دانیل شک
در ماه دسامبر 2006، رییس جمهور ایران با تبلیغات گسترده خود، ته مانده های تجدیدنظر طلبان را از سراسر جهان به تهران فراخواند تا همگی یک صدا فاجعه انسانی هولوکاست را تکذیب کنند. قبل از آن، با برگزار کردن مسابقه کاریکاتور با موضوع هولوکاست، این واقعه تاریخی را بازیچه دست کرد. آیا چنین اقداماتی صرفاً جنبه حکایت و داستان دارند، یا اینکه برعکس می توان آنها را بسیار پرمفهوم و معنی دار تلقی نمود؟
دیگر مسأله مشکل ساز ایران این است که این کشور درحال تجهیز خود به سلاح هسته ای است و هر کاری را برای استفاده حداکثر از زمان انجام می دهد. دیپلماسی اروپا و آژانس اتمی که در ابتدای نبرد مذاکراتی با ایران به صلح آمیز بودن این برنامه استوار بود، از این پس دیگر فریب نمی خورد. ازطرف دیگر نباید فراموش کرد که اصول سرکوب کشورهای اتمی ظاهراً به هیچ وجه ایران را مغلوب نمی کنند؛ کشوری تندرو با ایدئولوژی اصولگرا که عملیات انتحاری و مرگ در آن به عنوان “هدف” قلمداد می شوند.
به علاوه محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران، دیدگاه های جهانی خود را که به آخرالزمان مربوط می شوند، به روشنی بیان می کند: “ما باید خود را برای حاکمیت بر جهان آماده کنیم و تنها وسیله برای رسیدن به آن، این است که فرج مهدی را به جهانیان بشناسانیم.” چنین دیدگاهی، جدا از اروپا که به زودی در تیررس موشک های ایرانی قرار می گیرد، کل جهان غرب، یعنی تمامی “لامذهب ها و مرتدان” را نیز شامل می شود. احمدی نژاد اروپا را تهدید می کند که قبل از “شروع طوفان”، حمایت از اسراییل را ترک کند.
ایران کشوری است که در جهان بیشترین حمایت را از تروریسم می کند. حکومت ایران درحال حاضر تندروهای ایرانی را ثبت نام و آنها را برای عملیات انتحاری علیه آماج های غربی آموزش می دهد. این دو عامل باعث سازش ناپذیری این حکومت شده اند و جاه طلبی های هسته ای آن نیز تهدید بزرگی را برای جامعه بین الملل رقم زده است.
در این شرایط با توجه به اینکه اسراییل به عنوان اولین هدف ایران تعیین شده، نمی توان مسأله هسته ای تهران را از دو عامل جدا دانست: خواست ایران مبنی بر تکذیب هولوکاست و دعوت به نابود کردن اسراییل. ته مانده های تجدیدنظر طلبان در تهران گردهم آمدند و این ایده را در ذهن محمود احمدی نژاد تقویت کردند که “هولوکاست افسانه است” و “بهانه ای بوده در دست اروپایی ها که به واسطه آن دولت یهود را در قلب سرزمین های اسلامی تأسیس کنند”؛ دولتی که “نه به طور مشروع و نه به طور نامشروع حق موجودیت ندارد”، زیرا هولوکاست اصلاً رخ نداده است. در نظر رییس جمهور ایران، این دولتی است که باید ازبین برود و بزودی چگونگی آن را نیز خواهیم فهمید…
ازطرف دیگر، خاطره هولوکاست به مثابه حفاظ و مانعی است علیه کسانی که می خواهند نسل کشی های جدیدی را به راه اندازند. گذشتن از این مانع، به معنی ارتکاب بدترین و سبعانه ترین حالت ممکن در قتل عام خواهد بود، به ویژه زمانی که بمب اتمی نیز دراختیار باشد. به همین دلیل است که “تکذیب هولوکاست” به نیت “محو اسراییل از نقشه جهان” برای احمدی نژاد تا این حد حائزاهمیت است؛ رییس جمهور ایران قصد دارد از مانعی به نام “خاطرات جهانی برجای مانده از هولوکاست” بگذرد تا مشارکت در یک نسل کشی جدید و “محو اسراییل از نقشه جهان” را توجیه کند. اگر غیر از این است، پس چرا تا این حد اصرار بر گرد نبودن زمین می کند؟ چرا می خواهد هولوکاست را تکذیب کند یا زوایای آن را کوچک جلوه دهد؟ چرا در پایان نتیجه گیری می کند که هولوکاست باعث تأسیس اسراییل شده است؟
مطمئناً دلیل تأسیس اسراییل هولوکاست نبوده، زیرا صهیونیسم سیاسی از سال 1860 وجود داشته و تمامی نهادهای این سرزمین از سال های 1920 درحال فعالیت بوده اند، ولی ازطرف دیگر این نسل کشی صنعتی سرمنشأ “اصل جنایت علیه بشریت” و دلیلی بر جهان شمولی آن بوده، همان گونه که سازمان ملل نیز به واسطه آن تأسیس شده است؛ سازمانی که در سال 1948 کنوانسیونی را در خصوص جلوگیری و سرکوب جنایات مربوط به قوم کشی تصویب نمود و در سال 1947 تصمیم به تأسیس دولت اسراییل گرفت.
