حالا این شد یک چیزی! یکی از وب سایت های اینترنتی گفت، خاتمی از نامزدی میرحسین حمایت کرده و به او قول همکاری داده است. اینجانب، این واقعه میمون و مبارک را( البته این میمون ربطی به آن یکی ندارد) به امت شهیدپرور و معمولی تبریک گفته و برای این میرحسین آرزوی چپ روی کمتر و برای آن خاتمی آرزوی حمایت و همکاری بیشتر می کنم. اصولا به نظرم می آید به دلایل مختلفی ریاست جمهوری میرحسین از اهم انتخاب هاست.
اول: اگر نامزدی میرحسین جدی و حمایت خاتمی هم جدی باشد، با توجه به کم بودن احتمال رد صلاحیت میرحسین، وقت برای تبلیغ روی او کافی است، چون آدم مطمئن است که میرحسین رد صلاحیت نمی شود و از طرفی مطمئن هستیم که در این چهار پنج ماه می توان وقت برای معرفی اش گذاشت.
دوم: احمدی نژاد نقطه قوت هایی دارد که احتمالا برای بعضی ها اهمیت دارد، مثلا در صحنه بین المللی چپ است، به اقتصاد کنترل شده هم اعتقاد دارد، اتفاقا میرحسین هم همین طور است، فقط فرقش با احمدی نژاد این است که باعرضه است و دروغ نمی گوید و معنی حرف هایی که می زند می فهمد.
سوم: یکی از مهم ترین خصوصیات میرحسین این است که در کشوری که آدم مجبور است مزخرف بگوید، و اگر مزخرف نگوید به اتهام در پیش گرفتن سیاست سکوت نابودش می کنند، توانسته است سالها گوشه ای بنشیند و حرف نزند. به نظرم میرحسین بخش صامت دولت و خاتمی بخش ناطق آن را تشکیل بدهند، منتهی میرحسین کارش را بکند و خاتمی هم حرفش را بزند.
چهارم: در سالهایی که در کشور هیچ چیز وجود نداشت، میرحسین با تمام قدرت از فرهنگ و هنر حمایت می کرد و اصلی ترین آدمهایش هم هنرمند بودند و تقریبا تنها کسی است از بزرگان جمهوری اسلامی که می فهمد نقاشی و سینما و معماری و نمایش چیست. من به عنوان آدمی که اصولا دوست دارم کشور اصلاح بشود برای اینکه من کار ادبی و فرهنگی ام را انجام بدهم وگرنه به فکر بخش قهرمان نیستم ، قطعا با تمام قدرتی که دارم، از میرحسین موسوی حمایت می کنم. ( تذکر این نکته ضروری است که به هیچ وجه من در این انتخابات از قدرتی که ندارم استفاده نمی کنم و فقط از قدرتی که دارم استفاده می کنم. در انتخابات بعدی ممکن است کار دیگری بکنم.)
پنجم: ما سر کابینه مان هستیم. به میرحسین پیشنهاد می کنم ( نامزد نشده پسرخاله شدیم) که کابینه اش را تا حدی که می تواند تعریف کند. در مورد سه نفر اصرار می کنیم که در کابینه آنها تثبیت بشوند و عضو راستکی هم باشند، نه عضو نمایشی؛ یکی اش خود خاتمی است، دیگری کروبی است و سومی جواد لاریجانی.
فعلا همین فرمایشات را داشتیم، اگر قضیه جدی شود به نظرم باید با تمام قدرت یا بقول کوتوله های سیاسی “ تمام قد” وارد انتخابات شد. حالا می خواهید بنشینید و توی سرتان بزنید که طنزنویس و نویسنده کارشان تبلیغات انتخاباتی نیست. اتفاقا کارشان همین است. فعلا مهم ترین وظیفه روشنفکر، هنرمند و آدم با آی کیوی بالای هشتاد این است که کاری کند که احمدی نژاد و دارودسته اش برای دوره بعد کاسه کوزه شان را جمع کنند و برگردد به روستای پدری برای ادامه حیات معنوی شان.
لب تاپ خمیر، شیشه پر پنیر…..
در هفته گذشته با سرقت لب تاپ یکی از اعضای اصلی بسیج دانشجویی کشور، که لب تاپ مذکور توسط عوامل مزدور پنتاگون سرقت شده و این لب تاپ محترم پس از بررسی های کافی از طریق هموطنان مزدور صهیونیست در اختیار ما قرار گرفته است، برنامه روزانه اعضای بسیج دانشجویی لو رفت. ظاهرا برادر کامران شاهباز( معروف به یاسر، با اسم مستعار سمیه در یاهو مسنجر) مالک این لب تاپ برنامه روزانه خودش را برای هفته گذشته نوشته بود و قرار بود این برنامه کلا هر هفته اجرا شود
برنامه روزانه بسیج دانشجویی اعلام شد
ساعت هشت صبح تا دوازده ظهر: دفن جسد در دانشگاه، تهدید اعضای دفتر تحکیم وحدت، شرکت در مراسمی که نیاز به جمعیت داشته باشد.
