نگاه دیگران

نویسنده

بدعتی تازه در دنیای سانسور و حذف…

خبر سانسور منظومه ی دلکش خسور و شیرین بازتاب وسیعی در دنیای مجازی و نویسندگان اینترنتی فارسی زبان داشت. در صفحه ی نگاه دیگران، نوشته ی برخی از وبلاگ نویسان ایرانی را از پی آورده ایم. نوشته هایی که به اقرار آمار، نشانی از کلیت ذهنی نویسندگان و روشنفکران ایرانی دارند و بیان کننده ی حجم بالای اعتراض اهل ادب بدین حرکت ضد فرهنگی حکومت اسلامی هستند. صفحه ی منتخب همکارانمان در تحریریه ی هنر روز را در ادامه از پی بگیرید…

یک -  وبلاگ ابر آبی:

الان داشتم قضیه‌ی ممیزی خوردن «خسرو و شیرین» نظامی را می‌خواندم؛ این‌که وزارت ارشاد بعد از نُه قرن تشخیص داده که فلان‌جای کتاب حذف شود، مثلاً وقتی شیرین جسد خسرو را در آغوش می‌کشد و بسیار موارد دیگر….

 قصه‌ی ممیزی‌های جدید و بی‌در و پیکر، روز به روز بیشتر دارد ناشرها را به زمین می‌زند. هیچ اغراقی هم نیست. این وضعیت ممیزی، روح کتاب را می‌کُشد، قصه را در بسیاری موارد زیر و رو می‌کند، و خواننده‌ را گیج و سردرگم.

بررسان وزارت ارشاد، آیا شعر زیر هم شامل ممیزی شما خواهد شد؟! مطمئناً خیر. سیاست یک بام و چند هوا سیاست مذمومی است. شعر را بخوانید. نام شاعرش در انتها خواهد آمد.

امشب که در کنار منی، خفته چون عروس
زنهار تا دریغ نداری کنار و بوس
ای شب، بگیر تنگ به بر نوعروس صبح
امشب که تنگ در برِ من خفته این عروس
لب برندارم از لب شیرینِ شکّرش
گر بانگ صبح بشنوم و گر غریو کوس
یا رب، ببند بر رخ خورشید، راه صبح
در خواب کن موذن و در خاک کن خروس
یک امشبی که با منی از راه لطف و مهر
جبران شود بقیه‌ی عمر، ار بوَد فسوس
نارِندم گر بخواهم کاین شب سحر شود
باشد اگر به تخت سلیمانی‌ام جلوس
«هندی» به هند تا به سر کویت آمده است
کی دل دهد به شاهیِ شیراز و ملک طوس

شاعر، امام خمینی است. «هندی» هم تخلص شعری‌اش بوده است. قضاوت با خودتان.

دو - در همین زمینه، هواداران ادب فارسی صفحه ای اختصاصی، باب حمایت از خسرو وشیرین، در شبکه ی ارتباط اجتماعی “ فیس بوک ” تشکیل داند. در ادامه ی این صفحه، نظر چند کاربر اینترنتی درباره ی سانسور شعر نظامی را از پی آورده ایم….

نظرات در صفحه ی حمایت از منظومه ی خسرو و شیرین در فیس بوک:

یک - افشین وامق: من احساس می کنم حکومت ایران تصمیم گرفته طی مدت کوتاهی هویت ایرانی رو نابود کنه . اگه اینطوره پس تک تک ما باید یک کتاب بشیم ، یک راوی بشیم از حقیقتمون برای نسل های بعد . درست مثل فارنهایت 451

دو - علی عریفی: خسرو و شیرین همان قدر که مال ایران است مال فارسی زبان های افغان و تاجک هم می باشد. دولت ایران حق ندارد به داشته های فرهنگی مشترک ما دستبرد بزند.

سه - علی جمشیدی: منظومه خسرو شیرین مثل اعداد بدست آمده در فضای ایده آل آزمایشگاه است و غیر قابل تحریف است

سه – خودسانسوری، از مولانا تا کوئلیو

بدترین نوع سانسور خودسانسوری است. در واقع این خودسانسوری است که زمینه ساز سانسور از بیرون می شود. خودسانسوری را تعریف کرده اند به اینکه کسی خودش را سانسور کند اما نه تحت فشار مستقیم یک قدرت بیرونی. معمولا سانسور، تیغی است که در دست قدرت پرستان است اما گاهی خود سانسور شونده تیغ دستش می گیرد. در واقع این چیزی شبیه خودکشی است زیرا خودش تیغ را بر خویش نهاده است. برای سانسور از بیرون می توان چاره اندیشید اما با خودسانسوری چه می توان کرد؟ خودسانسوری می تواند دلایل متعددی داشته باشد. یکی از آنها همان ترس از بیرون است. یعنی کسی پیشگیری کند و پیش از آنکه در معرض خطر قرار گیرد و در دید سانسورچی بیاید خودش پیشاپیش خودش را سانسور کند از ترس اینکه مبادا به سراغش بیایند.