حال آنکه رییس جمهور احمدی نژاد برای تکمیل کنفرانس تجدیدنظر طلبانه اش برای چندمین بار اظهار داشت که “رژیم صهیونیستی” یا “تومور سرطانی” بزودی پاکسازی خواهد شد. مطمئناً خواسته حکومت آیت الله ها مبنی بر نابودی اسراییل از زمان انقلاب اسلامی وجود داشته است و ایده جدیدی نیست. ولی این بار چنان بی سابقه ظاهر شده که با صراحت کامل و بی وقفه می گوید: “همان طور که امام خمینی گفته است، اسراییل باید از روی نقشه جهان حذف گردد. در آینده ای نزدیک شاهد جهانی بدون اسراییل و ایالات متحده خواهیم بود.” ازطرف دیگر، اگر برخی مایل نیستند این اظهارات را جدی بگیرند، ولی به هرحال باید اذعان داشت که این کلمات انعکاسی باورنکردنی در جهان اسلام داشته است و این انعکاس از حزب الله، متحد شیعه جمهوری اسلامی، آغاز می شود.
تعجب آور است که چرا جامعه بین الملل به طور گسترده علیه اقدامات تهران واکنش مناسبی نشان نداد: نمایش های تجدیدنظر طلبانه، اظهارات مداوم درخصوص نابودی اسراییل. به علاوه، دعوت یک کشور به نابودی کشور دیگر برخلاف مفاد و مفهوم منشور سامان ملل است و البته باید گفت که در وهله اول برخلاف روحیه و معنویات بشری است.
شیمون پرز، معاون نخست وزیر اسراییل می پرسد: “چه چیزی باعث شده که آیت الله ها تا این حد قدرتمند شوند؟ مطمئناً دلیل آن ضعف جامعه جهانی است.” اکنون که همگان اظهارات مقامات ایرانی را محکوم می کنند و ناتوانی جامعه ملل نیز مشاهده می شود، مسلماً وقت عمل فرا رسیده است. کوشیرو ماتسورا، مدیرکل یونسکو، می گوید که باید نسبت به “بازنویسی های تاریخ” هوشیار باشیم. ما در برابر چنین خطری تنها نباید “عمل کنیم”، بلکه باید “سریع عمل کنیم” و درنهایت نیز موفق شویم. منظور از “ما” یعنی جامعه بین الملل که باید در برابر وضعیت تهدیدکننده و بی سابقه ای که توسط ایران پدید آمده، راه های جدیدی را برای پاسخگویی پیدا کند.
مسلماً باید در برابر رفتارهای بدیع و بی سابقه خلاقانه پاسخ داد. باید از مرز حرف و سخن فراتر رفت. باید جمهوری اسلامی را از حقوق اجتماعی و سیاسی محروم کرد و این کشور را از وجهه عمومی انداخت. باید این حکومت را که رابطه خود را با خانواده بین الملل قطع کرده است منزوی نمود، تا مجدداً به قوانینی که به این خانواده ریشه بخشیده احترام بگذارد.
صلح جهانی چنین رویکردی را می طلبد…
منبع: لیبراسیون، 22 ژانویه 2007
مترجم: علی جواهری