین تشکل روحانی کشور یعنی جامعه روحانیت مبارز، عضو همیشگی مجالس مهم کشور و ریاست چهارمین مجلس خبرگان رهبری از مهم ترین مسئولیت هایی بود که وی عهده دار بود. اگر چه حضور او همواره وزنه اصلی در میان اصولگرایان محسوب می شد، اما همواره در سالهای اخیر، توانسته بود نقطه تعادل نیروهای سیاسی درون حکومت باشد.

مهدوی کنی در حساس ترین نقطه درگیری میان دو جناح اصلی حکومتی، میان آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی، به ریاست خبرگان انتخاب شده بود تا رویاوریی میان دو گروه اصلی روحانیت به تاخیر بیافتد. وقتی تندروها و اصولگرایان حامی محمود احمدی نژاد پس از منزوی کردن کامل هاشمی رفسنجانی تصمیم به حذف او از مجلس خبرگان گرفتند، هاشمی باید در انتخابات ریاست خبرگان حاضر می شد که حضورش به معنی آغاز درگیری وی با رهبری بود و کناره گیری اش به معنی حذف کامل اش از قدرت، از همین رو هاشمی رفسنجانی با کناره گیری از ریاست مجلس خبرگان و بازکردن جا برای آمدن مهدوی کنی، اگر چه صندلی ریاست را ترک کرد، اما آن را به جناح مقابل واگذار نکرد، بلکه در واقع نشستن مهدوی کنی به عنوان روحانی بیطرفی در مجادله میان هاشمی و خامنه ای درگیری این دو را به تاخیر انداخت.

حالا می توان معنی نگرانی احمد جنتی را که دو هفته قبل گفته بود « انتخابات مجلس خبرگان مهم تر از انتخابات مجلس شورای اسلامی خواهد بود» دریافت. در واقع با مرگ نه چندان نابهنگام آیت الله مهدوی کنی، چشم های دو گروه درگیر در قدرت، یعنی تندروهای جبهه پایداری که مایلند تا با نشاندن مصباح یزدی بر صندلی ریاست خبرگان تعادل شکننده کنونی در حکومت را به نفع خود تغییر دهند، جریان اعتدال گرا و اصلاح طلبان و جریان مهمی در میان اصولگرایان میانه رو که مایل اند هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس را در دست بگیرد، وارد درگیری با هم خواهند شد. اما مسئله اصلی خواست گروه سوم است که قدرت گرفتن بیشتر مصباح یزدی را نمی پسندند، ولی از هر نوع افزایش قدرت هاشمی نیز می هراسند. این جریان که وزنه اصلی را در حکومت دارد، و با رهبری جنتی قدرت را اداره می کند، هیچ کدام از این دو را نمی خواهد، اما خودش نیز نماینده قدرتمند و محبوبی در میان روحانیون سنتی حاکم بر خبرگان برای اداره این مجلس ندارد.

در واقع نقطه درگیری میان قدرت به نظر می رسد که آغاز می شود. مجلس خبرگان باید رئیس بعدی را انتخاب کند. مهدوی کنی که پس از منتظری، مشکینی و هاشمی به ریاست مجلس خبرگان انتخاب شده بود، در سال ۱۳۸۷ از سوی هاشمی ترغیب شده بود که برای انتخابات خبرگان شرکت کند، اما وی این را نپذیرفته بود و لذا هاشمی در انتخابات بیستم اسفند ۱۳۸۷ با کسب ۵۱ رای از ۷۹ رای به ریاست مجلس خبرگان رسید. در حال حاضر اگرچه فردی مانند هاشمی شاهرودی می تواند یک رئیس قابل اعتماد برای همه جناح ها باشد، اما حضور او در ریاست خبرگان وزنه را به نفع هاشمی رفسنجانی سنگین می کند، از سوی دیگر شاید تنها شخصی که می تواند همه خواسته های اصولگرایان را برآورد جنتی است. اما جمهوری اسلامی نمی خواهد درگیر انتخاباتی غیرمطمئن در خبرگان شود. اگر جنتی انتخابات را به هاشمی ببازد، قدرت هاشمی افزوده خواهد شد و اگر در این انتخابات خامنه ای مداخله کند، بخش مهمی از روحانیت سنتی با او فاصله خواهند گرفت.

به نظر می رسد که تعادل شکننده ای که در حال حاضر میان هاشمی، مصباح و جنتی و نیروهای زیرمجموعه آنان است، در حال شکستن است. تعادلی که در چند سال گذشته با وزن آیت الله مهدوی کنی ایجاد شده بود. روزهای آینده تغییرات مهمی در کشور رخ خواهد داد، این تغییرات از آنجا اهمیت بسیاری دارد که وضعیت کشور در حساس ترین دوران سرنوشت خود در سالهای اخیر به سر می برد. قدرت اجرایی در دست همان گروهی است که در زیر مجموعه هاشمی رفسنجانی قرار دارد و در واقع حیات جمهوری اسلامی از نظر اقتصادی و بین المللی در گرو ماندن قدرت در دست هاشمی- روحانی است، اما از سوی دیگر قدرت گرفتن این دو پس از به ریاست رسیدن هاشمی به معنی آغاز فروریختن دومینوی تغییر قدرت در دو انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۴ خواهد بود. تعادل شکننده کنونی به هر سو که تغییر جهت بدهد، یک سال دیگر بی شک شبیه امروز نخواهد بود.