نگاه ♦ تلویزیون

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

کلاه قرمزی هم این را فهمیده بود، بنا بر این سعی کرد به ما ها که بزرگتر بودیم نزدیکتر شود. او ماند و آمد ‏به سینما و باز هم هر از گاهی سرو کله اش پیدا می شد، تا این که بالاخره در نوروز 88 باز هم ما را برد به ‏میهمانی. ‏

kolahghermezi1.jpg

نگاهی به سریال کلاه قرمزی ۸۸‏
‎ ‎چند گام به جلو‎ ‎

کلاه قرمزی مال نسل ماست. ما بچه مدرسه ای های دهه شصت بودیم که کلاه قرمزی را در اوایل دهه هفتاد ‏و در گذر از مرز 18 سالگی از آن خود کردیم. ما بودیم که به بزرگتر هایمان این شجاعت را دادیم که پای ‏برنامه صندوق پست بنشینند و از آن لذت ببرند. ما که در کودکی، برنامه های عروسکی افسردگی آوری چون ‏کار و اندیشه، چاق و لاغر و هادی و هدی را تحمل کرده بودیم، در سن بلوغ و دانشگاه قدر کلاه قرمزی را ‏بیش از هر کس دیگری می دانستیم. ‏

کلاه قرمزی هم این را فهمیده بود، بنا بر این سعی کرد به ما ها که بزرگتر بودیم نزدیکتر شود. او ماند و آمد ‏به سینما و باز هم هر از گاهی سرو کله اش پیدا می شد، تا این که بالاخره در نوروز 88 باز هم ما را برد به ‏میهمانی. ‏

این دفعه آخری، به خیلی ها ثابت کرد که مال نسل ماست. ثابت کرد که گرچه هنوز برای کودکان جذابیت ‏دارد و قرار است آنها را سرگرم کند، اما به طور جدی به ما بزرگتر ها توجه دارد. نشان به آن نشان که در ‏یکی از قسمت ها، کسی که قرار است با نشان دادن ناگهانی اش به عنوان میهمان برنامه، مخاطب را ‏سورپرایز کنند، ابراهیم حاتمی کیاست! حالا پیدا کنید مخاطب را!‏

راستش از همان اوایل کار، از این که می دیدم حرفهای آقای مجری -که مثلا قرار بود نکات تربیتی و ‏آموزشی را به کودکان منتقل کند- همیشه نصفه و نیمه رها می شد تعجب می کردم. کم کم فهمیده بودم که ‏اهداف آموزشی خیلی مهم نیست و فقط بهانه ایست برای خلق لحظاتی خوش. بعید می دانم هیچ پسر کوچولوی ‏شیطانی با تماشای ناخنک زدن های یواشکی کلاه قرمزی به کیک و شکلات و آجیل و دزدکی سر یخچال ‏رفتن او و اخم و دعوای آقای مجری، سر براه شده باشد. بر عکس، فکر می کنم هر کودکی که این شیطنت ‏های کلاه قرمزی را دیده، لذت واقعی کودک بودن را از ته دل درک کرده و برای شیطنت مصمم تر شده !‏

kolahghermezi2.jpg

کلاه قرمزی 88 که آمد، از این می ترسیدم که حرف تازه ای برای گفتن نداشته باشد. راستش مطمئن نبودم ‏پس از این همه سال، و تجربه نسبتا ناموفق “کلاه قرمزی در فرنگ” این کار آخری کار خوبی از آب در ‏بیاید. اما آنچه در 16 قسمت دیدیم، کاری بود کارستان.‏

پسر عمه زا این کاراکتر جدید و تازه وارد، انقدر بامزه است که من یکی سخت طرفدارش شدم. رمز ‏محبوبیت اش هم در وام گیری از همان ویژگی های کلاه قرمزی نخستین است. او هم درست مثل روز های ‏آغازین کلاه قرمزی، هم نامفهوم و در هم حرف می زند و هم ظاهری شلخته و شبیه به او دارد. خیره شدن ‏به چشمهای آقای مجری، مکث های به موقع و سر دادن شلیک خنده های از ته دل، او را به با مزه ترین ‏عروسک در سری جدید بدل کرده است.‏

پر تعداد بودن شخصیت ها به تنوع در ساخت و پرداخت قصه ها کمک زیادی کرده. پسر خاله، گیگیلی، پسر ‏عمه زا و کلاه قرمزی در کنار شخصیت زنده خاله باران که با حضور باران کوثری شکل گرفت، خانه آقای ‏مجری را طوری شلوغ کردند که هر روز پر از ماجرا سپری می شد. در کنار آنها حضور یکی دو میهمان ‏تازه در روز هم به این جذابیت می افزود. علیرضا خمسه، ابراهیم حاتمی کیا، محمد رضا هدایتی، فلامک ‏جنیدی، امین حیایی، منوچهر آذری، شهرام قائدی، آتیلا پسیانی، فاطمه نقوی، پانته آ بهرام و مرضیه برومند ‏تعدادی از میهمانانی بودند که هرکدام در بخشی از ماجرا های خانه آقای مجری حضور داشتند. آن چه که این ‏حضور ها را جذاب می کرد این بود که برخی از میهمانان در نقش خود ظاهر می شدند و عده ای دیگر در ‏نقش یک کاراکتر داخل قصه. جالبتر از همه این که در روزی که مرضیه برومند در نقش خود به میهمانی ‏آقای مجری رفته بود، عروسک زی زی گولو هم همراه او وارد ماجرا شد.‏

kolahghermezi3.jpg

کلاه قرمزی در پس این همه سال کمی بزرگتر شده. در عین حال که هنوز شیطنت می کند، اما بدل به وزنه ‏ای شده که آقای مجری رویش حساب می کند و گاهی از او نظر هم می خواهد. حرف های قلمبه سلمبه هم یاد ‏گرفته، از پس تست بازیگری امین حیایی هم به خوبی بر می آید و ابراهیم حاتمی کیا هم از فیلم هایی که کلاه ‏قرمزی با دوربین آقای مجری ساخته تعریف می کند!‏

ایرج طهماسب و حمید جبلی بعد از قریب به دو دهه باز هم با کلاه قرمزی در اوج اند. آیا این آخرین مجموعه ‏کلاه قرمزی خواهد بود؟‏