حزب ندای ایرانیان و مسائل آن

تقی رحمانی
تقی رحمانی

از آغاز تاریخ تا امروز، انسان ها در بروز خصلت ها و عواطف تفاوتی نداشته اند؛ انصاف داشتن یا نداشتن، مسئله امروز و فردا نیست مسئله همه زمان ها و مکان ها  است. تجربه آموختن هم شامل همین قاعده است، همان طور که تجربه نیاموختن؛ داستان حزب ندای ایرانیان است و سخن ها که در باره آن می رود. هر بار موضوعی در عالم روشنفکری یا سیاسی ایران مطرح می شود، حاشیه آن از متن فراتر می رود و آنچه در این میانه گم می شود اصل ماجرا است. به عبارتی داستان برخورد با حزب ندا، تکرار روش هایی است که در سرزمین ما عادت شده؛عادتی که قابل نقد است.

روایت است که مسیح گفت شمشیر نکشید که با همان شمشیر کشته می شوید. اما شورش یا خروج برعلیه پدران مدتهاست که در این سرزمین باب شده. شورش و خروج می تواند راست و چپ باشد اما جنس آن این است که به تجربه گذشته یکسره پشت پا زده می شود و جمعی می پندارند کاری که پدران نکردند، پسران می توانند به راحتی انجام دهند. البته اگر پدران را به خوبی نقد و بررسی کنیم، پسران می توانند کار به راه مانده پدران را به انجام برسانند؛ که این سخن جدیدی نیست اما به لوازم مناسب نیاز دارد.

از این محور که عبور کنیم می ماند نحوه برخورد با حزب ندای ایرانیان که در حال شکل گرفتن است. برخورد با هر پدیده ای می تواند نشان دهد که برخورد کنندگان چه منظری را در نظر دارند.

برخورد تعالی بخش، در میان چهره ها و جریان های سیاسی شاید نهضت آزادی و برخی از ملی-مذهبی ها و ملیون در این مورد سر آمد هستند. فراموش نکنیم که شکل گیری نهضت آزادی از درون جبهه ملی مورد مخالفت برخی از ملیون قرار گرفت و با انگ زنی هم همراه شد، چرا که می گفتند این جریان با حمایت علی امینی شکل گرفته است و سازشکار است. در عمل اما روشن شد که نهضت آزادی مورد غضب حکومت است و اعضای آن محاکمه و به زندان محکوم شدند.

 نهضت آزادی هیچ گاه به جدایی مهندس سحابی و دوستانش در سال ۱۳۵۸ از نهضت انگ نزد، در حالیکه بعدها مهندس جدایی خود را درست نمی دانست اگر چه این جدایی را به لحاظ عاطفی توجیه می کرد. همین رابطه خوب باعث شد که ملی-مذهبی ها در درون خود رابطه مناسبتری با هم داشته باشند چرا که از انگ زنی به هم ابا کردند.

فراموش نکنیم در زمانی که خط امامی ها با بازرگان مرزبندی کردند و تندترین سخن ها در باره وی گفتند، حتی آقای خاتمی نرمخو هم بازرگان را با انورسادات مقایسه کرد ولی باز بازرگان رفتار معقول تری داشت و پاسخ مناسبی به نقد آقای خاتمی داد. البته برخی از اصلاح طلبان سالها بعد برخورد خود با بازرگان را نقد کردند.

با این اوصاف باز نهضت آزادی از خط انصاف خارج نشد. اصلاح گری کار نهضت آزادی بوده و چه درون حکومت و چه بیرون این روند را ادامه داده است؛ اما هر جریان که به این روند پیوسته مورد کینه جویی نهضت قرار نگرفته که بخواهد گذشته آن را به رخ بکشد. به عنوان نمونه می گویند اصلاح طلبی با خاتمی شروع شده در صورتی که اصلاح طلبی در ایران ریشه دار است اما بعد از انقلاب، اصلاح طلبی درون حکومتی وارد نقطه عطفی شده است.

