زینب پیغمبرزاده دستگیر شد

نویسنده

» روز گذشته در پارک لاله تهران

روز گذشته زینب پیغمبرزاده، فعال زنان و دانشجویی، درپارک لاله تهران، که یکی از چهار قرارگاه مادران عزادار برای سوگواری کشته شدگان خردادماه امسال بود، دستگیر شد.

به گفته یکی از عابرانی که در محل حاضر بوده، دیروز زینب پیغمبرزاده فعال کمپین یک میلیون امضا، که همراه دو تن از دوستانش در پارک لاله در حال راه رفتن بوده اند، توسط ماموران حاضر در پارک صدا زده شده اند. او از اینکه وی را به نام خوانده اند یا نه اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید از حرفهای بعدی که زده شد دانستیم که فقط یک نفر از آن سه نفر را خواسته و بعد سوار ماشینش کرده اند.

این رهگذر که خودش نیز برای دعوت گروهی به نام مادران عزادار به پارک لاله رفته بود می گوید: در مدتی که من در پارک لاله بود نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها در همه جای پارک دیده می شدند. اما نه زدو خوردی را خودم دیدم و نه بازداشتی به جز همین یک مورد که بعد دانستیم نامش زینب پیغمبرزاده است صورت گرفت.

وی ادامه می دهد: او را در حالی که همراهانش به شدت نگران و شاکی بودند و با آنها برخورد تهدید آمیزی می شد، بردند و تا جایی که من فهمیدن کسی خبر نداشت به کجا برده شد. این رهگذر همچنان از وضعیت پارک لاله در روز گذشته می گوید: مردم آمده بودند و حضور زنان در پارک چشمگیر بود و می شد فهمید که خیلی ها برای مراسم آمده اند . اما نشان یا شعاری با کسی نبود که آنها را از مردم عادی متمایز کند و تنها چیزی که بارز بود این بود که ماموران به هیچ کس حتا افراد تنها اجازه نشستن دور آبنمای پارک را نمی دادند.

از سایر پارکهایی نیز که قرار بود روز گذشته میعادگاه مادران عزادار باشد، خبرهای مشابهی از حضور افراد و بویژه زنان رسیده است. “مادران عزادار” گروه مستقلی هستند که خود را با نام مادرانی که  فرزندانشان در حوادث بعد از انتخابات 22 خردادماه 88 در ایران آسیب دیده، گم شده یا “شهید” شده اند معرفی می کنند .  مریم ک. که در پارک گفت و گو حضور داشته در مورد دعوت کنندگان این گروه می گوید: آنها را نمی شناسم و مهم هم نیست که نامشان چیست. دعوت آنها حرف دل همه ما بوده است. امروز دهه شصت نیست که حتا اجازه  سوگواری برای عزاداران  داده نشود. مردم راه خودشان را پیدا می کنند.

این زن که می گوید از فعالیتهای اجتماعی تاکنون فقط بیانیه کمپین یک میلیون امضا را امضا کرده، تصریح دارد: از ساعت حدود 6 به پارک گفت و گو رفتم. از گیشا (نخستین ورودی بعد از کانال) وارد شدم. با این که پارک شلوغ نبود و هوا خیلی گرم بود، اما تمام فضا پر از ماموران بود. چشم که می چرخاندی ، ماموران سبز پوش نیروی انتظامی و چند نفر لباس شخصی تعدادشان از مردم عادی بیشتر بود. وارد پارک که شدم دیدم داخل پارک هم هر گوشه و کنار ، ماموران دیده می شدند. حتا به داخل پارک هم ماشین پلیس را برده بودند. دو ماشین ون پلیس هم در ضلع شمالی پارک قرار داده بودند که به طور عادی قابل دیدن نبود اما از زاویه های خاصی می شد آن را دید. از همان ماشینهایی که در تجمع های این روزها مردم را سوارش می کردند و می بردند.

مریم ک. ادامه می دهد: مردم کم کم آمدند. می شد در بین جمعیت دختران و زنانی را دید که با بطری های آب و کفش کتانی مشخص بود که برای حضور در مراسم آمده اند. اما هیچ نشانه دیگری نبود. نه شعاری، نه نوشته ای ، نه رنگ سبزی. همه سعی می کردند عادی باشند و انگار برای گذراندن یک روز معمولی آمده اند. همین طور هم شد. خیلی از افراد واقعا خبر از چنین مراسمی نداشتند و با خانواده هایشان برای گذراندن وقت آمده بودند و برای همین با تعجب از پلیسها می پرسیدند شما برای چه اینجایید؟ و آنها هم گاهی جواب سربالا می دادند. کم کم حضور پلیس و مردم در کنار هم چنان عادی شد که پلیسها را می توانستی گوشه و کنار پارک ببینی که روی چمنها با باتومهای کنارشان نشسته اند. طوری که به دوستم گفتم ببین آنها هم برای اعتراض با سکوت روی چمنها نشستند!

مریم ادامه می دهد : ما خبر امروز را در اینترنت و سایتها دیدم و با دوستانمان قرار گذاشتیم هریک به پارکی برویم. البته هنوز از پارک ملت خبر نداریم ولی از پارک اندیشه خبر رسیده که وضعیت مشابهب داشته است. یعنی مردم و ماموران در کنار هم مراسم سوگواری را در آرامش و سکوت برگزار کرده اند!