این نوع خودسانسوری ملحق به همان دیگر سانسوری است زیرا اینجا هم همان فشار سانسورچی وادار به سانسور می کند ولی این فشار غیر مستقیم است. خودسانسوری حالت دیگری هم دارد که کاملا متمایز است و متاسفانه بسیار شایع است و همین نوع هم هست که بدترین نوع سانسور است. در این حالت حتی آن فشار ترس از سانسورچی که غیرمستقیم است وجود ندارد. خودسانسور خودش را سانسور می کند زیرا خودکم بین است و احساس حقارت وجود او را پر کرده است. ازاین لحاظ ملت ایران رتبه اول را در خودسانسوری دارد.

اخیرا تیغ سانسور وزارت چی ها به میراث گرانبهای این سرزمین هم رسیده و به ناشران گفته اند حق ندارند همه متن خسروشیرین حکیم نظامی را چاپ کنند و پاره ای ابیات باید حذف شوند. من گمان می کنم بزودی کار به سانسور قرآن هم برسد و مثلا چاپخانه ها موظف شوند قرآنی بدون سوره یوسف چاپ کنند.اصل مصیبت اما تیغ سانسورچی احمق نیست که می خواهد با چاقویش روی درختی که حکیم نظامی کاشته یادگاری بنویسد. مصیبت اصلی ما خودسانسوری ماست. وقتی سال هاست این میراث ها از نسل فارسی زبان دورافتاده و بعبارتی کل اثر پیشاپیش حذف و سانسور شده حذف چند بیت از آن داغ بزرگی نمی نماید.

مصیبت ما این است که نفت و زعفران و پسته (و اخیرا چای- هند آمده است چایی فاسد انبار شده شانزده ساله را از ما بخرد) ما را می برند و بسته بندی می کنند و بعد به خود ما می فروشند. همین کار در فرهنگ ما هم هست. چند بیت از مثنوی ما را یک نویسنده در کتابی بنام کیمیاگر (به اقرار صریح خودش) بسته بندی می کند و ما برای خواندنش سر و دست می شکنیم. تا وقتی مثنوی بود هیچکس سراغش نمی رفت اما حالا که شد کیمیاگر، همه هلاک آنند.

 این یعنی خودسانسوری در اثر خودکم بینی.جوان ما شیفته تاتوست، کشته مرده این تیم و آن بازیگر است، انواع و اقسام عناصر فرهنگی وارداتی را می شناسد و شیفته آنست (که چه بسا وصله ای بی ریخت به لباس ما هستند) اما یک غزل از حافظ را بلد نیست بخواند. او حتی نام کتاب های حکیم نظامی را هم نمی داند. آن سانسورچی احمق نمی داند که اصلا نیازی به سانسور چند بیت نیست وقتی همه کتاب در میان این همه غوغا و دیگرشیفتگی مدفون شده است.جالب است که اینجا سنت و مدرنیته اتفاق نظر دارند. هم ملا از مثنوی بیزار است هم شیفته فرهنگ های وارداتی. با آشنایی و نه از سر تعصب می گویم که ملت ایران غنی ترین میراث فرهنگی را داراست و به همین دلیل هم می گویم در همه دنیا رتبه اول خودسانسوری را دارد. آثار شکسپیر تولستوی و … را دیده ام و همان نسبتی که آنجا بین کتاب کیمیاگر و مثنوی بود در آثار دیگر نیز هست. آثار شکسیر نمی از دریای مثنوی هم نیست. متاسفانه امروز مهد کودک ها پز می دهند که سه زبان خارجی به فرزند شما می آموزیم و در حالی کودک پیش دبستانی ما سه زبان خارجی می خواند که فارغ التحصیلان دکتری ما نیز سری به گنجینه ادب فارسی و میراث ارزشمند خویش نزده اند.این سخن به هیچ وجه سخن از ناسیونالیسم نیست سخن از نجات و ارتقاء یک ملت ارزشمند است.

 

منبع: sr-r.com