اما نوع این مبالغه ها هم ملی-مذهبی ها و نهضت آزادی رابه تقابل با اصلاحات خاتمی نکشاند بلکه به فراخور توان خود با آن برخورد و تا حد توان از آن حمایت کردند. در رابطه با جنبش سبز هم ملی-مذهبی ها و نهضت آزادی فعال بودند و بدون سهم خواهی هزینه دادند و هنوز هم هزینه می پردازند. آنها حاضر به برائت جستن از موسوی و کروبی نیستند در صورتی که رهبری این دو را که اکنون در حصر هستند به شکل مشروط باور دارند و این دو از رهبران یا چهره های ملی-مذهبی نیستند.

 برخوردی را می توان تعالی بخش گفت که جریانی بدون سهم خواهی تلاش کند با درک میزان توان خود در صحنه سیاست در ایران موثر باشد. از جمله از روند اصلاح طلبی حمایت کند اگر چه هزینه بیشتری هم از اصلاح طالبان درون حکومت باید بپردازد. چرا که مقام و منزلت و پست و اصلاح طلبان حکومتی را ندارد اما به خاطر منافع ملی به کار درست تن می دهد.

در همین ارتباط است که اصل طلائی برخورد تعالی بخش به ما می گوید نباید ادعای جریانی را به چالش نفی کشید. اگر حزبی خود را اصلاح طلب می داند، این گوی و میدان؛بیایید ادعای خود را ثابت کنید.

ندا هم از این قاعده خارج نیست. می توان ندا را به نقد کشید اما زدن آنگ به آن نه. می توان به آنان گفت تاریخ جدایی از احزاب را بخوانند، یا آدرس دقیق به آنان داد و با آنان به بحث نشست، اما زمانی که تصمیم به کار گرفتند، کارشان مورد محک قرار خواهد گرفت.

شاید نقد اصولی ندا از سوی برخی از اصلاح طلبان درون نظام و حکومت به این دلیل انجام نمی شود که نوع نقد، باعث نقد خودشان هم می شود که در گذشته به هر دلیلی از احزاب پدر جدا شدند اما دلیل این جدایی روشن نبود. البته دلیل نقد نکردن اصولی از سوی برخی از اصلاح طبان این است که جوانان ندا همان پاسخی را به آنان می دهند که از همین پدران یاد گرفته اند. این جوانان از پدران شنیده بودند که نمی خواهند سرنوشت نهضت آزادی و ملی-مذهبی ها را داشته باشند پس با رعایت خط قرمزها خود را در گردونه مناسبات قدرت در نظام حفظ خواهند کرد. حال که امکان حضور در گردونه قدرت از برخی از این جریانات گرفته شده ما حزب ندا را تشکیل داده ایم؛ استدلالی که با منطق دولت محوری نادرست نیست اما با اصول گرایی و جامعه محوری هماهنگی ندارد.

درهر صورت نقد و بررسی تجربه احزاب در جامعه سیاسی ما چند نکته را به جوانان ندا یادآوری می کند:

۱- کاری که پدران موفق به انجام آن نشدند پسران به راحتی نمی توانند انجام دهند مگر با نقد و بررسی اصولی رفتار گذشته، چرا که دموکراسی خواهی در ایران با ترکیه فرق دارد. در ایران دولت نفتی است واستبداد ریشه دارد، پس مشکلات دیگری بر سر راه است.

۲- جنبش سبز دچار چپ روی نشد. عدم توازن قوا، پول نفت و قانون شکنی باعث توقف آن شد. جنبش سبز، مطالبه طلبی را در ایران زنده و رهبری را هم به ناچار به قبول بخشی از واقعیت جامعه کرد؛ واقعیتی که در سال ۱۳۹۲خود را نشان داد. این جنبش مطلقه شدن قدرت در ایران را دچار خدشه کرد. رهبران جنبش هم اجرای بی تنازل قانون اساسی را خواستند که این کارچپ روی نبود.