ساعت دوازده تا دو بعدازظهر: صرف ناهار و نماز، صرف ناهار به مدت ده دقیقه و صرف نماز جماعت وسط یکی از میادین شهر یا وسط بزرگراه( محل مناسب براساس میزان ناراحتی سایرین انتخاب می شود) به مدت یک ساعت و پنجاه دقیقه.
ساعت سه تا پنج عصر: حمله به یکی از سفارتخانه ها و اگر مورد خاصی وجود نداشت، حمله به همان سفارت انگلیس، در این عملیات پری و فاطی برای دادن روحیه حضور فعال دارند.
ساعت شش تا هشت شب: حمله به فرودگاه و تلاش برای هواپیماربایی و رفتن به صحنه های جهانی.، در صورت وجود مشکل برای سرقت هواپیما، حضور فعال در سخنرانی های استراتژیک. پری و فاطی برای نگهداشتن پلاکارد در مراسم حضور فعال خواهند داشت.
ساعت نه تا یازده شب: حضور فعال در مراسم عزاداری، یا رفتن به بیت مسوولان برای بوسیدن دست یا مالیدن پای مسوولان مربوطه، ثبت نام مجدد برای عملیات استشهادی. حضور پری و فاطی در مراسم عزاداری برای ناله کردن الزامی است.
ساعت دوازده شب تا دو نیمه شب: حضور فعال در دیدار با رئیس جمهور و حمایت از فلسطین و لبنان.
ساعت دو نیمه شب به بعد: دخمه، کار فرهنگی در عرصه های مجازی.
قیمت نفت بالا رفت
طبیعی است که کشته شدن مردم غزه یا مردم سودان یا مردم چچن یا مردم افغانستان یا مردم عراق بسیار زجرآور است و آدم از آن عذاب می کشد. حتما نمی خواهید بگوئید که به عنوان یک ایرانی برایتان کشته شدن مردم سودان مهم نیست، اما کشته شدن مردم لبنان فقط مهم است. و حتما نمی خواهید بگوئید که به عنوان یک مسلمان برایتان کشته شدن یک چهارم جمعیت مسلمان چچن که قبلا بخشی از کشور خودمان بوده و مردم آن صد سال تلاش کردند که به ایران برگردند، برایتان مهم نیست و کشته شدن هزار نفر فلسطینی یا لبنانی مهم تر از آنهاست. حتما هم نمی خواهید بگوئید که اگر تبلیغات تلویزیونی دولت ایران که دارد توی سر ملت خودمان می زند، روی شما تاثیر نداشته و علت هیستری ضد یهودی و طرفداری از تروریست های حماس بخاطر این نیست که شما موجود ساده لوحی هستید و تبلیغات تلویزیونی می تواند مغز شما را تبدیل به زباله کند. و حتما نمی خواهید بگوئید که علت درگیری غزه بالارفتن قیمت نفت و حل مشکل دولت ایران و بحرانی نگاه داشتن فضا برای حفظ قدرت سیاسی ایران در افکار عمومی دنیای اسلام است، البته، یک قسمت این برنامه موفق شده است، قیمت نفت پانزده دلار بالا رفت و از پنجاه دلار هم گذشت. سه سال است که روزی ده پانزده نفر در جهان و ایران کشته می شوند که قیمت نفت بالا برود.
حماس مرا یاد یک گروه سیاسی خودمان می اندازد. یک حزب سیاسی که منافع کشور خارجی و پدر ایدئولوژیک را به منافع ملی خودش ترجیح می داد، حاضر بود کشور را بفروشد به کشوری که از آنجا قدرت می گرفت و اگر مردم کشورش کشته می شدند، تا بتواند قدرتش را تثبیت کند، هیچ مشکلی نداشت. ما قبلا این داستان را خوانده ایم.
خبرنگار العالم بازداشت شد
کاظم انبارلوئی سردبیر رسالت که از بسته شدن 130 روزنامه ایرانی و دستگیری دهها روزنامه نگار ایرانی در ده سال گذشته دفاع کرد، اعلام کرد که “ بازداشت خبرنگار العالم به اتهام اطلاع رسانی آزاد صورت گرفته است.”
این خبر قطعا تکذیب می شود، چون اگر خبرنگار العالم به عنوان شبکه خبری ایرانی کارش ” اطلاع رسانی آزاد” بود، قطعا دولت ایران خودش بازداشت اش می کرد و نمی گذاشت که دیگران این کار را بکنند.