گفت وگو♦ سینمای جهان

نویسنده
بهرام نوتاش

‏تابستان امسال برای برندان فریزر بازیگر خوش چهره و محبوب آمریکایی سالی خوش و پر کار بود. نمایش سفر به ‏مرکز زمین و قسمت سوم مومیایی در ادامه ماجراهای ریک اوکانل باعث شد تا فریزر بیشترین زمان تابستان را روی ‏پرده به خود اختصاص دهد. بازیگری که معتقد است بازی کردن خطر کردن است. بهتر است وقایع پشت صحنه این دو ‏فیلم را زبان خود او بشنوید…‏

frizer1.jpg

گفت و گو با برندان فریزر بازیگر فیلم های سفر به مرکز زمین و مومیایی 3‏

‎ ‎بازی کردن خطر کردن است‏‎ ‎

بعد از فیلم تصادف به صورت پیاپی در درام و تریلرهای کم هزینه ظاهر شدید تا اکنون که ناگهان در دو ‏فیلم حادثه ای پرهزینه مالامال از لحظات کمدی ظاهر شدید. دل تان برای خنداندن تنگ شده بود؟

بیش از هر چیز دلم برای نقش ریک اوکانل در فیلم مومیایی تنگ شده بود. هفت سال از آن می گذرد وقتی به من گفتند ‏یک فیلم دیگر از این سری را می سازند، همان لحظه حاضر به امضاء کردن قرار داد بودم! فیلمبرداری سفر به مرکز ‏زمین دو سال طول کشید چرا که فیلمی بسیار فنی بود. شرکت در فیلمی سه بعدی بسیار جالب است. چه تماشاگران ‏داستان این فیلم را بپسندند یا نه، این فیلم اولین نمونه ژانری است که در سال های آینده گسترش خواهد یافت. و اگر این ‏گونه نباشد شخص دیگری این تکنیک را ارتقا خواهد بخشید. با تمام احوال این سه بعدی بودن است که ستاره اصلی این ‏فیلم است. امروزه فیلم ها را به طرق گوناگون می توانیم ببینیم : تلویزیون، روی صفحه نمایش رایانه، روی م پ 4، ‏روی تلفن…. اما نه یک فیلم سه بعدی را. این فیلم ما را به سالن ها باز خواهد گرداند برای لمس یک تجربه دسته جمعی ‏و این جنبه دوست داشتنی این فیلم است. ‏

شما همواره موفق شدید که خودتان را محصور این و یا آن گونه سینمایی نکنید. چگونه هنوز موفق به انجام ‏این کار می شوید؟

امیدوارم همواره امکان ارتقا فیلمنامه ای که به نظرم به اندازه کافی خوب نیست را داشته باشم و همواره در پی ‏کارکردن با کارگردان های معتبر هستم. هر روز کمتر از قبل تمایل به شرکت در فیلم های اول ها هستم… اغلب از ‏کارگردان و یا فیلمنامه نویس با تجربه تر هستم و این امر دلچسب نیست و اغلب این فیلم ها موفق نمی شوند…این بدین ‏معنی نیست که از این تجارب هیچ چیز عایدم نمی شود، دقیقا برعکس… هر بار چیزی می آموزم حال چه درس خوب و ‏یا بد باشد. با شخص جالبی ملاقات می کنم و یا کشوری جدید را می بینم… اما این حقیقت دارد که اقبال ایفا نقش های ‏بسیار متفاوت را داشته ام و این امر بسیار مهم است چراکه برای من چالشی محسوب می شود. احساس نمی کنم که دارم ‏خودم را تکرار می کنم. روزی که این احساس را بکنم زمان آن خواهد بود که به کار دیگری بپردازم.‏

frizer2.jpg

بازیگران زیادی به کارگردانی روی می آورند…

من نه، چون اگر بازیگر موفقی هستید و امکان ادامه این وضعیت را دارید نمی بایست دست به کارگردانی بزنید. البته ‏استثناهایی وجود دارد. بازیگرانی که در فیلم های متعددی بازی کرده اند و به صورتی تدریجی به سمت کارگردان می ‏روند مانند سیدنی پولاک مرحوم. انسانی فوق العاده بود. او آمریکائی آرام را تهیه کرد. شخصاً احساس می کنم که کسی ‏را از دست داده ام… آیا می توانم کارگردانی کنم؟ نه. در قالب بازیگری خودم را بسیار راحت احساس می کنم.‏

frizer3.jpg

با انتخاب نقش دراماتیکی مانند تصادف خطر بیشتری می کنید نسبت به یک ریک اوکانل که از قبل آن را ‏می شناسید؟ در مومیایی 3 به نظر بیش از اندازه راحت و آسوده می نماید…

کاملاً بر عکس! در چین بودم! در اوج طوفان! و کلی شاخه در طول فیلم توی صورتم خورد ( خنده ) بازی کردن خطر ‏کردن است هر چه که نقش و یا فیلم باشد. اگر شما این خطر را بکنید بیشتر می آموزید به خصوص اگر با یک ‏کارگردان خوب کار کنید. سر خدایان و هیولاها ایان مک کلن می گفت کارگردان خوب کسی است که به شما می ‏گوید:« از این سمت است » چرا که شما را هدایت می کند. او به شما می گوید که به کجا بروید در عین حال که شما را ‏آزاد می گذارد تا کارتان را انجام دهید. درمورد مومیایی 3 ایفای نقش ریک اوکانل بسیار دلپذیر بود و در ضمن دیگر ‏به ستوه آمده بودم که مدام از من می پرسیدند پس کی ادامه ای براین فیلم ساخته خواهد شد( خنده )!‏

ماه دسامبر چهل ساله خواهید شد.ورود به دهه دیگری از عمر شما را نمی ترساند؟

چر ! زانو درد گرفته ام و موهایم می ریزد ( خنده )… نه با بی صبری منتظر آن هستم. ورود به چهل سالگی به این ‏معنی است که به سمت پنجاه سالگی می روم. یکی از دوستانم که به تازگی پنجاه سالش شد به من گفت: « این بهترین ‏چیزی است که در زندگی برایم پیش آمده است » از او پرسیدم چرا و او به من گفت : « چرا که به اینجا رسیده ام و ‏هنوز زنده ام ! و در ضمن دوستان فراوانی دارم » ! به نظرم این حرف از معنی خالی نبود ( خنده )‏