مردم ایران باید خدا را شکر کنند که روحانیون حاکم بر ایران جای خدا ننشسته اند برای این که نگاه آنان از بنیاد با نظر خدایی که در قرآن شرح داده شده متفاوت است.
در حالی که به روایت قرآن، خدا لازم می دیده است بهشتی باشد و جهنمی و فکر نمی کرده بهتر است راه جهنم را مسدود کند، روحانیون حاکم بر ایران معتقدند که اصلا باید راه جهنم مسدود شود تا اگر کسی خودش هم بخواهد نتواند به جهنم برود. به این ترتیب از دید این روحانیون دولت نه فقط وظیفه دارد مردم را به زور به بهشت ببرد بلکه باید راه رفتن به جهنم را هم ببندد تا روحانیون مجبور نباشند با زبان خوش و نرم و با قدرت استدلال و با به دست آوردن دل و اعتماد مردم آنان را آگاه یا نصیحت کنند تا خودشان راه بهشت و جهنم را انتخاب کنند.
از منظر این روحانیون، آنان مجبورند این کار خدا را، که راه جهنم را بازگذاشته، جبران کنند و راه جهنم را ببندند تا از این به بعد دلیلی برای واگذار کردن حق انتخاب برای مردم وجود نداشته باشد. به باور این روحانیون، خداوند کتاب های آسمانی را در زمانی فرستاده است که از قدرتی مانند آنچه در اختیار روحانیون حاکم بر ایران و دستگاه های سرکوب زیر نظر آنان است برخوردار نبوده، و به همین علت نمی توانسته راه جهنم را مسدود کند اما در دوره آخر الزمان روحانیونی بر سر کار می آیند که مانند خداوند دستشان بسته نیست و می توانند از طریق ابزار مهندسی اجتماعی و فرهنگی که در اختیار نیروی های انتظامی و امنیتی و قضات منصوب حکومت است، هر گونه راهی برای ورود به جهنم را ببندند.
به نظر می رسد این نگاه مبتنی بر جبر، سابقه تاریخی حداقل همزمان با دوره پیامبر اسلام داشته باشد. در قرآن نیز در جایی به روحانیونی اشاره شده است که اینکه خداوند امور را با زور و جبر پیش نمی برده را ناشی از این می دانستند که دست خداوند بسته بوده است.
در اینجا منظور از روحانیون، روحانیون گمنامی نیستند که کسی به حرف آنان توجه نمی کند یا آنانی که از ترس روحانیون حاکم راه سکوت و انزوا را در پیش گرفته اند یا در زندان و حصر هستند بلکه منظور روحانیونی است که الان به عنوان روسای روحانیون کشور شناخته می شوند.
کسانی مانند محمد علی موحدی کرمانی، که به تازگی و در سال های اخیر از او به عنوان آیت الله نیز نام برده می شود تا مدرک لازم برای اداره بزرگ ترین و مهم ترین سازمان روحانیون در ایران; یعنی روحانیت مبارز تهران را داشته باشد.
آقای موحدی کرمانی گفته است: “فرهنگ چیزی نیست که یک مسئول بگوید ما وظیفه نداریم مردم را به زور به بهشت ببریم، چرا شما وظیفه دارید و باید جلوی ورود به جهنم را بگیرید و درهای بهشت را باز و راههای جهنم را با قدرت مسدود کنید.”
در این سخن، دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران عنصر موثر “قدرت” را جایگزین عنصر کمتر موثر “هدایت” و عنصر لرزان “ایمان” کرده است. در این نگاه به جای حق انتخاب مردم وظیفه و مسئولیت حکومت قرار داده می شود. همچنین در این نگاه فرهنگ “چیزی” است که از طریق “قدرت” شکل می گیرد و نه با رفتار آزادانه مردم.
این دیدگاه توضیح می دهد که وقتی غیر روحانیونی مانند غلامعلی حداد عادل از وظیفه حکومت مستقل از حق انتخاب مردم سخن می گویند در واقع از چه دیدگاهی دفاع می کنند.
آقای حداد عادل روز گذشته با انتقاد از سخنان حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی، گفته است “آقای روحانی رییس جمهور محترم تاکید کردند که مردم در ممیزی اظهارنظر کنند. بنده هم این فکر را میپسندم که مردم در هر کاری نظر بدهند. این برای جامعه ما مفید است ولی به معنی آن نیست که به عنوان حکومت وظیفهای نسبت به کتاب نداشته باشیم.” منظور آقای حداد عادل این است که مردم حق ندارند در هر موردی نظر بدهند و حکومت و ظیفه دارد در زمینه هایی مانند کتاب و فرهنگ که نمی شود به قدرت انتخاب مردم اعتماد کرد، جلو امکان خواندن هر چیزی را بگیرد که خواندنش برای مردم مفید نیست.
در اینجا ممیزی کتاب توسط دولت نمونه ای از همان اقدام هایی است که روحانیونی مانند آقای موحدی کرمانی از آن به عنوان مسدود کردن قدرتمندانه راه جهنم یاد می کند. اما تفاوت سخن آقای حداد عادل و آقای موحدی کرمانی در این است که آقای موحدی کرمانی چون این فرض را پذیرفته است که مستمعانش او را درجایگاه بیان نظر خداوند می دانند دیگر نیازی به استدلال نداردو با صراحت بیشتری نظر خود را بیان می کند. درمقابل، آقای حداد عادل باوجود آنکه از ملازمان خلوت رهبر جمهوری اسلامی است به این دلیل که لباس روحانیت بر تن ندارد احساس می کند باید نوعی استدلال عقلانی به کار برد تا حرفش مقبول باشد.
استدلال آقای حداد عادل این است که “هیچ کشوری هم نیست که در آن کتاب سانسور نشود و در آن کتاب غیرمجاز وجود نداشته باشد”. در اینجا آقای حداد عادل فرض را بر این گرفته که چون او سال هاست بر کرسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی تکیه زده است لابد مردم باید حرف او را بپذیرند. در حالی که بسیاری از مردم می دانند که درست برخلاف نظر آقای حداد عادل در حال حاضر به جز در چند کشور خاص مانند ایران و عربستان سعودی و کره شمالی و تا حدی کمتر یکی دو کشور دیگر ( یا در قلمرو هایی مانند قلمرو های تحت حاکمیت القاعده و داعش) در هیچ کشور دیگر سانسور پیش از انتشار کتاب وجود ندارد. و این سیاست ده ها سال است که منسوخ شده است. اما چه باک، روحانیونی بر سر کار هستند که معتقدند برای مسدود کردن راه جهنم گفتن هیچ دروغی ناشایست نیست و می توان قدرتمندانه دروغ گفت تا مردم گزینه ای جز بهشت نداشته باشند. روحانیونی که معتقدند برخلاف خدا، امروز دیگر دستشان بسته نیست.