فلسطین،غزه و کاروان آزادی

علی کلائی
علی کلائی

نقل است که ابتدا حق را بشناس و بعد اهلش را و ابتدا باطل را بشناس و بعد اهلش را. مسئله این است که افراد سند حقانیت یا عدم حقانیت امری نیستند؛ این خود آن امر است که این حقانیت یا عدم حقانیت را به تصویر می کشد.

مردمی در منطقه ای از این کره خاکی سه سال است که در فشار به سر می برند. در محاصره کامل و خطر یک نسل کشی. حکومتهایی که خود حقوق بشر را رعایت نمی کنند، برای نفع سیاسی و تبلیغاتی خود از آن مردم حمایت می کنند.

مسئله غزه و فلسطین نیز از این دست است. مدعیانی که از حقوق مردم فلسطین و از حقوق بشر فلسطینی دم می زنند خود ناقضین اصلی حقوق بشرند. اما این دلیل نمی شود که فعالین حقوق بشر در برابر یک جنایت بشری سکوت کنند. در مسئله جنگ غزه دیدیم که حمایت از مردم بی دفاع غزه متاسفانه از سوی برخی از فعالین به هم موضعی با رژیم تهران تعبیر شد. اما باید این مسئله را خاطر نشان ساخت که آیا حقوق مردم فلسطین به حمایت این یا آن حکومت از آنان ارتباطی دارد؟ آیا این مردم بذات به عنوان ابنای بشر دارای حقوق ذاتی نیستند و لازم نیست که نص اعلامیه سی ماده ای حقوق بشر در مورد ایشان اجرایی شود؟

جماعتی از ملل متفاوت در قالب نهادهای مدنی در راستای رویکردی صلح طلبانه و حقوق بشری به عنوان کمک به مردم غزه، کاروانی دریایی را از ساحل یکی از کشورهای عضو ناتو و اتفاقا یکی از کشورهای صاحب ارتشی قوی در ناتو، راه می اندازند که بسوی غزه بروند. تنها و تنها و تنها با اهدافی صلح طلبانه و برای حمایت از مردم بی دفاع آن منطقه. ناگهان نیروی دریایی رژیمی که عامل یک فاجعه انسانی در غزه است و البته تنها عامل اجرایی آن ـ بسیاری از کشورها و از جمله ایران، اتحادیه عرب، اتحادیه اروپا و ایالات متحده در فاجعه جنگ و فاجعه انسانی مابعد آن در غزه مقصرند که در جایی دیگر قبلا به آن پرداخته ام(1)- بر خلاف تمامی میثاقهای بین المللی در آبهای بین المللی ناجوانمردانه بر سر این کاروان آزادی می ریزد، 16 کشته و شاید بیش از آن و دهها زخمی بر جای می گذارد. اعضای ناوگان آزادی نیز به بازداشت نیروهای اسرائیلی در می آیند. فاجعه ای بر خلاف تمامی میثاقهای بین المللی و این بار با قربانی شدن تنی چند از فعالین حقوق بشر بین المللی. به لحاظ سیاسی در هر دو صورتی که کاروان به غزه برسد یا خیر، رژیم تل آویو بازنده ماجراست. چه نرسیدن شان یک افتضاح بین المللی و رسیدن شان یک پیروزی است و شکستن محاصره غزه.

به صحنه خوب نگاه کنید. کاروان بین المللی نهادهای مدنی غیر دولتی. محاصره غزه و تلاش کاروان برای جلوگیری از فاجعه ای انسانی. آبهای بین المللی و حمله نیروی دریایی اسرائیل در آبهای بین المللی.

اما نکته ای که این جا و از زاویه دید انسانی قابل بررسی است و اعتراض همگان را قاعدتا باید برانگیزد، برخورد دوگانه (تا لحظه نوشتن این مقاله) از سوی دول غربی، شورای امنیت سازمان ملل و مدعیان پدری جهانیان است. درست است که حکومتهایی در ایران، چین و مناطقی دیگر از این کره خاکی ناقض حقوق بشرند و باید با ایشان برخورد کرد. (البته اگر منافع اقتصادی بین الملل بگذارد و جیب بر انسانیت غلبه نکند) اما سئوال اینجاست که چرا با رژیم تل آویو برخورد نمی شود؟ چرا پس از فجایع قانای اول و دوم، غزه و خلف وعده های اسرائیل هیچ مرجع بین المللی حریف این کشور کوچک نشده است؟ آیا به واقع حضور لابی های صهیونیستی در کشورهای غربی تا این اندازه قوی است که نمی گذارد به اولیه ترین مبانی انسانی در نوع عملکرد رژیم تل آویو توجه شود؟ آیا اگر قرار است برای انسان و به نفع انسانیت جهانی عاری از سلاح اتمی داشته باشیم و رژیم تهران را به حق از داشتن سلاح اتمی منع می کنیم، نباید با همان قدرت و شدت به رژیم تل آویو هم پرداخته شود و آنها نیز از داشتن سلاح اتمی منع شوند؟ چنین رفتار دوگانه ای (با تائید لزوم برخورد با هر حکومت سرکوبگر و ناقض حقوق بشر در هر جای جهان توسط جامعه جهانی) از سوی دول غرب و شرق جهان چه معنی ای می تواند داشته باشد؟

متاسفانه هماره در برابر فجایع فلسطین و نقض حقوق اساسی مردم این بخش از کره خاکی به دلیل تبلیغات رسانه ای حکومت جمهوری اسلامی و با توجیه لزوم عدم همسویی با حکومت از سوی فعالین ایرانی حقوق بشر - اگر نگوییم سکوت- کم کاری شده است. به نظر می رسد با توجه به جهانی بودن آرمان حقوق بشر فعالین حقوق بشر در هر کشوری - البته با اولویت دادن به مسائل داخلی خود - نسبت به مسائل جهانی نیز لازم است واکنش نشان بدهند تا این واکنش انسانی و نه سوء استفاده سیاسی حکومتی رهنمای راهی باشد برای جهانی شدن و همدلی همه فعالین حقوق بشر تا نیل به جهانی بدون ستم به هیچ یک ابنای بشر.

 

پانوشت

 

(1)                http://www.mellimazhabi.org/news/122008news/2912kalaie.htm