۳- بی گمان در جنبش خطا رخ داد اما این خطا ناشی ازچپ روی رهبران آن نبود بلکه به شیوه هایی بر می گشت که می باید به کار گرفته می شد اما جامعه آماده آن نبود. مهم این بود که جنبش سبز به خشونت میل نکرد در حالیکه حکومت خشونت کرد. این نکته را فراموش نکنید.

۴- رعایت شان هر مقامی حتی با رعایت انعطاف، بسته به آن است که در نهایت قانون برخورد ملاک قضاوت باشد. در این راه جوانان ندا باید توجه داشته باشند که قانون از طرف کدام جریان رعایت نمی شود. رهبری نظام، هر فرد و جریانی را که به مانند وی عمل نکند بی بصیرت می خواند. اما چه کسی مسئولیت هشت سال حکومت احمدی نژاد را می پذیرد؟ آقای خمینی بعد از جنگ اعلام کرد که تا کنون به قانون رفتار نشده اما بعد از این می شود. سوال این است که اگر ندا به دنبال اجرای قانون است، برای قانون گریزی ها چه برنامه ای دارد؟

۵- در ایران افراد زود دچار خطا در محاسبه توان خود می شوند و در نتیجه با موانع برخورد می کنند. این مشکل برای همه وجود دارد، جوانان ندا هم در معرض این خطا هستند. اما اگر به تجربه دیگران توجه کنند، می توانند در بزنگاه های بحران خود را به گناه توجیه اشتباهات حکومت ها مبتلا نکنند.

۶- جوانان ندا باید بدانند که در ساخت قدرت حکومتی، حزب برای کسب قدرت و حفظ آن است. اما برخی برای به دست آوردن مقام، افراد را به عمد یا به غیر عمد نردبام خود می کنند. برخی از جوانان ندا با عادت به داشتن امکان و منزلت و مقام وپست سیاسی به وادی سیاست وارد شده اند. آنان به این ویژگی عادت کرده اند، پدران ایشان هم چنین بوده اند، اما ماندگاری هر جریان به خدمتی است که به جامعه می کند؛ حتی زمانی که به هر دلیل موقعیتی و مقامی بدست می آورد.

 می توان استدلال کرد که چون مشارکت و مجاهدین با زور و غیر قانونی منع فعالیت شده اند، ما می خواهیم که فعال بمانیم اما نمی توان بدون نقد اصولی در مبانی، از پدران انشعاب کرد. مگر اینکه مسائل دیگری مانند تنگ نظری تشکیلاتی باشد که مطلب جدایی است.

۷- نکته مهم تر آن است که رهبران جنبش سبز از حیطه قانون فراتر نرفتند، اما میل حاکمان به مطلقه شدن در ایران باعث می شود که حزب مقبول نیفتد؛ این مشکل را در جامعه ایران پدران حل نکردند پس حالا باید شناخت که چرا این معضل حل نشده است؟ دلیل آن فقط چپ روی یا راست روی جریانات نیست، باید به موضوع و این مشکل عمیق تر پرداخت.

۸- اما نکته ای که در مقال اصلی و محوری است و می تواند گفتگو با حزب ندا را جدی و کاربردی کند، آن است که این حزب به چه نیازی پاسخ می دهد؟ نماینده گفتمان است؟ یعنی بستر گفتمانی است؟ [حال درون یا بیرون حکومتی بحث دیگری است. مانند جبهه مشارکت در دوره اصلاحات که گفتمان اصلاحات را پیش می برد یا شورای فعالان ملی-مذهبی در دوره اصلاحات شکل گرفت]. حزب مزیت سازمانی دارد و نیرو هایی را که دیگر احزاب اصلاح طلب نظام نمی توانند جذب کنند، جذب خواهد کرد. حزب مزیت تاکتیکی دارد؛ یعنی جریانی انتخاباتی یا فرصتی را برای دیگر احزاب خلق خواهد کرد که راه هموار را بیابند. پاسخ به این سئوالات می تواند گفتگو با ندا را به مرحله اصولی بکشاند.

و آخر آنکه جوانان ندا در راهی وارد شده اند که داوطلبان فراوان دارد اما برگزیدگانش اندک هستند.