تلفن زنگ خورد. یکی از دوستان بود. سراغ اطلاعیهای را که قبلا فرستاده بود میگرفت. پرسید چرا آن را امضا نکردهام. اطلاعیه را چند روز پیش میان ایمیلهایم دیده بودم؛ “اعلام همبستگی با…”. تنها سطرهای آغازین آن را خوانده٬ باقی را سرسری نگاهی انداخته و میان دیگر ایمیلها فراموش کرده بودم. حالا با تلفن دوستم به فکر فرو رفتم که واقعا چرا آن را جدی نگرفتم؟
مدتهاست که جمعآوری امضا یکی از شیوههای مرسوم بیان نظرات اپوزیسیون شده است. هر چند روز یکبار اطلاعیهای در سایتها و نشریات میبینم که عدهای از فعالان سیاسی آن را امضا کردهاند. بسته به موضوع٬ تعداد امضاها بین چند ده و یا حداکثر چند صد نفر است.
جمعآوری امضا سالها پیش به ابتکار فعالان داخل کشور آغاز شد. اهمیت این اقدام از آن جا بود که برای اولین بار عدهای از فعالان سیاسی اجتماعی از طیفهای گوناگون دور هم جمع شدند و حمایت، اعتراض یا نظر جمعی خود را ابراز کردند. آن زمان برای ما که در خارج از کشور بودیم این مدل مبارزهای نو بود. نیروهای سیاسی از طیفهای مختلف را بعد از سالها در حرکتی مشترک در کنار یکدیگر میدیدیم. آنها بدون اینکه وابستگی سیاسی تشکیلاتی به یکدیگر پیدا کنند، در کنار هم حرکت سیاسی مشخصی را شکل دادند. در حمایت از حرکت آنها اپوزیسیون خارج هم اطلاعیهای صادر کرد و همبستگی خود را با جمعآوری امضا نشان داد. به این ترتیب جمعآوری امضا در داخل و خارج از کشور، نوعی رابطه میان نیروها بوجود آورد؛ نزدیکی میان نیروها در داخل کشور، نزدیکی میان نیروها در خارج کشور و نزدیکی میان نیروهای داخل و خارج.
از آن زمان چند سالی میگذرد. تعداد اطلاعیهها بیشتر و بیشتر شده است اما تعداد امضاهای پای آنها هر روز کمتر میشود. علت را در کجا باید جستجو کرد؟
در داخل کشور تعداد اطلاعیهها بسیار محدود شده که علت را باید در امنیتی شدن اوضاع جستجو کرد. اگر فضای سیاسی در ایران در طول این سالها بازتر میشد، امروز نیروهای همنظر به هم نزدیک شده و احزاب و جریانهای سیاسی جدیدی تشکیل شده بود٬ اما وضعیت سیاسی- امنیتی به گونهای پیش رفت که هر امضا کننده باید در انتظار بازخواست باشد.
اما در خارج از کشور که چنین شرایطی وجود ندارد، چرا شاهد کم شدن تعداد علاقهمندان به گذاشتن امضای فردی هستیم؟ نیروهای بسیاری را میبینیم که با مضامین اطلاعیهها موافق هستند اما آن را امضا نمیکنند. این اطلاعیهها با امضاهای محدود٬ تنها چند روزی در گوشه این یا آن سایت میمانند و به جز موارد معدودی که ایده و یا زاویه نویی باز کردهاند، با بیتوجهی خوانندگان مواجه شده، به فراموشی سپرده میشوند.
شاید باید این سئوال را مطرح کنم که اطلاعیههای حاوی امضاهای فردی تا به امروز چه هدفهایی را تعقیب کرده یا میتوانسته تعقیب کند؟
1- این اطلاعیهها در مواردی در خدمت بسیج و نمایش نیرو برای اعمال فشار در راستای تغییراتی در صحنه سیاسی کشور بوده است. این روش در غرب نیز به کار گرفته میشود. در این حالت در برخی موارد تعداد امضاها بسیار زیاد است و در مواردی نیز از نظرات چهرههای برجسته و سرشناس کشور در عرصه معینی استفاده میشود. در غرب مبتکرین این روش٬ هدف خود و اقداماتی را که میخواهند به واسطه این اطلاعیهها انجام دهند، از همان ابتدا مشخص میکنند. مثلا اعلام میکنند که این اطلاعیه به فلان ارگان ارائه میشود و برای نشان دادن اراده بخش بزرگی از جامعه یا شخصیتهای شناخته شده کشور در راستای فلان تغییر از آن استفاده خواهد شد. نمونه برجسته و موفق این نحوه عمل در ایران کمپین یک میلیون امضا بود. در این مبارزه٬ زنهای مبتکر این حرکت هدف خود را از همان ابتدا معین و تلاش کردند این امضاها را جهت تغییراتی در قوانین کشور بکار گیرند. یا مثلا اطلاعیه مشترک چهرههای برجسته ادبی و هنری ایران و جهان در جهت آزادی این یا آن فرد، اقداماتی بوده موفق و تاثیر گذار در این راستا.
