جنبش زنان در ایران در هشت مارس امسال، حرکت تاریخی خود را با رمق تازه ای جشن می گیرد.
فعالیت گروهی زنان در دوره ی مشروطیت شکل گرفت و قبل از آن مدارکی دال بر حرکتهای گروهی فعالان زن وجود ندارد. آغاز حرکت آنان به دو دوره تقسیم می شود. ابتدا دوره ای که زنان به علت نارضایتی های سیاسی اجتماعی به دنبال مردان و به تایید آنها به نهضتهای اجتماعی می پیوستند (مانند نهضت تنباکو و نهضت مشروطیت) و سپس دوره ای که آگاهی آنها بالاتر رفت و به طور جداگانه در زمینه های خاص خود به فعالیت پرداختند (مانند تشکیل مدارس و چاپ روزنامه). سال 57، انقلاب اسلامی در دامان زنان و مادرانی صورت گرفت که آگاهی و دانش شان در خصوص مسائل اجتماعی و سیاسی بالا رفته بود و در خصوص مطالبات خویش نیز فعالیت های موثری داشتند.
آنها یا همپای همسران و پدران خود در خیابانها حاضر بودند یا آنکه در منازل خود و به عبارتی پشت صحنه فعال بودند؛ در منازل خود را به روی جوانان و مجروحان باز میکردند و به آن ها پناه می دادند و در کنار این امور شاهد مرگ همسر، فرزند، برادر و عزیزانشان بودند.
زنانی که ترس را در دلهای خود کشته بودند و بی محابا خود را به دل آتش می زدند تا دست از باور و عقیده خود نکشند.
زنان ایرانی در سال 57 سعی می کردند نشان دهند که درتمام عرصه های اجتماعی و سیاسی حضور دارند و اعتقادات دینی شان مانع از شرکت در فعالیتهای اجتماعی نخواهد شد.
قبل از انقلاب، درست زمانی که تحت تاثیر برخی از رهبران انقلاب، شعارهای مذهبی در میان تظاهر کنندگان پررنگ تر می شد، بسیاری از زنان بی حجاب برای جلوگیری از روند دیکتاتوری پا به خیابان ها گذاشتند.
شاه برای اثبات اینکه ایران کشوری پیشرفته است در صدد بر آمد تا امتیازاتی را به مردم و زنان بدهد و اسم آنرا “انقلاب سفید” گذاشت؛ مطالبات زنان و فعالیت های آنان شاه را متوجه آن ساخت که برای ادامه ی خود باید به زنان اهمیت بیشتری دهد تا جاییکه قانون حمایت از خانواده را که با اعتراضات بسیاری مواجه بود تنها با رضایت علمای عراق خصوصا آیت الله حکیم به تصویب رساند.
اما درست در روزهای بعد از انقلاب با حذف این لایحه خانواده و اجباری شدن حجاب، از دست دادن سمت هایی مانند قضاوت جو نگرانی نسبت به حقوقی که برای به دست آوردن آن سالها زحمت کشیده بودند میان زنان حاکم شد.
البته انقلاب، فضای تازه ای را بر روی زنان و سطح آگاهی آنان باز کرد به طوری که آیتالله خمینی خودش زنان را به تاکید خود به حضور در صحنه تشویق کرد. این در صحنه بودن باعث شد تا روحانیت تنها در رسیدن به قدرت از حضور زنان استفاده نکند؛ با بالا رفتن آگاهی آنان، بخش زنان در مساجد نیز سیاسی شد، زنان در تظاهرات و اجتماعات هم فعال شدند و این حضور دائم باعث شد تا همراه با بالا رفتن آگاهی، آنان به حقوق از دست رفته و ضایع شده ی خود نیز بیشتر واقف شوند و پیامد آن بالا رفتن سطح توقع آنان بود.
در سال 1341 با آنکه آیت الله خمینی با دادن حق رای به زنان مخالفت کرد اما دینامیسم انقلاب به حدی بود که بعد از به وقوع پیوستن انقلاب هیچکس این حق را زیر سوال نبرد.
با آنکه بیشتر حقوق زنان در سال 58 از دست رفت اما آیت الله خمینی همیشه حضور زنان را موثر می دانست و آن طور که خود بیان کرده بود به تساوی حقوق زن و مرد معتقد بود.
از نظر او “از بابت حقوق انسانی تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ زیرا هر دو انسان اند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. در بعضی موارد، تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط دارد.”
یا جای دیگر گفته بود: “زن باید دارای حقوق مساوی با مرد باشد. اسلام بر تساوی زن و مرد تکیه کرده است و به هر دو آنها حق تعیین سرنوشت داده است. یعنی اینکه باید از همه آزادی ها بهره مند باشد. آزادی انتخاب کردن، انتخاب شدن، آزادی آموزش خویش و کارکردن و مبادرت به هر نوع فعالیت اقتصادی”.
اینک سی و یک سال از انقلاب گذشته و اینکه حمایت آیت الله خمینی از حقوق برابر زنان، واقعی بود یا ابزارانگارانه، باید مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. اما نتیجه این بررسی هر چه باشد جنبش سبز نشان داد که زنان ایرانی از نردبام آگاهی با شجاعت بالا رفته اند و فرصتها را در عین مظلومیت مغتنم شمرده اند زیرا آگاهی دیگر مساله ای مهار کردنی نیست, زنان با آنکه برای انقلاب، زحمات بسیاری کشیدند و حضور آنها یکی از عوامل موثر به وقوع پیوستن انقلاب بوده است اما آنچه حکومت روحانیت برای آنها رقم زده بود از دست دادن کمترین حقوقی بود که با مبارزه به دست آورده بودند.
آنها بیش از همیشه توانسته اند توجه افکار عمومی جهان و رسانه ها و مجامع بین المللی را به خود جلب کنند و آمیختن جنبش سبز با جنبش زنان را غنیمت شمارند و پرچم نداهای شهید و صداهای اسیر را به دست بگیرند و از همه توان شان برای رهایی جامعه زنان از یک اقلیت جنسیتی و ارتقای آن به مرتبه ای از “عمق آگاهی حقوقی و سیاسی” هزینه دهند و محصول آن را زودتر از تصور “جمهوری تبعیض” برداشت کنند.