ایران یک خطر بالقوه است

نویسنده

bohranhasteii.jpg

آلن میشل آیاش

چرا ایران برای جهان به مثابه یک خطر است؟ معمولاً کسی که این سؤال را از خود می پرسد، متهم به داشتن عقاید ضد ‏ایرانی یا بودن در لیست “مواجب گیران” سرویس های امنیتی امریکا می شود. حال آنکه سخن گفتن از خطر روزافزون ‏دولت تهران و حتی از قریب الوقوع بودن آن بسیار جایز و منطقی است.‏

اولاً کمتر کسی است که نداند وضعیت فعلی خاورمیانه و خاورنزدیک یک وضعیت بحرانی و “انفجاری” است؛ وضعیتی ‏که می تواند با تکیه بر مسأله نفت بر اقتصاد جهانی تأثیر گذارد و از طرف دیگر باید بازی های خطرناک محمود احمدی ‏نژاد را نیز بدان افزود. به علاوه، آخرین مانورهای انجام شده توسط قایق های تندروی ایران در آب های خلیج فارس [در ‏برابر ناوگان امریکایی] به نوبه خود نشان از این دارد که دولتمردان ایرانی به سادگی در برابر امریکا کوتاه نخواهند آمد.‏

‎ ‎مسابقه هسته ای در خاورمیانه‎ ‎

دوماً علیرغم اینکه پرونده اتمی ایران به لحاظ فنی آنچنان کامل نیست که بتواند به مثابه یک تهدید برای امنیت جهانی به ‏شمار رود، ولی حداقل تلنگری به دولت های عربی زده تا آنان نیز به نوبه خود قصد پیوستن به جرگه کشورهای اتمی را ‏داشته باشند و بدین ترتیب به طور غیرمستقیم منطقه را به سوی یک مسابقه تسلیحاتی پیچیده و در عین حال طولانی مدت ‏سوق دهند. به علاوه می توان گفت این مسابقه هسته ای اخیراً با امضای قرارداد بین پاریس و الجزیره رنگ دیگری به ‏خود گرفته. در این قرارداد، دو طرف درخصوص ساخت یک مرکز هسته ای “صلح آمیز” توافق کرده اند تا بدین ترتیب ‏به خواسته های روزافزون در زمینه تولید انرژی پاسخ مثبت داده باشند.‏

ولی همین اشتباه مجدداً از سوی رییس جمهور سارکوزی تکرار شد، ولی این بار در قلب منطقه خلیج فارس در امارات ‏متحده عربی و این بار نیز به هدف ساخت یک مرکز هسته ای که مقامات اماراتی به شدت [حداقل از نظر رسمی] به آن ‏نیاز دارند. از طرف دیگر، در حالی که موضوع مسابقه اتمی در منطقه بسیار جدی به نظر می رسد، دو درخواست دیگر ‏نیز توسط پاریس دریافت شده: یکی از سوی ریاض [عربستان سعودی] و دیگری از سوی دوحه [قطر]، به طوری که ‏مقامات امریکایی را به شدت نسبت به شیوه دیپلماسی فرانسه سردرگم کرده است.‏

‎ ‎تهران- دمشق یا محور شرارت‎ ‎

سوم اینکه محور شرارت تهران و دمشق بزرگ ترین عامل در ایجاد بی ثباتی در منطقه است. درحقیقت از نظر ‏امریکایی ها، این ائتلاف استراتژیک بین احمدی نژاد و اسد به مانند یک سیاست ماکیاولی است که قصد دارد تنش و ‏رویارویی را در کل کشورهای این منطقه گسترش دهد.‏