در چنین حالتی اگر اطلاعیه نتواند امضای بخش وسیعی از شهروندان یا شخصیتهای برجسته و شناخته شده را جمع کند به ضد خود بدل خواهد شد. صدور یک اطلاعیه حداکثر چند صد نفری در محکومیت فلان اقدام ضد حقوق بشری، در شرایطی که در اوج جنبش سبز تنها در شهری که من ساکن هستم تظاهرات چند هزار نفری برگزار میشد٬ قادر نیست نیرویی اثرگذار در جهت تغییرات در کشور باشد. حتی میتواند در این راستا نقش منفی هم بازی کند.
2- برخی اطلاعیهها با هدف نمایش همسوئی نیروهایی با گرایشهای مختلف تهیه میشود. چنین اطلاعیههایی در مواردی آغازگر و پایهگذار یک حرکت مشترک بوده و نقش مثبتی ایفا میکند. اطلاعیههایی که قبل از انتخابات دوره پیشین ریاست جمهوری با امضای طیف گستردهای از نیروهای سیاسی تهیه شد و به پایهگذاری جریان مطالبه محور انجامید و یا اطلاعیههایی که به شکل گیری کمیته صلح منجر گردید٬ نمونههای موفق این نوع حرکت بودند.
3- دسته دیگر اطلاعیهها با هدف اعلام یک سیاست روشن در رابطه با مسائل عمومی جامعه و یا یک عرصه معین توسط تعدادی از فعالان سیاسی اجتماعی صادر میشود و زمینهساز و پایهگذاری یک جریان یا حرکت سیاسی معین هستند. نمونههای موفق این نوع حرکت٬ بیانیه بنیانگذاری اتحاد جمهوریخواهان ایران و اطلاعیههایی بود که توسط فعالان بعدی این جریان قبل از شکلگیری آن صادر شد. منشور 81 یا بیانیه رفراندوم نمونه دیگری از فعالیتها در این رابطه بودند که به شکلگیری یک جریان سیاسی در یک دوره معین منجر شدند.
گروه دوم و سوم اطلاعیهها در مواردی توانست نقش مثبت ایفا کند که روابط شکل گرفته در اشکال گوناگون تداوم یافت و به پایهگذاری جریان و یا حرکت معینی انجامید.
هر شیوه و مدل کار یا رشد میکند و اشکال نوینی مییابد٬ یا در جا زده و کاربرد خود را از دست میدهد. مثلا نمیتوان سه ماه متوالی هر سهشنبه تظاهرات بر پا کرد یا سر هر موضوعی هر چند پر اهمیت اعلامیهای با امضاهایی کمتر و یا بیشتر صادر کرد و انتظار داشت چنین اقداماتی بتواند نیروی مشارکت کننده و تاثیر گذاری خود را حفظ کند. ارایه روشهای نو یکی از الزامات مبارزه سیاسی است.
تهیه یک اطلاعیه، تفاهم روی متن آن و سپس تلاش برای جمعآوری امضا کاریست پر زحمت. آنجایی که این اقدامات در راستای تغییراتی مثبت در جامعه صورت میگیرد باید از این تلاشها قدردانی کرد٬ اما بررسی دستاوردها و نتایج هر حرکت نیز از وظایف فعالان است. متاسفانه در بیشتر موارد٬ توجه فعالان سیاسی- اجتماعی به محتوا و ایده معطوف است تا شکل، فرم و نتایجی که آن حرکت به بار میآورد. بیتوجهی به فرم، بیاعتنایی به راههای مختلف تغییر شکل فعالیت و تکرار مداوم تاکتیکهای به کار گرفته شده، نه تنها میتواند به کم اثر شدن حرکت منجر شود٬ بلکه حتی در مواردی تلاش کسانی که با نیت مثبت نیرو و انرژی صرف کردهاند٬ چیزی جز نتیجهای منفی نخواهد بود.