کلاه قرمزی هم این را فهمیده بود، بنا بر این سعی کرد به ما ها که بزرگتر بودیم نزدیکتر شود. او ماند و آمد به سینما و باز هم هر از گاهی سرو کله اش پیدا می شد، تا این که بالاخره در نوروز 88 باز هم ما را برد به میهمانی.
نگاهی به سریال کلاه قرمزی ۸۸
چند گام به جلو
کلاه قرمزی مال نسل ماست. ما بچه مدرسه ای های دهه شصت بودیم که کلاه قرمزی را در اوایل دهه هفتاد و در گذر از مرز 18 سالگی از آن خود کردیم. ما بودیم که به بزرگتر هایمان این شجاعت را دادیم که پای برنامه صندوق پست بنشینند و از آن لذت ببرند. ما که در کودکی، برنامه های عروسکی افسردگی آوری چون کار و اندیشه، چاق و لاغر و هادی و هدی را تحمل کرده بودیم، در سن بلوغ و دانشگاه قدر کلاه قرمزی را بیش از هر کس دیگری می دانستیم.
کلاه قرمزی هم این را فهمیده بود، بنا بر این سعی کرد به ما ها که بزرگتر بودیم نزدیکتر شود. او ماند و آمد به سینما و باز هم هر از گاهی سرو کله اش پیدا می شد، تا این که بالاخره در نوروز 88 باز هم ما را برد به میهمانی.
این دفعه آخری، به خیلی ها ثابت کرد که مال نسل ماست. ثابت کرد که گرچه هنوز برای کودکان جذابیت دارد و قرار است آنها را سرگرم کند، اما به طور جدی به ما بزرگتر ها توجه دارد. نشان به آن نشان که در یکی از قسمت ها، کسی که قرار است با نشان دادن ناگهانی اش به عنوان میهمان برنامه، مخاطب را سورپرایز کنند، ابراهیم حاتمی کیاست! حالا پیدا کنید مخاطب را!
راستش از همان اوایل کار، از این که می دیدم حرفهای آقای مجری -که مثلا قرار بود نکات تربیتی و آموزشی را به کودکان منتقل کند- همیشه نصفه و نیمه رها می شد تعجب می کردم. کم کم فهمیده بودم که اهداف آموزشی خیلی مهم نیست و فقط بهانه ایست برای خلق لحظاتی خوش. بعید می دانم هیچ پسر کوچولوی شیطانی با تماشای ناخنک زدن های یواشکی کلاه قرمزی به کیک و شکلات و آجیل و دزدکی سر یخچال رفتن او و اخم و دعوای آقای مجری، سر براه شده باشد. بر عکس، فکر می کنم هر کودکی که این شیطنت های کلاه قرمزی را دیده، لذت واقعی کودک بودن را از ته دل درک کرده و برای شیطنت مصمم تر شده !
کلاه قرمزی 88 که آمد، از این می ترسیدم که حرف تازه ای برای گفتن نداشته باشد. راستش مطمئن نبودم پس از این همه سال، و تجربه نسبتا ناموفق “کلاه قرمزی در فرنگ” این کار آخری کار خوبی از آب در بیاید. اما آنچه در 16 قسمت دیدیم، کاری بود کارستان.
پسر عمه زا این کاراکتر جدید و تازه وارد، انقدر بامزه است که من یکی سخت طرفدارش شدم. رمز محبوبیت اش هم در وام گیری از همان ویژگی های کلاه قرمزی نخستین است. او هم درست مثل روز های آغازین کلاه قرمزی، هم نامفهوم و در هم حرف می زند و هم ظاهری شلخته و شبیه به او دارد. خیره شدن به چشمهای آقای مجری، مکث های به موقع و سر دادن شلیک خنده های از ته دل، او را به با مزه ترین عروسک در سری جدید بدل کرده است.
پر تعداد بودن شخصیت ها به تنوع در ساخت و پرداخت قصه ها کمک زیادی کرده. پسر خاله، گیگیلی، پسر عمه زا و کلاه قرمزی در کنار شخصیت زنده خاله باران که با حضور باران کوثری شکل گرفت، خانه آقای مجری را طوری شلوغ کردند که هر روز پر از ماجرا سپری می شد. در کنار آنها حضور یکی دو میهمان تازه در روز هم به این جذابیت می افزود. علیرضا خمسه، ابراهیم حاتمی کیا، محمد رضا هدایتی، فلامک جنیدی، امین حیایی، منوچهر آذری، شهرام قائدی، آتیلا پسیانی، فاطمه نقوی، پانته آ بهرام و مرضیه برومند تعدادی از میهمانانی بودند که هرکدام در بخشی از ماجرا های خانه آقای مجری حضور داشتند. آن چه که این حضور ها را جذاب می کرد این بود که برخی از میهمانان در نقش خود ظاهر می شدند و عده ای دیگر در نقش یک کاراکتر داخل قصه. جالبتر از همه این که در روزی که مرضیه برومند در نقش خود به میهمانی آقای مجری رفته بود، عروسک زی زی گولو هم همراه او وارد ماجرا شد.
کلاه قرمزی در پس این همه سال کمی بزرگتر شده. در عین حال که هنوز شیطنت می کند، اما بدل به وزنه ای شده که آقای مجری رویش حساب می کند و گاهی از او نظر هم می خواهد. حرف های قلمبه سلمبه هم یاد گرفته، از پس تست بازیگری امین حیایی هم به خوبی بر می آید و ابراهیم حاتمی کیا هم از فیلم هایی که کلاه قرمزی با دوربین آقای مجری ساخته تعریف می کند!
ایرج طهماسب و حمید جبلی بعد از قریب به دو دهه باز هم با کلاه قرمزی در اوج اند. آیا این آخرین مجموعه کلاه قرمزی خواهد بود؟