امتیازات داده شده به کشورهای سنی مذهب، تهران را مجاب کرده که باید قدرت دریایی خود را در خلیج فارس افزایش ‏دهد و برنامه هسته ای “صلح آمیز”اش را هرچه سریعتر به انتها برساند و بدین ترتیب به تسلط کشورهای سنی در منطقه ‏خاتمه دهد. ازطرف دیگر می توان گفت که تمهیدات تهران و سوریه تا حدودی هم به مذاق واشنگتن خوش آمده، زیرا ‏محور کشورهای شیعه که اکنون درحال تکوین است می تواند در آینده ای نزدیک بر جوامع افراطی سنی که از زمان ‏سرنگونی شاه در سال 1979 شکل گرفته اند چیره شود. مگر نه اینکه عوامل عملیات تروریستی 11 سپتامبر را سنی ها ‏و اکثراً سعودی ها تشکیل می دادند؟‏

‏ مشکلی که درحال حاضر وجود دارد به “صلح آمیز” بودن برنامه هسته ای ایران مربوط نیست، بلکه بیشتر به شخصیت ‏ستیزه جو رییس جمهور آن مربوط می شود که ممکن است روزی دست خود را به روی “دکمه مخصوص” بفشارد و ‏سیاست گذاران امریکایی را به یافتن جانشینی برای خودش مجبور کند. ‏

مشکل در این است که واشنگتن و سازمان سیا از زمان انقلاب ایران در سال 1979 و ماجرای گروگانگیری که به دنبال ‏به روی کار آمدن آیت الله خمینی انجام شد، کلیه امتیازات خود در خاک ایران را از دست دادند. با این حال امروز به ‏نظر می رسد که جانشینان احمدی نژاد را حتی می توان از بین اشخاص میانه رویی که در ایران حضور دارند انتخاب ‏نمود؛ اشخاصی مانند علی لاریجانی، مذاکره کننده سابق پرونده هسته ای و رقیب سیاسی احمدی نژاد که در نظر دارد در ‏انتخابات آتی مجلس در ماه مارس شرکت کند. در صورت موفقیت او به هیچ وجه تعجب آور نخواهد بود اگر کشمکش ‏بین واشنگتن و تهران از بین برود [به ویژه در صورتی که او به مناصب بالا دست یابد].‏

‎ ‎سیاست محدودکننده امریکا نسبت به ایران‎ ‎

با نگاهی دقیق تر به نقشه منطقه می توان مشاهده کرد که امریکایی ها در تلاش اند به هر قیمت ممکن سیاست محدود ‏کننده خود نسبت به ایران را به کار بندند. در شمال غربی ایران، در ترکیه، ارمنستان و آذربایجان که همگی از متحدان ‏امریکا هستند و در غرب، عراق، و در جنوب و جنوب غربی، کشورهای عربی خلیج فارس، همگی به درخواست ‏واشنگتن پاسخ مثبت دادند و گواه این مسأله، سفر اخیر بوش به این منطقه و فروش تسلیحات پیشرفته امریکایی به این ‏کشورهاست.‏

در شمال شرقی، ترکمنستان و افغانستان، به شکلی کاملاً فرمانبردارانه مدیون کمک های امریکایی و کانادایی هستند و ‏این درحالی است که تنها کشور باقی مانده در جنوب شرقی ایران، پاکستان، به عنوان خطری برای سیاست محدود کننده ‏امریکا محسوب می شود و به علاوه به نظر می رسد که این کشور پس از ترور بی نظیر بوتو، نخست وزیر سابق، به ‏سرعت به سوی اغتشاش و وضعیت اضطراری در حال حرکت است.‏

اگر طی هفته های آتی، دموکراسی مجدداً راه خود را در اسلام آباد پیدا کند، پاکستان نیز می تواند در انزوای ایران نقش ‏مؤثری داشته باشد. ولی اگر رییس جمهور مشرف در تلاش های خود برای به دست آوردن کنترل و امنیت کشور شکست ‏بخورد، پاکستان به تدریج به سوی اغتشاش بیشتر و درنهایت وقوع یک جنگ داخلی پیش خواهد رفت و بدین ترتیب ‏سیاست محدود کننده امریکا به جانب ایران را تا حد چشمگیری دچار مشکل خواهد کرد.‏

منبع: لو دووار، 15 ژانویه ‏

مترجم: علی جواهری